روزنامه جهان صنعت نوشت: شجریان هم مثل فردوسی و حافظ و سعدی، یادگاری برای ما و آیندگان به جا نهاده که پیوند عمیقی با «ایرانیت» دارد. نغمهها و تحریرها و آواهای گونهگون و دلنشین و متبحرانه او، مظهر «آواز ایرانی» است. از نویسنده یا روشنفکری که مشغول کار فکری است تا کارگر یا کشاورزی که مشغول کار یدی است، آوازهایی از شجریان را زیر لب یا با صدای بلند با افتخار میخوانند و در آوازهای او ایرانیبودن خود را بازمییابند. شجریان هنرمندی مردمی بود اما هنرش تابع سلیقه مردم نبود. برعکس، او سلیقه و ذائقه هنری مردم را ارتقا داد. اگر او نبود و آن طور محبوب نمیشد، چه بسیار ایرانیانی که نمیتوانستند با موسیقی کلاسیک سرزمین خودشان ارتباط برقرار کنند.
۱۷ مهر روز درگذشت محمدرضا شجریان است. چهار سال از کوچ ابدی استاد میگذرد. اگرچه او تقریبا از مهرماه سال ۹۵ دیگر آن شجریان همیشگی نبود و در میانه مرگ و زندگی، بودن و نبودن، قرار داشت. هم در این جهان بود، هم در این جهان نبود.
به هر حال نبودن شجریان برای دوستدارانش غمانگیز است. او برخلاف شاملو که چنان فجیع به کشتن خویش برخاسته بود، سالم زندگی کرده بود و اگر گرفتار سرطان نمیشد، هیچ بعید نبود که تا ۹۰ سالگی هم عمر کند. بلکه بیشتر.
اگرچه شجریان از ۴۰ سالگی تا ۶۲ سالگی مهمترین کارهایش را در دنیای آواز و موسیقی اصیل ایرانی انجام داده بود یعنی از آلبوم «عشق داند» در سال ۱۳۵۹ تا آلبوم «فریاد» در سال ۱۳۸۱، ولی با این حال او مردی نبود که بگذارد عمرش بیدستاورد و عاری از خلاقیت بگذرد.یعنی که در سنین پیری هم حتما برگ تازهای رو میکرد. چنانکه در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ که همکاریاش با مشکاتیان قطع شده بود و کارهایی نظیر «پیام نسیم» و «سروچمان» و «دل مجنون» و «یاد ایام» را با پیرنیاکان و عندلیبی بیرون داد، در نیمه دوم دهه ۷۰ اثر خاص و آس «شب سکوت کویر» را بیرون داد و دوستدارانش را شگفتزده کرد.
البته وقتی که درباره آثار شجریان حرف میزنیم، نباید فراموش کنیم که او بهترین آوازخوان تاریخ ایرانزمین است بنابراین به آثاری چون «یاد ایام» و «دل مجنون» و … نباید به دیده تحقیر نگریست. این آثار اگرچه در حد «بیداد» و «دستان» و «نوا» نیستند ولی حاوی بعضی از بهترین آوازهای شجریاناند. مثلا در آلبوم «یاد ایام»، آواز مبتنی بر غزل «دوش میآمد و رخساره برافروخته بود»، یا در آلبوم «دل مجنون» آواز مبتنی بر غزل «ای پیک پیخجسته که داری نشان دوست» و نیز در آلبوم «در خیال» آواز مبتنی بر غزل «برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرقفام را»، جزو آوازهای عالی شجریاناند.
در آواز شجریان بر غزل سعدی در «دل مجنون»، بیت جاودانهای وجود دارد که شاید بهترین بیت عاشقانه در شعر فارسی باشد: بیحسرت از جهان نبود هیچکس به در/ الّا شهید عشق به تیر از کمان دوست. آواز شجریان در این بیت و بیت بعدی (دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت/ دستم نمیرسد که بگیرد عنان دوست)، چنان اوج بیتایی پیدا میکند که شگفتانگیز است.
خلاصه اینکه، وقتی میگوییم فلان کاست یا آلبوم جزو کارهای درجهیک شجریان نبوده، قطعا واقفیم که در حال حرفزدن از آلبومی هستیم که حاوی تصانیف و به خصوص «آواز شجریان» است. مثل این میماند که بگوییم فیلمهای «فروشنده» و «قهرمان» اصغر فرهادی جزو بهترین فیلمهای او نبودند. شاید این طور باشد ولی این دو فیلم، دقیقا چون ساخته فرهادیاند، ظرائف و لطائفی دارند و بلکه هزارویک حسن.
باری، شجریان حدود دو دهه (اندکی هم بیشتر) در اوجی بود که بعید است بعد از او تکرار شود. پیش از او هم تجربه نشده بود. با این حال در لابهلای آثار دهه ۵۰ و بعضا دهه ۴۰ شجریان نیز تکههای ناب و نایابی میتوان پیدا کرد که شنونده را به شگفتی وامیدارند. زندگی بدون شگفتیکردن، آش دهنسوزی نیست. کسی که اهل موسیقی کلاسیک ایرانی باشد و دل به شجریان داده باشد، خوب میداند که حنجره و تکنیک او چقدر شگفتیآفرین بودند. با این حال، فراتر از «شگفتی»، آواز شجریان زاینده «تعالی» هم بوده. چطور میشود در جادهای کویری، آوازهای جاودانه آلبوم «نوا/مرکبخوانی» را گوش دهی و لذت ببری و حسی از تعالی را تجربه نکنی؟ همین تعالیبخشی هنر شجریان علت کیفیت خاص محبوبیت او بود. دوستداران شجریان دو دسته بودند: کسانی که چندان اهل موسیقی کلاسیک ایرانی نبودند ولی شجریان را بابت حریت سیاسیاش دوست میداشتند، کسانی که شجریان را به خاطر هنرش دوست داشتند. این گروه دوم، شیفته و مجذوب و واله شجریان بودند. در یک کلام، عاشق او بودند و ساعتهای مدیدی از عمرشان را صرف شنیدن شجریان کردهاند و کدام عاشقی است که عمرش را صرف معشوق نکند.
جسارت است، ولی شجریان برای این افراد، در حکم مارادونا بود برای مردم آرژانتین. به همین دلیل به نظر میرسد در بین هنرمندان ایرانی در سده اخیر، از حیث «کیفیت محبوبیت»، محبوبیت هیچ هنرمندی همتا و همتراز محبوبیت شجریان نبوده است.
با این حال این چیزها میگذرند و میروند. دیر یا زود، زمانهای میرسد که عاشقان شجریان هم، که در روزگار او، یعنی در دهههای خاص ۶۰ و ۷۰ سده ۱۴ خورشیدی، دل به آوازش دادند و شیفتهاش شدند، مثل او در خاک خفتهاند. آیندگان قاعدتا نسبت عاطفی دیگری با شجریان خواهند داشت. چنانکه فرانسویهای کنونی، هر چقدر هم که از شنیدن آواز ادیت پیاف لذت ببرند، غالبا فاقد نسبت عاطفی فرانسویان دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ با ادیت پیافاند.
- 14
- 4