جمعه ۰۶ مهر ۱۴۰۳
۱۱:۴۱ - ۰۳ مهر ۱۴۰۳ کد خبر: ۱۴۰۳۰۷۰۱۰۶
موسیقی

برای زادروز و سالمرگ محمدرضا شجریان؛ آن خسرو شیرین دهان

محمدرضا شجریان,سالروز محمدرضا شجریان
نخستین روز مهرماه، سالروز محمدرضاشجریان است و غریب آن که نوزدهمین روز پائیز هم سالمرگ‍ او و انگار میان آن حنجره و مهر پیوند و خطی ناگشودنی و سربه مهر در کار بود.

عصرایران نوشت: مهر که وزیدن می آغازد سالروز گام نهادن خنیاگر و بلبلی خوش الحان بر این خاکدان است که براستی تجسم کلام پرفروغیست که نالید "تنها صداست که می ماند"...براستی کدام صداو  نوا چنین توانست دالان تاریک عدم را سرکند و به گاه پرسش هم‌بلاد نشابوری اش که "کو کوزه گر و کوزه فروش؟" بی الحاح در دل تاریک تاریخ به نوای حریر بنگارد "ز دست محبوب ندانم چون کنم/وز هجر رویش دیده جیحون کنم/یارم چو شمع محفل است/ دیدن رویش مشکل است/سرو مرا پا در گل است"...

نخستین روز مهرماه، سالروز محمدرضاشجریان است و غریب آن که نوزدهمین روز پائیز هم سالمرگ‍ او و انگار میان آن حنجره و مهر پیوند و خطی ناگشودنی و سربه مهر در کار بود.

نگاشتن برای زادروز که طبعا روزیست لبریز شادی و امید با وازگانی گل‌فشان و عطرچکان همراه است و چه کنیم با متولدی که بر مماتش آگاهیم و می دانیم "دگر به آفتاب سلام نخواهد کرد؟"انگار تولد شمع مرده است و چراغ کشته و نورری که در پستوی خانه نهان گشته وشهر کوران است و مویه گری حوران بر تن بی جانی که تنها یاد است و یاد را شادمانی می برازد؟ شجریان اما زندگی را به تمامی در کام کشید.لاجرعه و بی اعتراض و اعراض...به راه دلش رفت و از دل قدر و صدر و نیز زر و جامه‌ی زربفت یافت و تا باد چنین بادا هم. 

انسان برای ماندن و نهادن ردی از خویش در این حیات کوتاه دامن و داس‌درو در پیش، هرچه بتواند بر پیشخوان می نهد و آن کار دگر می کند...اندک و نادراند آنانی که با هنر و نظر یگانه می شوند و مهمتر از آن در حیات مهتری یافته تاج سر و نور دیده می شوند و باباطاهری در سیری زمانی برایشان می نگارد "عزیزم کاسه چشمم سرایت/میون هر دو چشمم جای پایت/از آن ترسم که غافل پانهی تو/ نشینه خار مژگونم به پایت"

خطوط فوق را بهانه کردن تا برای زادن شهریار شعر و شور بنگارم و ذیل همین کلمات برای روزی در همین ماه که صدا خاموش شد خواهم نگاشت که باور دارم میان شادی و غم و نیز عرش و فرش دیواریست بلتد به ضخامت برگی از کاغذ پس بخوانید و بگذرید:

آیین خاموشی چراغ  یک آن سر بازایستادن بهر نفس تازه کردنی هم ندارد. چنان واگن‌های این قطار به شتاب آدمیان را راهی عدم می‌کنند که انگار این ترن ساربان و سوزنبان را به مکیدن سماق و ساختن سفال فرستاده است.

این بار در میان و میانه‌ی تبر به دستی خشم و جنون، باز داس فلک دست چین کرد و شد آنچه همه می‌دانستیم می‌شود اما نمی‌خواستیم باور کنیم.

استاد محمدرضا شجریان خاموش شد و در چند سالگی این سررسید انگار سنگین تر از باور نازک ماست کو سیاوش با باد شد و در خواب هم....، و مگر خنیاگر و رامشگر را با آیین خاموشی میانه‌ایست؟ مگر نسروده‌اند که ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما؟ سیاوشی که که مخمل‌رویی در خزینه نوایش به نیکویی نهادینه  بود روزی به حزن دم گرفت "نفس کرز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک/ همچو دیوار ایستد در پیش چشمانت/ نفس کین است پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟"

و همین اکنون اشک بر سرنای بی‌آزرم زمانه فشان، کسانی می‌گویند "کو آن نفس که هرم زمانه بود و کو آنکه تاج سریر اهل دل و قبیله محبت بود به تمامی؟" و سودابگان سودایی سیاوش کاش می استادند و بر جنحه ی خویش مویه کرده روی می خراشیدند و گیسو برای عاشقترین این سالها می بریدند..... 

براستی در شقاوت و مهابت مرگ همین بس که پایش را در پیش آنان که به تمامی تجسم "عاشقانی که آبروی جهانند" هم غلاف نکرده به چیدن دراز می‌کند. در سوگ سیاوش از آتش گذشته سروشی نهیب دادم که "شکاریم یکسر همه پیش مرگ" و هر قصه را چه با غصه چه بی‌آب چشم نقطه پایانیست تا به روایت آتش بی‌دود نادر ابراهیمی "قصه‌ای نو آغازیدن گیرد" و کدام قصه به این ترخاطری و طربناکی که خاطر حزین را هم به ترنم شعر تر اندازد؟ کو سیاوشی و کو گذشته از آتشی؟ هر چه هست آتش دل است و نهیب این لهیب‌های بی‌آزرم که "دل در آتش غم رخت"...

سیاوش سترک خراسان، آن حکیم ناآرام خفته در توس خیام را بسیار نکو می‌داشت و دل بر مهرش به تمامی داشت. می‌خواست "ره زین شب تاریک برون ببر" اما...گفت فسانه‌ای و در خاک شد و چه نیکو فسانه‌اش را به ردیف رج زد تا جز جان بازماندگان دلشده شود؟ راستی اعتبار این بلاد پیر این سالها از خیام خواهی پرسید در پس پرده چه بود وچه دانست؟ قسم به گلچهره‌ات به خواب ما بیا...

و کتایون بانو خاتون دمان همیشه تا تنهایی و هیاهو تا تندیس هیچ به تمامی، آنکه به جان سیاوش از آتش سربلند را در بر مهر گرفت و گوهر جوانی را در پای مردی مرد ونه همچون میان مایگان همیشه جهان سرو پر کرد و چه نیکو توشه برد که شبی در بر شیر شرزه به عمری در کنام شغالان پالانی....

تکمله این سرانگشتان لرزان باز آویختن به دامان سعدی از دست شده‌ی سینمای ایران علی جان حاتمیست که در جاودانه کارش مادر در دهان هنر

پیشه نهاد تا در سوگ مادر سالمند بنالد "مادرا هر وقت بمیرن زوده"... و کاش می‌بود و باز به جوهر خودنویس سربلندش می‌نگاشت "سیاووشان ابروی جهانند".

احسان اقبال سعید

  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش