سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۰۹:۱۰ - ۰۲ دي ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۰۰۰۳۴۲
فیلم و سینمای جهان

نقد فیلم داستان ازدواج؛ جدایی کم‌غلط و معمولی چارلی از نیکول

فیلم سینمایی داستان ازدواج,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
نوآ بومباک از سومین فیلمش یعنی «ماهی مرکب و نهنگ» توانست به یک سبک فیلمسازی برسد که تا آخرین فیلمش «داستان ازدواج» هم آن را ادامه داده است.

چیزی که به آن سبک فیلمسازی نیویورکی می‌گوییم و سنتش در نمایشنامه‌های نیل سایمونی و حتی قبل‌تر وجود داشته است. تقابل میان نمایشنامه‌نویسی و تئاتر ایست کوست (ساحل شرقی آمریکا با محوریت نیویورک) و وست کوست (ساحل غربی آمریکا با محوریت لس‌آنجلس و مشخصا هالیوود) این‌بار در زیرلایه‌های فیلم بومباک مخفی نشده بلکه در ظاهر قصه هم حضور دارد.

در نقد فیلم داستان ازدواج خطر اسپویل شدن قصه وجود دارد.

بومباک متولد نیویورک است و در فیلم‌های قبلی‌اش از طبقه‌ای صحبت کرده که به آن تعلق دارد: طبقه‌ی متوسط روشنفکر نیویورکی. آن‌هایی که دغدغه‌هایشان درباره‌ی رابطه و زندگی و آدم‌ها همیشه دستمایه‌ی جذابی برای خلق آثار هنری بوده است. اما این فیلم «داستان ازدواج» علیرغم این که فیلم کم‌غلطی است از آن لحظه‌های ناب بومباکی کم دارد. از آن لحظه‌هایی که کارنامه‌ی فیلمساز نیویورکی را سرشار از احساسات ناب و گهگاه متناقض و نفس‌گیر می‌کرد.

«داستان ازدواج» بر عکس اسمش قصه‌ی جدایی زن و شوهری است که متعلق به طبقه‌ی خود بومباک هستند. روشنفکر و مقیم نیویورک. خودش در گفت‌وگوها اذعان کرده که جدایی خودش از جنیفر جیسون لی، بازیگر هالیوودی متولد لس‌آنجلس روی ساخت این فیلم تاثیر گذاشته است.

شرح این که چرا «داستان ازدواج» تبدیل به فیلم عمیقی نمی‌شود کار دشواری است. البته که از آن فیلم‌هایی است که نمی‌شود دوستش نداشت. شیمی بین آدام درایور در نقش چارلی و اسکارلت جوهانسون در نقش نیکول عالی است و البته از آن بهتر بازی خارق‌العاده‌ای آدام درایور است که چنان احساسات مخاطب را درگیر می‌کند که نمی‌توانید از تحسینش خودداری کنید. از طرف دیگر فیلم به ظاهر همه‌ی مولفه‌های یک فیلم خوب درست را دارد. کارگردانی متعادل، بازی‌های خوب، فیلمنامه‌ای با یکی دو شاه سکانس از جمله آن دعوایی که منتهی به اشک ریختن چارلی می‌شود و هدف گرفتن مخاطبی که چه مجرد باشد و چه متاهل، ترس‌هایی از رابطه و شیوه‌ی به پایان رسیدنش دارد.

با این حال به نظر می‌رسد آن‌قدر فیلم درگیر تناقض بین فرهنگ ساحل شرقی و ساحل غربی و تفاوت آدم‌ها با هم و تصویر کردن سختی‌های جدایی علیرغم همه‌ی علاقه و احترام بین زوجین شده که لحظات بدیعی مثل همان نامه‌ خواندن اول فیلم را از یاد برده است. نیکول و چارلی می‌خواهند از یکدیگر جدا شوند. البته به نظر می‌رسد که نیکول در این ماجرا مصرتر است. قرار می‌شود هر کدام نامه‌ای بنویسند تا بگویند در طرف مقابل چه چیزهایی را دوست داشته است. از آن راهکارهایی که موقع جدایی به شما می‌دهند که مثلا یادتان نرود این آدمی است که زمانی دوستش داشته‌اید و با احترام جدا شوید. درست همان‌طور که در جهان واقعی اتفاق می‌افتد این جا هم نامه‌ها تاثیری را که باید نمی‌گذارند. نیکول از خواندن نامه‌ی خودش امتناع می‌کند. این شروعی زیبا برای فیلمی است که در ادامه با قدم گذاشتن به دادگاه‌های حقوقی و سخنرانی در باب مادر خوب و پدر خوب هدر می‌رود گر چه این وسط حرف‌های درستی هم رد و بدل می‌شوند. آن ماجرای تفاوت فرهنگ روشنفکرانه‌ی نیویورک که لس‌آنجلس را تحقیر می‌کند هم به سردستی‌ترین شکل ممکن روایت می‌شود.

میزانسن‌های بومباک برخلاف «فرانسس ها» یا حتی «داستان‌های مه‌یه‌روویتز» ساده‌تر هستند و به نسبت بهترین فیلم‌هایش کاراکترهای فرعی کمتری هم دارد. همه‌ی تمرکز فیلم روی روند جدایی چارلی و نیکول است. بهترین سکانس‌های فیلم مشاجره یا مواجهه‌ی دو نفره‌ی آن‌هاست. وقتی می‌خواهند بالغانه رفتار کنند یا جایی که نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند و تمام خشم و ناراحتی‌شان را سر طرف مقابل خالی می‌کنند. لحظه‌هایی انسانی که درباره‌ی رابطه‌ی بین آدم‌هاست.

بعد پای بچه وسط می‌آید و این که چه کسی حضانت او را برعهده بگیرد. مقایسه با فیلم درخشان «کریمر علیه کریمر» ناگزیر است و فیلم بومباک در روند دراماتیک با حضور پسربچه‌ای که قرار است این جدایی رویش تاثیر بگذارد، کم می‌آورد. رابطه‌ی بین پدر و پسر و حتی مادر و پسر خیلی سطحی برگزار می‌شود به خصوص وقتی ما به ازای سکانس صبحانه‌ی داستین هافمن و پسرش در «کریمر علیه کریمر» این جا هم سکانس غذا درست کردن آدام درایور و صحبت با بچه‌اش در آشپزخانه را داریم.

محرک‌های کاراکترهای اصلی در هیچ زمینه‌ای به اندازه‌ی کافی اقناع‌کننده نیست. جدایی نیکول و چارلی به دلایلی که نیکول می‌گوید یادآور جمله‌های حمید هامون و مهشید است در باب این که آدم در رابطه باید خود خودش باشد یا برای رابطه فداکاری کند. البته که توجه کنید این حاشیه‌ای از فیلم مهرجویی درباره‌ی طبقه‌ی متوسط روشنفکر بود اما مشکل این‌جاست که در «داستان ازدواج» محور اصلی فیلم بومباک می‌شود و در نتیجه باید دلایل مرد و زن و اختلافشان با یکدیگر تنش دراماتیک موثرتری پیدا کند.

مشکل شاید از این جاست که بومباک کاملا بر تجربه‌ی شخصی خودش تکیه کرده. تجربه‌ی شخصی که برای میلیون‌ها نفر در جهان منطقی است و باعث همذات‌پنداری‌شان می‌شود اما همین به تصویر کشیدن تجربه‌ی شخصی باعث شده که گویا بومباک بیش از اندازه به آن چه از سر گذرانده متکی باشد و تلاشی بیشتر برای دراماتیزه کردن اتفاقی که البته به خودی خود دراماتیک است، انجام ندهد.

همه چیز فیلم بیش از اندازه حساب شده به نظر می‌رسد. همه‌ی نماها و سکانس‌ها و اکت بازیگران چیده شده تا دقیقا واکنش مورد انتظار را از مخاطب دریافت کند. برای همین هم «داستان ازدواج» فیلم کم‌غلطی از کار درآمده که می‌تواند روی گروه زیاد مخاطبان تاثیر بگذارد و احساسات‌شان را دستکاری کند اما در نهایت طرفداران سینمای بومباک احتمالا از کمبود انرژی و گرما و رندی معمول در فیلم‌های او ناامید خواهند شد.

برای «داستان ازدواج» یادآور حال و هوایی بود که بعد از دیدن فیلم «پسربچگی» ریچارد لینکلیتر حس کردم. فیلمی نزدیک به کمال با تجربه‌ی ساخت منحصر به فرد از سمت فیلمساز که تحسین منتقدان را بسیار برانگیخت. با بازی تاثربرانگیز پاتریشیا آرکت و یکی دو تا سکانس از جمله گریه کردن آرکت پای تلفن که مخاطب را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اما در نهایت بعد از فروکش کردن حجم ستایش‌ها از فیلم آن تاثیری که انتظارش را داشتید رنگ می‌بازد. هر چه‌قدر هم فیلم شبیه زندگی باشد و همان جزییات رابطه و آدم‌ها در آن رعایت شده باشد انگار آخرش یک «خب که چی؟» بزرگ سر برمی‌آورد چون هر چه باشد این سینماست و قرار است یا روی جزییات کمتر دیده شده‌ی زندگی نور بیاندازد یا به شیوه‌ی نمایشی کاری کند که تاثیر تصویر و دیالوگ و رابطه‌ی بین کاراکترها به تماشاگر ضربه بزند.

از طرف دیگر به نظر می‌رسد صحنه‌های دادگاه و حضور وکیل زن (با بازی معمولی لارا درن در یک نقش تیپیک که عجیب است چرا این همه تحویل گرفته شد) را کارگردان دیگری به جز بومباک ساخته باشد بس که ساده‌انگارانه و سوار بر طول موج جنبش‌های ضد تبعیض جنسیتی و فاقد ظرافت است.

آن حرف‌های وکیل در باب این که پدر خوب مفهومی است که تازه سی سال است مد شده از آن حقایقی است که باعث می‌شود خیلی‌ها بلند شوند و برای فیلم کف بزنند اما ارزش هنری‌اش در حد جملات قصار در شبکه‌های اجتماعی باقی می‌ماند.

فیلم سینمایی داستان ازدواج,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان آدام درایور در فیلم داستان ازدواج حضور دوست‌داشتنی دارد.

همه‌ی آن چیزی که «داستان ازدواج» باید می‌داشت و بومباک از آن دریغ کرده در بازی آدام درایور است. رها، هنرمندانه، هوشمندانه و همراه با جنسی از شوخ‌طبعی گزنده. به طور مشخص به آن سکانس آواز خواندن آدام درایور بعد از جدایی به همراه دوستانش در آن کلاب نیویورکی اشاره می‌کنم که به تمام فیلم «داستان ازدواج» می‌ارزد. بهترین سکانس فیلم است و امتیازش تمام و کمال به آدام درایور می‌رسد. آدام درایوری که مخاطب دوست دارد او را در آغوش بکشد. حسی که در فیلم‌های قبلی بومباک به گرتا گرویگ یا داستین هافمن یا بن استیلر داشتیم.

«داستان ازدواج» از آن فیلم‌هایی است که حیف شد. بازیگوشی هنرمندانه‌ی کارگردانش تبدیل به مهارت در فیلمنامه و کارگردانی شد و در نهایت محصولش در بهترین حالت ملودرامی است که سال‌ها پیش رابرت بنتون (کارگردان «کریمر علیه کریمر») نسخه‌ی احساس‌برانگیزترش را ساخته بود.

digikala.com
  • 19
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش