فیلم سینمایی «تکههای یک زن» (Pieces of a Woman) جدیدترین اثر کورنل موندروتسو کارگردان اهل مجارستان از جمله آثاری است که در روزهای اخیر در جشنواره بینالمللی فیلم ونیز ۲۰۲۰ روی پرده رفته است.
تکههای یک زن درباره زوجی است در حال بچهدارشدن که تصمیم میگیرند بچه را در خانه به کمک یک قابله به دنیا بیاورند. سهلانگاری قابله و آنچه به تبع آن رخ میدهد زندگی این زوج را به شکل تغییرناپذیری دگرگون میکند و در نهایت به یک سفر درونی عاطفی پیچیده و دردناک برای زن منجر میشود.
یکی از نکات جالب فیلم تکههای یک زن حضور مارتین اسکورسیزی چهره نامدار سینمای جهان بهعنوان مدیر اجرایی تولید این پروژه است. در واقع اسکورسیزی بر کار تهیه این اثر نظارت مستقیم داشته و نام او باعث شد این اثر از مدتها پیش توجه علاقهمندان را به خود جلب کند.
اسکورسیزی فیلم را غافلگیرکننده نامیده و این ویژگی را از این جهت مهم دانسته که به فیلم کمک میکند به مخاطب گستردهای که لیاقتش را دارد دست پیدا کند.
به گفته اسکورسیزی تکههای یک زن برای او اثری عمیق و به شکل منحصربهفردی تکاندهنده بوده. او میگوید: «از اولین صحنه روی این فیلم سرمایهگذاری عاطفی کردم و هنگامی که دیدمش این تجربه صرفا شدت یافت؛ فیلمی مجذوبکننده چه از نظر ساخت و چه عوامل فوقالعاده آن که شامل همکار سابقم الن برستین میشود.»
با این مقدمه از اسکورسیزی برای دیدن فیلم مشتاقتر میشویم. اثری که ونسا کربی، شایا لبوف و الن برستین نقشهای اصلی آن را ایفا میکنند. کربی هنرپیشه بریتانیایی این فیلم بیشتر بابت فیلمهایی چون «مأموریت: غیرممکن -فالاوت» (Mission: Impossible Fallout) و «سریع و خشمگین تقدیم میکند: هابز و شاو» (Fast & Furious Presents: Hobbs & Shaw) به شهرت جهانی دست یافت.
شایا لبوف با مجموعه «تبدیلشوندگان» (Transformers) در گیشه موفق عمل کرد در حالی که آثار مستقلی چون «نیمفومانیاک» (Nymphomaniac) و «عزیز آمریکایی» (American Honey) را هم در کارنامه دارد.
نهایتا باید به الن برستین هم اشاره کنیم؛ بازیگر کهنهکاری که برای فیلم «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» (Alice Doesn’t Live Here Anymore) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرده و کاندیدای دریافت همین جایزه برای آثاری چون «مرثیهای برای یک رویا» (Requiem for a Dream )، «جنگیر» (The Exorcist) و «رستاخیز» (Resurrection) بوده است.
کورنل موندروتسو کارگردان ۴۵ ساله مجار فیلم تکههای یک زن، ساخت فیلمهای بلند داستانی را از سال ۲۰۰۵ آغاز کرد و بهعنوان معروفترین اثرش میتوانیم به «خدای سفید» (White God) اشاره کنیم. خدای سفید نماینده مجارستان در بخش بهترین فیلم خارجیزبان اسکار بود که به مرحله نهایی راه یافت و در عین حال موفق شد جایزه بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن سال ۲۰۱۴ را هم به دست آورد.
کاتا ویبر که در نگارش فیلمنامهی خدای سفید با موندروتسو همکاری کرده بود، فیلمنامهی تکههای یک زن را به رشته تحریر درآورده. بنجامین لوب که ممکن است نامش را بهخاطر فیلمبرداری «مندی» (Mandy) فیلم ترسناکی با بازی نیکلاس کیج شنیده باشید، فیلمبرداری این اثر را هم برعهده داشته و نهایتا بد نیست اشاره کنیم که هاوارد شور آهنگساز برجسته کانادایی با انواع و اقسام جوایز اسکار، گرمی و گلدن گلوب و حضور در پروژههای بزرگی چون «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings)، موسیقی این فیلم را تولید کرده است.
تاکنون ۸ نقد درباره فیلم سینمایی تکههای یک زن در وبسایت راتن تومیتوز منتشر شده که با ۷ نقد مثبت و ۱ نقد منفی نشاندهنده رضایت ۸۸ درصدی منتقدان از این اثر سینمایی است.
در ادامه مروری خواهیم داشت بر بعضی نقدهای منتشرشده درباره این فیلم سینمایی.
گزیدهی نقدها و بررسیهای فیلم تکههای یک زن
ورایتی / پیتر دبروج
میشد تصور کرد که کارگردانهای استودیویی محترمی همچون نورمن جویسون و سیدنی لومت فیلمی را درباره دعوای حقوقی که در مرکز فیلم تکههای یک زن در جریان است بسازند؛ یک تراژدی وحشتناک رخ داده و یک زوج جوان در انتظار فرزند (با بازی ونسا کربی و شایا لبوف) قابله خود را (با بازی مالی پارکر) به دادگاه کشاندهاند. رسانهها همه جای این قصه به چشم میخورند و کلیت ماجرای بهدنیاآوردن فرزند در خانه به چالش کشیده میشود اما کورنل موندروتسو، کارگردان مجار این فیلم ترجیح میدهد به جای تمرکز بر دادگاه به زوج توجه کند.
زوجی که هر دو در اثر این تجربه بهشدت ضربه خوردهاند اما زن به شکل خاصی آسیب دیده و مسأله برایش فقط بازسازی رابطه عاطفیاش نیست. او باید در این درام انسانی، با بازیهای بسیار ماهرانه، هویت خود را که در معرض آسیب قرار گرفته بازسازی کند.
شان و مارتا زوج اصلی فیلم هنگام فرایند به دنیاآمدن کودک بسیار نزدیکاند و به نظر میرسد فاصله ناشی از هویت طبقاتی آنها از طریق صمیمیتی که میانشان برقرار شده از بین رفته است. اما پس از بحران و وقوع تراژدی، شیطان درونی آنها پدیدار شده و کمتر شبیه یک زوج به نظر میرسند. آنها بیشتر به دو انسان جدا از هم و بسیار حساس تبدیل شدهاند.
کارگردان و فیلمنامهنویس اثر یعنی موندروتسو و ویبر با مهارتی مسحورکننده عواقب فقدان را در این دو انسان خوب اما نه بیعیب و نقص، بررسی میکنند.
هالیوود ریپورتر / دیوید رونی
کمی مبهم است که مخاطب چنین درامی که پایان روشنش شبیه نوعی خیانت به اثر به نظر میرسد چه کسی است. اما مخاطبی که دل دیدن بازنمایی بهشدت تند و تیز تأثیرات بادوام مرگ یک کودک روی والدینش را دارند با دیدن فیلم از لحظاتی نیرومند و از نظر عاطفی متأثرکننده بهرهمند میشوند.
وقتی مارتا بدون هیچ احساسی وسایلی که با عشق و علاقه برای بچه تهیه کرده بودند را دور میریزد نشان میدهد که به وضوح در مقابل این خسارت ویرانگر به انسان سختتری تبدیل شده است.
صحنهای از فیلم که در آن مارتا همچون زنی آسیبدیده و همان میزان هم خطرناک، دوباره به محل کارش برمیگردد و در خاموشی، نگاههای همراه با ترحم همکارانش را درون خود میریزد یکی از آن لحظات متعدد فیلم است که شدت اثرگذاری فیلم افزون میشود.
وقتی مارتا در خیابان، مترو یا یک فروشگاه به یک بچه خیره میشود چشمانش میتواند بیانگر اشتیاق یا رنج او باشد. بازی سفت و سخت کربی در نقش مارتا قابل توجه است؛ زنی که پشت ظاهر محکمش خون گریه میکند اما در عین حال در فرایند منزویکننده خوکردن به فقدان پیشآمده رفتار خشنی از خود نشان میدهد.
گاردین / زان بروکس
تکههای یک زن اولین فیلم آمریکایی اثر کورنل موندروتسو کارگردان مستعد مجار است که با بازیهای جاندار زوج ونسا کربی و شایا لبوف همراه شده. موندروتسو در وطنش آثار درخشان عجیب و پرپتانسیلی مثل خدای سفید و «یوهانا» (Johanna) را کارگردانی کرد.
این کارگردان در مسیرش آثار عجیبی خلق کرده اما اثر جدید غران و خشمگین او نشان میدهد که هنوز قدرت بیشتری در چنته دارد.
تکههای یک زن که در واقع یک کلاس بازیگری است در نوع خود فیلمی بهشدت اثرگذار است. بازیگران اصلی هر کدام بهخوبی از پس کار خود بر میآیند و فیلم را استوار نگه میدارند اما به نظر میرسد همهچیز کمی بیش از حد آکادمیک، تنظیمشده و شبیه به نوعی ورکشاپ از کار درآمده. این وضعیت با موسیقی اغراقآمیز که بعد از هر تبادل احساسی سنگینی مثل پتک بر سر شنونده فرود میآید کمی هم بدتر میشود.
ایندی وایر / دیوید ارلیخ
اگر فکر میکنید فیلم تکههای یک زن با یک ملودرام معمول متفاوت است و به نظر میرسد تکههایش به شکل ناکامل و ناهمواری به هم وصل شده شاید باید دلیلش را در این جستوجو کنید که فیلمهای کمی با موضوع مردهزایی فرزند ساخته شدهاند.
فیلمها عموما این نوع تراژدیها را بهعنوان پیچش داستانی معرفی میکنند؛ در واقع یک راه ساده روایی برای پل زدن از بخشی به بخش دیگر داستان. فیلمهای معدودی جسارت این را دارند که چنین موضوعی را به محور فیلم و مسأله مرکزیاش تبدیل کنند.
البته این موضوع هم دلایل خودش را دارد. یکی اینکه فیلمی درباره یک جنین مردهبهدنیاآمده، در گیشه از آن فروشهای مارولی نخواهد داشت. دیگر آنکه رنج ناشی از مرگ یک کودک هنگام زایمان از آن دست رنجهایی است که دیگران به سختی درکش کرده و با آن ارتباط برقرار میکنند مگر آنکه خود چنین تجربهای را از سر گذرانده باشند.
در واقع خیلیها از خود خواهند پرسید چه حسی دارد که موجودی را از دست بدهی که اساسا هرگز وجود نداشته؟ اگر کسی آنقدر خوششانس بوده باشد که جواب این سؤال را تجربه نکرده باشد چقدر احتمال دارد که از طریق یک فیلم بتواند به این پاسخ دست پیدا کند؟
این درام پرسوز پس از بخش افتتاحیه با یک برداشت بلند ۳۰ دقیقهای از فرایند به دنیاآوردن فرزند در خانه و حرکت از سوی امید به ترس، تمرکز خود را از دست میدهد.
فیلم تلاش میکند کارهای مختلفی بکند؛ تکههای مختلف مارتا را دوباره سر جایش بگذارد پیش از آنکه او دریابد هرگز دیگر آن کلیت سابق نخواهد بود. گاهی اوقات این تلاشها خود را از طریق نوعی نمادگرایی بیجان و بیرمق نشان داده میدهد و گاهی از طریق شخصیتهای فرعی. گرچه تکههای یک زن فیلم مارتا است اما خودتخریبی تدریجی شان (همسرش) انرژی زیادی از اثر میگیرد.
یک داستان فرعی درون فیلم که ارتباط شان و یکی از بستگان مارتا را نشان میدهد میتوانست به کلی حذف شود. یک رشته دیگر داستانی مربوط به اتحاد اضطرابانگیز شان و مادر ثروتمند مارتا که از بازماندگان هولوکاست است در نهایت به اندیشههای ناتمامی درباره طبقه اجتماعی، تلاش برای زندهماندن و هزینه پشت سرگذاشتن و عبور از گذشته تبدیل میشود.
در کل گرچه آن ۳۰ دقیقه ابتدایی یکی از بهترین بخشهای کارنامه حرفهای کارگردان است اما ادامه فیلم مانند گشتن دنبال گنج در میان نخالههای ساختمانی است؛ تلاشی که در ذات خود شکست خورده است.
- 13
- 4