فیلم سینمایی «سوختن» جدیدترین اثر لی چانگ دونگ کارگردان کره ای با اقتباسی از «سوختن در انبار» نوشته هاروکی موراکامی ژاپنی است. دونگ کارگردانی آثاری چون «شاعری»، «آفتاب پنهان»، «واحه» و … را در کارنامه خود دارد . این کارگردان گرایشی همتای موراکامی برای بیان تنهایی و پوچی زندگی های مدرن دارد و همواره در آثارش شخصیت ها آنچه که می نمایند نیستند. داستان فیلم «سوختن» درباره جوان علاقه مند به ادبیات است که هیچ مابه ازای ادبی در شخصیتش وجود ندارد. روزی در خیابان با دختری آشنا می شود که این آشنایی به یک ارتباط مرموز منجر خواهد شد. دختر در سفر اخیر خود با پسر دیگری ارتباط برقرار می کند که نمونه مثال زدنی یک شخصیت بورژوای روان پریش است. جوان جویای نام به کشف رازی نایل می آید و برای دختر مورد علاقه اش نگران می شود تا این که … .
تنهایی و آپارتمان نشینی
فیلم بیش از آنکه قدرت لی چانگ دونگ را برای روایت یک داستان در مدیوم سینما به رخ کشیده باشد، از تخیلات توانمند موراکامی حکایت می کند. در واقع اندیشه و طرز نوشتار موراکامی در ثانیه به ثانیه فیلم ملموس است؛ این پدیده از اقتباس موشکافانه مولف و تعهد آن نسبت به خلق یک اثر اقتباسی خبر می دهد. شاخصه های اصلی موراکامی مانند تنهایی انسان در عصر حاضر، پوچ گرایی، سوررئالیسم و سرگردانی شخص در این اثر به خوبی قابل لمس است. نه تنها در متن فیلمنامه این پدیده را شاهد بودم، بلکه نگاه فیلم ساز به اتمسفر تصویر و ضرب آهنگ اثر از چنین مولفه هایی حکایت می کند. فیلم خیلی ساده، اما جذاب به شناخت دو کاراکتر اصلی خود اشاره می کند و به همان نسبت از فرهنگ شرقی مابانه اش دفاع کرده است. آدم هایی که آب دهان و خاکستر سیگارشان را هرگز روی زمین نمی ریزند، آدم هایی که به جغرافیایی زیسته خود عشق می ورزند و از آن تعریف می کنند. از سفر به خارج از مرزها ناراضی هستند و امنیت را در کشور خود کشف کرده اند و … .
چنین پردازش فرهنگی در یک اثر دفاع همه جانبه در برابر هجوم فرهنگ های بیگانه به جغرافیای خود است ، ابژه ای که در سینمای ایران سال ها است سکوت کرده . اما به همان اندازه که فیلم بر فرهنگ شرقی خود تاکید دارد، بر زوال روح و روان آدمی در زندگی های تکنولوژی محور یا مدرن تاکید می کند. اگرچه این موضوع صراحتا در فیلم بیان نمی شود، اما شخصیت ها از کودکی نوجوانی خاصی خبر می دهند که حاصل تفکیک خانواده از فرزندان است. به عنوان مثال هرگز نوشتن نویسنده را نمی بینیم؛ به غیر از دو پلان که معلوم نمی شود در حال نوشتن چه چیزی است. پیچش داستان آنجایی به شخصیت نویسنده گره می خورد که وکیل پدر خاطی اش به او پیشنهاد می دهد که پدرش را قهرمان داستان هایش کند .
در واقع این تنها نکته ای است که در آن فیلم به منظور حقیقی خود اشاره می کند. شاید همه حرف فیلم در ادامه دادن راه پدران توسط پسران خلاصه شود. آن جایی که شخصیت گاوصندوق را باز می کند و گونه های مختلفی از چاقو را که متعلق به پدر است می بیند. فیلم از تقسیم ژنتیکی شخصیت در نسل های بعدی خبر می دهد. آدمهایی که به طور ناخواسته قسمت اصلی شخصیت شان را مدیون ژنتیک خانوادگی شان هستند. اگر پورشه سواری می کنند ، میهمانی های آنچنانی می گیرند و نسبت به همه چیز بی تفاوت هستند ، مولفه ای است که از نسل پیشین خود وام گرفته اند. یا اگر مانند شخصیت دختر در فیلم استعداد بازیگری دارند ، تنها زندگی می کنند و رفتن بدون هیچ دلیلی را ترجیح می دهند شرایط زیسته چنین منطقی را به وجود آورده . پس اثر،داستان را این گونه معنا می کند که رشد ژنتیکی – تکنولوژی انسان ها مانند آپارتمانی است که زیربنای سستی دارد و هرچه ارتفاع بگیرد چهره جذاب تری پیدا خواهد کرد و آن سستی تا قاف قله اش تکثیر خواهد شد.
گربه
همانطور که در آثار موراکامی مانند «گربه های آدمخوار»، «کافکا در کرانه» و … می بینیم که گربه نمادی از نهیلیستی جامعه امروزی است، در این فیلم مولف اشاره درستی به این موضوع کرده است. پسر نویسنده تا مرگ معشوقه خود گربه وی را لمس نمی کند و حتی با آن روبه رو نمی شود و گربه را در خانه شخصیت بورژوایی پیدا می کند که تا قبل از آن هیچ از علاقه اش برای نگهداشتن گربه سخن نگفته بود. سوژه در همه آثار موراکامی شکلی فرا انسانی دارد و این شکل به خوبی توسط دونگ به نمایش گذاشته شده است. گربه در این جا نماد مرگ معشوقه نویسنده است. مرگی که با سوزاندن همراه بوده و بورژای روانی که جنایتش نشان داده نمی شود به سوزاندن جنس های مخالف خود ادامه خواهد داد. گربه چهارپایی باهوش شمرده می شود تا قهرمان قصه نامش را بر زبان نیاورد، به آغوش او نمی پرد و از بیگانگان همواره در گریز است . درواقع موراکامی شکل احساسی انسان را به گربه تشبیه می کند . احساسی که انسان ها به خاطر غرورشان حاضر به بیانشان نیستند . نویسنده ای که در غیاب معشوقه خود به آپارتمانش می رود و او را در آنجا فرض می کند و … . گربه نمونه پیشرفت نکرده احساس آدمی است . آدمهایی که جذب زرق و برق می شوند و این جذابیت کار دستشان می دهد .
جنایات و مکافات
از شروع فیلم فهمیدم که داستان یک معمای جنایی را روایت خواهد کرد . معمایی که بی تفاوت نسبت به رویداد های خود شخصیت ها را شکاف می دهد . نویسنده آدم کنجکاو و جسوری است که عقده های درونی اش اجازه عمومیت یافتن به انها را نمی دهند تا اینکه به قتل معشوقه اش توسط جوان متمول شک می کند. جوان متمول عینیت امروزی راسکلنیکف داستایفسکی است. راسکلنیکفی که برای انتقام از زمانه به سوزاندن خاطرات خود در جنس مخالف پناه برده است . فیلم ساز خیلی هوشمندانه این عمل را پنهان می کند و بیان نکردن آن پایانی باز برای مخاطب به وجود آورده که می تواند به چرایی چنین رویدادی فکر کند . اما گاهی نگفتن های فیلم آزاردهنده می شود. من به عنوان فیلم از گذشته شخصیت بورژوا اطلاعی ندارم و فقط می دانم که این گذشته بوده که حالش را خراب کرده است .
شاید همین کافی باشد اما به لحاظ روایتی ناقص مانده است. من به عنوان بیننده نمی دانم چرا قهرمان قصه با پدر خود اختلاف دارد. قهرمانی که پدرش را دوست دارد و این دوست داشتن تبدیل به نفرتی می شود که از آن علیه ظلم استفاده کند و انتقام می گیرد. در واقع جنایتی که در روان قهرمان قصه از همان ابتدای فیلم با گشودن گاوصندوق در ذهن وی شکل می گیرد وحشتناک ترین جنایتی است که اتفاق افتاده. جنایتی که ذهنی است و نمود رئالیستی به خود نگرفته در برابر جنایتی که شخصیت بورژوای قصه با لذت از آن حرف می زند و صراحتا به آن اعتراف می کند. جنایت مسئله فیلم نیست بلکه مسئله فیلم تنهایی آدم هایی است که از سر پوچی دست به جنایت می زنند و به عقیده من این فیلم مهمترین فیلم عصر حاضر برای نشان دادن تنهایی آدم هاست.
شناسنامه فیلم
سوختن(Burning)
نویسنده و کارگردان: لی چانگ دونگ
بازیگران:آه این یو، استیون یون، جانگ سی جون
ژانر: درام معمایی
محصول: ۲۰۱۸، کره جنوبی
علی رفیعی وردنجانی
- 10
- 7