در فیلم تحسین شده «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» که در سال ۲۰۱۷ اکران شد و بهخصوص بازی درخشان نقش اول زن آن (فرانسیس مکدورمند) جوایز زیادی کسب کرد، با استثنائی در روایت کلان هالیوود روبهرو هستیم که حاشیه و گروههای دور مانده و کمتر محبوب را در یک داستان روان کنار هم قرار دادهاست تا در معدود دفعاتی، قهرمان اصلی داستان بدون هیچ قدرت ماورایی یا ابرقهرمانانهای چهرهای انسانی و شبیه خودمان را به تصویر بکشد.
فیلم در ایالتی مرکزی در آمریکا و در یکی از شهرهای نهچندان بااهمیت آن رخ میدهد و در سکانسهای ابتدایی با جادهای متروک روبهرویم که به علت احداث یک شاهراه دیگر در حاشیه قرار گرفته و مورد توجه نیست. جادهای که بیلبوردهای به ظاهر تاریخ مصرف گذشته آن در حال فرسوده شدن هستند و هیچ ارزش تبلیغاتی ندارند. بیلبوردهایی متعلق به شهری کم جمعیت و روستاگونه که گویی قرار نیست هیچ اهمیتی در اخبار یا حوادث داشته باشد. اما مادری با خشم و اندوه فراوان و ناامید از به سرانجام رسیدن پرونده قتل دخترش، با بازی خوب و کاملا مناسب فرانسیس مک دورمند، راه متفاوتی را برای شنیدن صدای اعتراضش امتحان میکند.
در فیلم با شهری مواجهیم که اقلیتهای چون سیاهپوستان یا حتی معلولان (کوتوله صاحب سالن بیلیارد) به راحتی مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرند و برعکس فضای پاستوریزه شهری اکثر فیلمهای هالیوود که نگران برچسبهای توهین نژادی، جنسی و جنسیتی هستند، مارتین مکدونا کارگردان بریتانیایی فیلم تصویری از اکثریت در حاشیه آمریکا را به ما نشان میدهد که اهمیتی برای این مسائل قائل نیستند. افسر جیسون نماد این نوع تفکر است که با شخصیتپردازی بسیار خوب نقش مکمل مرد (سم راکول) ابهام مخاطبان جهانی را در مورد محبوبیت ترامپ و رأیآوردنش برطرف میکند.
شخصیتی بهشدت آمریکایی که بسیار احساس قدرت میکند و آزادانه دیگران را مورد توهین و ضرب و شتم قرار میدهد و در نهایت هنوز با مادر خود زندگی نامتعارفی را میگذراند. او در اواسط فیلم به طرز اغراقآمیزی متحول میشود و باز در مسیر انتقام و همراهی مادر داغدیده هم خود را مستقل از قدرت پلیس محق برقراری عدالت میداند و میخواهد قهرمان شهر خود باشد. به این ترتیب او الگوی ابرقهرمان دوست داشتنی هالیوود را به کاریکاتوریترین حالت ممکن تقلید میکند.
اما مهمترین شخصیت همیشه در حاشیه که در این فیلم قهرمان اصلی داستان را دارد، نقش اول زن است. مادری داغدیده و خشمگین که باز هم فرمولهای رایج فیلمهای هالیوودی را برهم زده و یک تنه خشم و احساسات و حتی طنز تلخ فیلم را بردوش میکشد. لباس کاری که در اکثر صحنههای فیلم مکدورمند برتن دارد و سربندی که به سر بسته بسیار شبیه شمایل پوستر محبوب فمینیسم دهه۵۰ است که کارگر زن زیبا و قدرتمندی را به تصویر میکشید با شعار ما میتوانیم و امید قدرت و برابری را برای زنان نوید میداد.
در این فیلم گویا مرثیهای برای این شمایل برگزار میشود. کارگر زن یعنی مکدورمند زیبایی و توان خود را از دست دادهاست و همسرش او را بهخاطر زنی جوانتر و احمقتر ترک کرده و تنها سرمایه زن یعنی فرزندش با تجاوزی خشونتبار به قتل رسیده است. گویی تعمدا آینده آن شعار تبلیغی، ما میتوانیم را، تنها در خشم و اندوه مادر باید جستوجو کنیم. هرچند در همین سیاهی و ناامیدی نیز باز همین زن است که جاده در حاشیه و بیلبوردش را جریانساز میکند و با خودکشی فرمانده، گویی حیاتی هرچند ناخوشایند را در رگهای رخوتانگیز شهر به جریان میاندازد.
البته در همین فیلم نیز نقش زن منفعل و متکی به مرد را در زن فرمانده میتوان دید که نشان از کلیشه همیشگی مطلوب برای زنان دارد. در روایت خطی فیلم خبری از معجزه ابرقهرمانانه یا پیروزی خیر بر شر دیده نمیشود و تنها حرکت قهرمانانه همان سعی و تلاش برای به حرکت انداختن پرونده دختر است. در فیلم با روایت فرهنگ جنوب آمریکایی و کمی جمهوریخواهانه آشنا میشویم و تصویر بدون ایراد آمریکای ایدهآل را بدون تزئین و جلوههای ویژه میبینیم.
ضربه نهایی برای مخاطب غیرآمریکایی و بهخصوص خاورمیانهای فیلم، شاید مکالمه افسر جیسون و مافوقش باشد. در جایی که پلیس اخراجی عمل تجاوز و قتلی مشابه را از فردی ارتشی در یکی از کشورهای خاورمیانه کشف میکند و مافوق او متذکر میشود که این عمل در خارج از آمریکا بوده و اهمیتی ندارد. فیلم در حاشیه بودن و درجه دوم بودن این امر را در کشوری دیگر نشان میدهد که قرار نیست خبرش روی هیچ بیلبوردی رود و حتی در پایان فیلم مشخص نمیشود که مجازاتی در پی دارد یا نه.
شاید سال ۲۰۱۷ یکی از سالهایی بود که گروههای اقلیت و کمتر دیدهشده بیشترین حضور را در فیلمهای تحسین شده داشتند و دیده شدند. سوال قابل تأمل این است که این روایتهای کمتر دیده شده از آمریکا میتوانند تبدیل به جریانی ثابت و ماندنی در صنعت فیلم شوند یا گردونه شانس و سهمیهبندی جشنوارهای فرصتی کوتاه برای دیدهشدن را به آنها دادهاست تا استثنا قاعده را ثابت کند.
- 16
- 2