طبیعت قوانینی دارد و این قوانین در درون طبیعت و به نیاز هر دَم در حال تبدیلات هستند. در این فرایند «ذات»هایی هستند که خود انرژی متصاعد میکنند، اینان برگزیدگان طبیعت و ذاتِ کُل هستند نه برگزیدگانِ آدمها! اما انرژی متصاعدشده از آنها چون مغناطیسی آدمها را بهسویشان میکشاند. کار آنها خطرکردن است. هنر، خیال است که به واقعیت بدل میشود.
خطرکردن ارزش آن را دارد که فقط در خیال با آن مواجه شوی؛ آنچه در خیال با آن مواجه شدهای در واقعیت با آن مواجه شدهای. بد نیست بدانیم خطرهایی که آدمها در حوزههایی چون علم، حقوق و اخلاق کردهاند باعث پیشرفت شده است. بشریت (هرچه باشد!) مدیون آدمها یا موجودات محافظهکار نیست، مدیون آدمها و ذاتها و وجودهای خطرپذیر است. این ذاتها موتورهای محرکه هستی در هر قامتی بوده و هستند.
محمدرضا شجریان از اینگونه ذاتهاست. جسم او فنا خواهد شد، اما ذات او ادامه خواهد داشت؛ در مسیر تبدیلات از ازلی نامعلوم تا ابدی نامعلوم. ذات مشمول تغییرات نخواهد شد، بلکه مشمول تبدیلات خواهد بود. بهدرستی وجود، بیمثال است و شبیه ندارد. ذاتِ بیتشبیهی چون محمدرضا شجریان همیشه خطر کرده است، پس باعث پیشرفت بشر بوده و هست.
- 11
- 4