فیلم وحشی و سبعانهی بونگ جون هو که رگههایی از کمدی سیاه هم دارد و برندهی اسکار هم شد نقطهنظرهای مفید زیادی به ثروتمندان ارائه میدهد که چهطور میتوانند از شکار شدن توسط طبقهی بدشانس فقیرتر اجتناب کنند. خیلیها معتقدند فیلمنامهی «انگل» علیرغم این که نامزد جوایز گوناگون شد و تحسینهای زیادی دربارهی اشاراتش به فاصلهی طبقاتی دریافت کرد، سوراخهای زیادی دارد. گاردین یادداشتی طنزآمیز با کنایه و طعنه به فیلمنامهی فیلم «انگل» در اینباره منتشر کرده است.
فیلم «انگل» حالا اسمش همه جا هست. جوایز اسکار را درو کرد و دوباره به باکس آفیس و جمع فیلمهای پرفروش برگشت. احتمالا دیگر وقتش رسیده که توقف کنیم و دربارهی خود فیلم دوباره بیاندیشیم. «انگل» داستان و حکایت اخلاقی دربارهی نابرابری اقتصادی است که به این معناست که درسهای زیادی در آن وجود دارد که ما به عنوان مردم جامعه میتوانیم از آن یاد بگیریم.
و وقتی میگویم «ما» به وضوح منظورم «مردم ثروتمند» است. آدمهایی مثل من و شما که به غایت از وضع مالی خوبی برخوردارند میتوانند چیزهای زیادی از فیلم «انگل» یاد بگیرند. در حقیقت فیلم «انگل» ارزشاش مضاعف میشود چون نقشهی راه از همهی چیزهایی است که اگر مثل ما از امتیازات نامعقول یک زندگی مرفه بهرهمند هستید، نباید انجامشان بدهید. من نمیتوانم از طرف بقیهی شما میلیونرها صحبت کنم، اما اینها چیزهایی است که من از این فیلم آموختم.
مشخص است که در این مقاله چیزهایی از فیلم وجود دارد که باعث لو رفتن داستانش میشود. این یادداشت را فقط کسانی باید بخوانند که فیلم «انگل» را دیدهاند و البته ثروتمندتر از چیزی هستند که در رویاهایشان فکر میکنند.
درس اول: همیشه مراجعانتان را دوباره بررسی کنید
این با فاصله مهمترین نکتهی فیلم است. خانوادهی پارک که با ثروت و ارتباطاتشان از بقیهی جهان منفک شدهاند، اعضای خانوادهی کیم را یکی بعد از دیگری میپذیرند و وارد خانهشان میکنند آن هم براساس هیچ چیزی به جز یک مدرک دانشگاهی که خیلی هم بد فوتوشاپ شده است. این به وضوح یک خطای خطرناک و مرگبار است. وقتی خودتان را در موقعیتی میبینید که قرار است کسی را برای خانهتان استخدام کنید همیشه به یاد داشته باشید که مراجعانتان را تعقیب کنید. چند تماس تلفنی بگیرید. دانشگاهها را بررسی کنید. مدارک را بو کنید. آیا بوی سیگارهای ارزانقیمت و بوی گیمنتهای پایینشهر کرهی جنوبی را میدهد؟ و حالا که صحبت از بو شد…
درس دوم: به دماغتان اعتماد کنید
دونگ ایک پارک در قلب فیلم «انگل» به شدت به کشف کلاهبرداری نزدیک شده بود با درک این موضوع که آدمهای فقیر در نهایت از آدمهای پولدار بوی بدتری دارند. مشکلی که داشت این بود که همین موضوع را تعقیب نکرد. بارها و بارها شک او به واسطهی بوی زنندهی رانندهی فقیر بیخاصیتش شدت گرفت اما به همان اندازه بارها و بارها در این که عکسالعملی به خرج بدهد شکست خورد. آیا تا به حال شده به کسی برخورد کنید که جوری بو میدهد که انگار زیر خط فقر قرار دارد؟ کار درست انجام بدهید و آنها را از زندگیتان بیرون بیاندازید.
درس سوم: آبی را که میخواهید بخورید، بجوشانید
میدانید فیلم «انگل» چه زمانی میتوانست تمام شود؟ وقتی سوک چونگ پارک بعد از این که تعطیلات خانوادهاش با مصیبت و بدبختی تمام شد به خانه زنگ زد. اگر یادتان باشد تلفن او به این دلیل بود که از خدمهی خانهاش بخواهد برایش یک کاسه نودل فوری درست کنند. اما اگر این کار را نکرده بود، اگر به ذهنش میرسید که خودش به خانه برسد و آب را بجوشاند و نودلش را درست کند، بعد میتوانست مچ خانوادهی کیم را بگیرد که در گوشه و کنار خانهاش لمیده بودند و آنها را با یک دلیل درست و حسابی تنبیه و اخراج میکرد. درسی که این جا میگیرید این است که همیشه آنقدر فروتن باشید که آب را خودتان بجوشانید. اما چیزی پیچیدهتر از این وجود ندارد چون اصلا به همین دلیل است که خدمه استخدام میکنید.
درس چهارم: میزهای کوچکتری بخرید
میز اتاق پذیرایی خانوادهی پارک آنقدر غولآساست که همهی اعضای خانوادهی کیم که انگلوار به آنها چسبیدهاند میتوانند به راحتی برای تمام شب زیر آن پنهان شوند. درست زیر دماغ اعضای خانوادهی پارک. اگر شما هم مانند آنها پولتان را خرج خرید اسباب خانهی بزرگ بیاستفاده میکنید که مزاحمانتان بتوانند به عنوان پوشش و محافظ از آن استفاده کنند رک و راست بگوییم که به دردسر میافتید. به جایش حالا میتوانید از آن میزهای قهوهی پلاستیکی بخرید. واقعا چرا این کار را نمیکنید؟! عقلتان را از دست دادهاید؟!
درس پنجم: تا جایی که امکان دارد فقط آپارتمان بخرید
در نهایت آیا اصلا داستان فیلم «انگل» شکل میگرفت اگر خانهی دیگری لوکیشن چنین قصهای بود؟ نه البته که نه. خانهی نامگونگ هیونجا (معمار خیالی معروفی که در فیلم «انگل» به عنوان سازندهی خانهی خانوادهی پارک معرفی میشود) ممکن است شاهکار معماری باشد اما علاوه بر آن زیرزمینی دارد که در آن همهی اعضای یک خانواده میتوانند به صورت مخفیانه زندگی کنند. همیشه و همیشه وقتی خانه میخرید نقشهی طبقات آن را بررسی کنید و ببینید که آیا یک خانوادهی فقیر میتواند در گودال زیر خانه پنهان شود؟ یا از آن بهتر این که فقط یک آپارتمان بخرید یا یک خانهی یک طبقهی ییلاقی. یا در یک کلبه یا چادر زندگی کنید. و بله! به این ترتیب خودتان را از قتل نجات دادهاید.
- 15
- 5