دنیای سینمایی مارول سینما و بلکه بسیاری از بازارهای دیگر (براي مثال بازار اکشن فیگور یا همان اسباب بازیها و...) را به تسخیر خود در آورده و مارکتینگ استودیوی دیزنی در کنار مارول بسیار خوب جواب داده است. در این بین دو بخش بزرگ انتشارات مارول (ناشر کمیک ابرقهرمانانی چون اسپایدرمن و هالک و آیرون من و...) یعنی «مردان ایکس» و« چهار شگفت انگیز» همچنان در دست استودیوی فاکس قرن بیستم باقی مانده است.
زمزمههایی مبنی بر اقدام این دو استودیو به گوش میخورد و خبر دادهاند که دیزنی قصد خرید فاکس را دارد که البته در جدیدترین این خبرها مشخص شد کمپانی مخابرات دیگری یعنی کامکست COMCAST قصد دارد با رقم بالاتری فاکس را بخرد. خبری که شاید رویای ادغام دنیای ایکس من و انتقام جویان را که تازه کمی رنگ گرفته بود، دوباره به خاک بکشاند و هنوز هیچ چیزی مشخص نیست که چه خواهد شد.
در هر حال تا اطلاع ثانوی لایسنس(حق مجوز) ساخت فیلم بر اساس دنیای ایکس من و چهار شگفتانگیز همچنان در دست استودیوی فاکس قرن بیستم است و این استودیو از گروه اول یعنی ایکس من در این سالها به خوبی بهرهبرداری کرده است؛ بهگونهاي که جدا از ساخت فیلمهای متعدد با نام ایکس من، دو سری مجزای ولورین و ددپول را هم از دل این داستانها بیرون کشیده که هر دو با اقبال خوبی هم از منتقدان و هم در گیشه مواجه شدهاند.
(در موردچهار شگفت انگیز که موج سوار نقرهای هم جزو آن کمیکها قرار میگیرد، متاسفانه فاکس چندان خوب عمل نکرده و بعد از ساخت یک دوگانه و ریبوت این ابرقهرمانان، همچنان نتوانسته فیلمی درخور توجه از این کاراکترها بسازد). فاکس قرن بیستم قصد دارد تا فیلمهای مستقل دیگری هم از اشخاص موجود در دنیای ایکس من بسازد و پروژه «گامبیت» را در این زمینه معرفی کرده و فیلم New Mutants را به عنوان اولین فیلم ابرقهرمانی با ژانر ترسناک نیز در نوبت اکران دارد.
هوشمندی فاکس از بهرهوری دنیای بزرگ مردان ایکس در سری ددپول چندان به چشم نمیخورد و این رایان رینولدز بود که توانست با هزار مکافات مدیران فاکس را راضی به ساخت فیلمی مجزا از این کاراکتر کند. عرضه یک بازی کامپیوتری موفق از این شخصیت و ویدیوی آزمایشی و کوتاه معرفی کاراکتر ددپول به طرفداران در یوتوب که با فیدبک بسیار خوبی همراه بود، باعث شد تا فاکس به ساخت قسمت اول چراغ سبز نشان دهد و بودجه محدودی هم برای آن در نظر بگیرد. بودجه ۵۸ میلیون دلاری فیلم اول در برابر فروش نزدیک به ۸۰۰ میلیون دلاری آن، باعث شد که دستاندرکاران فاکس دستور کار فیلم دوم را به سرعت در برنامه قرار دهند وبا دو برابر کردن بودجه آن هم موافقت کنند.
داستان فیلم دوم ددپول چند ماه بعد از قسمت اول شروع میشود؛ زمانی که وید ویلسون (یا همان ددپول با بازی رایان رینولدز) خوش و خرم در کنار همسر خود ونسا (با بازی مورنا باکارین) زندگی میکند و ناگهان عدهای گانگستر به خانهاش حمله کرده و همسر او را میکشند. ددپول که خودش را نیز مسبب مرگ عشقش، ونسا، میداند، افسرده میشود و تصمیم به خودکشی میگیرد.
اما از آنجایی که نامیرایی یکی از قدرتهای اوست،پیش دوستانش در آکادمی جهش یافتگان (ایکس من) میرود و از آنها کمک میخواهد. آنها به ددپول پیشنهاد میدهند که به تیمشان ملحق شود و جزوی از تیم رسمی ایکس من باشد و ددپول هم در وهله اول مقاومت میکند و بعد تصمیم میگیرد که به عنوان کارآموز به آنها ملحق شود. اما اوضاع همینجوری پیش نمیرود و ددپول در نهایت تصمیم به ساخت گروهی به سرکردگی و قوانین مخصوص به خود یعنی ایکس فورس X FORCE میگیرد.
دنبالهها نسبت به نسخههای اول کار ضعیفتری از آب در میآیند و این مساله در مورد ددپول نيز کمی تا قسمتی صدق میکند. این ضعف را نمیتوان در همه بخشها به ددپول ۲ تعمیم داد؛ چرا که از برخی منظرها ددپول ۲ بهتر از نسخه اول عمل میکند ولی شلوغی بیش از حد فیلم نسبت به نسخه اول، باعث بهوجودآمدن مشکلاتی در فیلمنامه شده که البته با دیالوگهایی چون: «خاک بر سر فیلمنامه نویس این فیلم!» که از زبان ددپول بیان میشود، میتوان آنها را هضم کرد!
کارگردان فیلم عوض شده و دستیار کارگردان جان ویک و سازنده فیلم بلوند اتمی حالا روی صندلی کارگردان قرار گرفته است؛فردی که مهارت خاصی در خلق صحنههای اکشن دارد و خوشبختانه استفاده از تکنولوژيهای کامپیوتری را در اولویت آخر خود قرار میدهد. به همین سبب سکانسهای اکشن ددپول۲ نسبت به فیلم قبلی بسیار بهتر از آب در آمده و تعدد شخصیتها در آن نیز باعث شده که ریتم این اکشن کمتر از پا بیفتد.رایان رینولدز برچسب جدانشدنی از ددپول است و آنطور که شنیده میشود، نقش بسزایی در دیالوگهای این شخصیت دارد.
مزه پرانیها و شکستنهای بعد چهارم او (صحبت مستقیم با بیننده فیلم) در این فیلم بسیار بامزه از آب در آمده و از همان ثانیه شروع فیلم که با «گور بابای ولورین» کلام را آغاز میکند تا صحنه بعد از تیتراژ که مخاطب را از خنده رودهبر میکند، کار خودش را درست انجام میدهد. شوخیهای رینولدز در این قسمت از فیلم پارا فراتر گذاشته و با رقیب خود یعنی DC هم شوخی میکند
(جایی در فیلم به شخصیت منفی قصه تیکه میپراند که تو خیلی تاریکی! مطمئنی از دنیای سینمایی DC نیستی؟) شوخیهای ددپول برای طرفداران و دنبال کنندگان فیلمها و سریالها بسیار خندهدار است و این وسط شوخیهای عمومیتری هم دارد که مخاطبان ناآگاه را گیج نکند (خود تیتراژ آغازین فیلم که هجویه فیلمهای جیمزباند است به تنهایی بیش از یک دقیقه تماشاگر را میخنداند).
شخصیتهای اضافه شده به فیلم زیاد هستند و در بین آنها دومینو و کیبل (با بازی جاش برولین) بیشتر از دیگران به چشم میآیند (و البته یک شخصیت دیگری که به عنوان سورپرایز در فیلم در نظرگرفته شده و برای اسپویل نشدن فیلم از آوردن اسم آن معذورم) جاش برولین که در جهان سینمایی مارول و دیزنی توانسته ضدقهرمانی بینظیر همچون ثانوس را خلق کند، در این فیلم نقش سادهتری دارد که آدم را یاد آرنولد سری ترمیناتور میاندازد (ایده اولیه ساخت شخصیت کیبل هم قهرمانانی چون رمبو و ترمیناتور بود).
به شخصه امید چندانی به فیلم ددپول ۲ نداشتم و تصور میکردم که این فیلم هم مانند سایر آثار هالیوود با ساخت دنباله فيلم و سودجویی تهیهکنندگانش به قهقرا میرود. گرچه ددپول ۲ تاحدی بازیچه این ماجراها شده و بیشتر از پیش به فیلمهای ابرقهرمانی روتین این روزها شبیه شده اما همچنان خون و اصالت کثیف و بامزه کاراکتر خود را حفظ کرده و امیدوارم که همین مسیر را بپیماید و بیشتر از این به لغزش در نیاید.
آرش پارساپور
- 11
- 3