«نابودسازی» کار تازه و علمی- تخیلی و حادثه ای الکس گارلند یک بار دیگر بینندگان را به دنیای خیال و جهان فردا می برد اما از چنان تحولی می گوید که شاید اذهان آشنا با مدرن گرایی های مفرط آینده نیز آمادگی پذیرش و لمس آن را نداشته باشند.
این فیلم هم از عناصر زیباشناسی بهره می گیرد و هم نوعی ترس را در دل بیننده ها می آفریند و با اینکه به سان بسیاری از فیلم های ساینس فیکشن با واقعه تهاجم بیگانگان و موجودات سایر کرات به زمین، این سیاره پرحاشیه و پردردسر طرف هستیم اما آنها به جای سلاح های لیزری و امثال آن از هر روش موجود و هر وسیله تهاجم «دم دستی» برای رسیدن به مقصود سود می جویند و از آن قبیل اند ویروس های ناشناخته و نحس و همین طور سرطان هایی نادر و غیرقابل درمان. با این اوصاف جای تعجب ندارد که کاراکتر اول فیلم که یک دانشمند زن به نام لنا (با بازی ناتالی پورتمن) است و از دانشگاه علوم فضایی جان هاپکینز فارغ التحصیل شده، در مطالعات سلول شناسی و راههای بسط و اعتلای آن تخصص دارد و مدرس رشته تازه ای به نام سیکل سلول ها در همین دانشگاه است.
گارلند در همان سکانس های اولیه فیلم لنا را در شرایطی مقابل ما قرار می دهد که در دانشگاه مشغول قرائت متن تئوری تازه خود در خصوص نحوه مشابه سازی سلول ها از روی خودشان است و حرف های او این معنا را می رساند که این مشابه سازی ها تا آنجا ادامه می یابد که بدن انسان- البته در عصر پسا مدرن- به قابلیت های لازم برای پس زدن عوارض مختلف و نیرومندسازی خویش دست یابد. این در حالی است که نزدیکان و روسای لنا نیک می دانند که همسر او کین (اسکار ایزاک) که با وی «هم حرفه» و در یک زمینه واحد مشغول بررسی ها و اکتشافات بوده، اخیراً در یک سفر تحقیقی چنان آسیب دیده بود که با چهره ای زامبی وار و زخم های روحی مهلک به سطح کره زمین بازگشت.
نورانی ولی سرشار از ویروس
«نابودسازی» براساس سلسله داستانهای سه گانه جف واندر میر موسوم به تریلوژی «ساترن ریچ» ساخته شده و هر یک از کتاب ها دیدگاه انسان متفاوتی را از سفری خطیر به نقطه ای که آن را منطقه ایکس می نامند، تشریح می کند و در توضیح این امر آمده است که منطقه ایکس محلی قرنطینه شده و در برگیرنده نقطه ای نورانی ولی سرشار از ویروس بیماریهای مسری و احتمال و امکان بسط و سرایت کسالت ها به انسانها است. هیچکس به دقت نمی داند در منطقه ایکس چه روی می دهد اما این مسئله مشخص است که هر کسی از این منطقه عبور می کند، تغییر وضعیت و رفتار می دهد و اغلب افراد اصلاً از آنجا بازنگشته اند و عوارض تسری پذیر و مهلک آنها را از پای در آورده است و با این اوصاف مشخص می گردد که کین از معدود انسانهای بازگشته از آنجا است.
چرخش ها و حالاتی تازه
اینکه فیلم «نابودسازی» را یک اقتباس صرف بنامیم، هم کم لطفی به این اثر سینمایی است و هم حق مطلب را درباره کتاب های مرجعی که نام شان را آوردیم، ادا نمی کند. سناریوی این فیلم توسط الکس گارلند مدتها قبل از اینکه جف وان درمیر قسمت های دوم و سوم کتابش را بنگارد، نوشته شده بود و با هر نگاه و ملاحظه ای گارلند در عین حفظ و تکرار برخی سوژه های کلیدی کتاب نخست، چرخش ها و حالات تازه ای را هم به داستان بخشیده است و شاید از اصل ماجرا فقط به عنوان یک سکوی پرتاب و تکیه گاه اولیه برای به پرواز در آوردن بیشتر ایده های خود بهره گرفته باشد. هر چه هست «نابودسازی» در درجه اول بر روی کاراکترهای زن متمرکز است و کسانی که اولین تماس ها و گفتگوها را با فضایی های هجوم برده به زمین برقرار و از این طریق کره خاکی و نسل بشر را حفظ می کنند، پنج زن هستند. آنها لباس های یک شکل را که مثل کاراکترهای سه گانه کمیک «درهم شکنندگان ارواح» است و آنها را کاملاً پوشش می دهد، بر تن دارند و برای مدتی به نظر می رسد که مأموریت محوله به آنها چیزی بیش از یک خودکشی نیست ولی با وجود تأخیر فراوان آنها در شروع کارشان- که فیلمسازان هیچ توضیحی بابت آن ارائه نمی دهند- همه چیز در مسیر حل موضوع و موفقیت این زنان در برقراری ارتباط با بیگانگان به حرکت در می آید و شاید کنجکاوی تماشاگران برای به سامان رسید اتفاقات و مشخص شدن آنچه در مناطق مرموز ذکر شده در متن قصه شکل می گیرد، نیز سهم مهمی در این فرآیند داشته باشد.
یک تشبیه اغراق آمیز
سرکردگی عملیات «مذاکره و نجات» و به واقع هدایت پنج زن مورد بحث با افسری به نا وینترس است که مدرک پزشکی هم دارد (با بازی بسیار جدی جنیفر جیسن لی) و سه بازوی نظامی گروه (با بازی جینا رودریگز، تووا نووتنی و تسا تامپسون) نیز شاخص اند و در چنین جمعی و در نگاه اول لنا یک نقطه ضعف و نازل ترین عضو گروه نشان می دهد ولی سیر وقایع به آرامی نشان می دهد که او یک افسر و در عین حال دانشمندی مجرب است و امتیازات ویژه خود را دارد و به لطف پیشینه ۷ سال حضور و کارش در ارتش در مناسبات نظامی وا نمی ماند. حس تعلیق و ترس به سبب طول کشیدن عملیات گفتگو با بیگانگان و همچنین نوعی سفر مکاشفه یا این کاراکترها در کشف فلسفه زیست و آرمان های احتمالی سایر سیارات و تمدن های دور دست تا پایان فیلم پا برجا می ماند ولی تعبیر برخی اهالی سینما مبنی بر اینکه «نابودسازی» ادغام قصه «استاکر» فیلم سال ۱۹۷۹ آندری تارکوفسکی روسی با برخی کاراکترهای زن بزن بهادر فیلم های هالیوودی است، نیز توام با اغراق نشان می دهد و «نابودسازی» با پایان باز و مبهمی که گارلند برای آن فراهم می آورد تبدیل به یک «Twilight» ثانوی و مدرن تر می شود و پاسخ سوالات موجود را به بینندگان براساس میزان اطلاعات و سلایق شان می سپرد.
پس از شگفتی های «رسیدن»
یک سال و نیم پیش فیلم «رسیدن» (ورود) که یک کار فضایی با تم مشابه ورود جاندارانی ناشناخته از سایر سیارات به کره خاکی بود، بسیاری را شگفت زده کرد و «نابودسازی» به سبک همان فیلم از دکور صحنه ها و فضاسازی ویژه ای بهره می برد که در آن هجوم رنگ ها و ادغام رویاها و کابوس ها چیزی را به نام امنیت در کره خاکی به جا نمی گذارد و همه چیز توام با ترس و ناامنی است و این البته همان چیزی است که الکس گارلند در جستجوی آن بوده است. نشانه های ترس و تعلیق در فیلم «رسیدن» نیز وجود داشت و آنجا هم یک زن (با بازی ایمی آدامز) رهبری گروه برقرار کننده تماس ها با فضایی ها را در دست داشت ولی تفاوت آشکار و بزرگ «ویران سازی» با آن فیلم کم کردن از بار علمی و برخورد توام با دانش فضایی با پدیده ورود بیگانگان به کره خاکی و بارزتر کردن خیال ها و رویاهای ناملموس با مسئله حیات در سایر کرات و نوع دایر شدن تماس بین این دو قشر است.
مشخصات فیلم
عنوان: «نابودسازی»
محصول: کمپانی های پارامونت و اسکای دنس
تهیه کنندگان: اسکات رودین، اندرو مک دانلد، الون رایچ، الی بوش و دیوید الیسون
سناریست: الکس گارلند براساس رُمانی از جف واندرمیر
کارگردان: الکس گارلند
مدیر فیلمبرداری: راب هاردی
تدوینگر: بارنی پیلینگ
موسیقی متن: جف بارو و بن سالیزبری
طول مدت: ۱۱۵ دقیقه
بازیگران: ناتالی پورتمن، جنیفر جیسن لی، جینا رودریگز، تسا تامپسون، تووا نووتنی، اسکار ایزاک و بنه دیکت وونگ.
وصال روحانی
- 9
- 4