«سال ۱۳۳۸ در يک شب سرد زمستاني به مجلس عروسي دعوت شديم. داماد آقاي علياکبر مشکين سليمي، برادر مصطفي سليمي، مؤلف و ناشر مجله گلهاي رنگارنگ بود. بسياري از افراد سرشناس و رجال نامي وقت در آن مهماني حضور داشتند. يک آوازخوان حرفهاي، با صدايي نهچندان خوش مدتي وقت حضار را گرفت و دستآخر مرد جواني که در بين مهمانها نشسته بود، به اصرار برادر عروس که گويا نسبتي با او داشت، همراه با تار شروع به خواندن آوازي کرد. ناگهان مجلس آرام گرفت و نفسها در سينهها حبس شد.
صداي مرد جوان به زمزمه آرام جويباري ميماند که در قلب کوهستان آدم را به يک خواب شيرين بهاري دعوت ميکند. هنگام خواندن چهرهاش آرام و نگاهش ثابت و معمولي بود. تحرير و کشش خاصي که در صدايش وجود داشت، يک چيز ديگر بود؛ چيزي سواي آنچه تا امروز شنيده بودم. با خودم گفتم صاحب اين صدا کيست؟ آيا اقبالالسلطان است که من صفحاتش را دارم؟ مجلس که تمام شد، سعي کردم صاحب صدا را پيدا کنم اما معلوم شد که او زودتر از ديگران رفته است.
نزد مصطفيخان، برادر عروس رفتم و نام او را پرسيدم. مصطفيخان او را اينطور معرفي کرد: او غلامحسين بنان، پسر بنانالملک، از شاهزادههاي قاجار است.» اين خاطرهاي است که پرويز خطيبي، ترانهسرا، شاعر و از نخستين فيلمسازهاي ايراني از اولين شب آشنايي با غلامحسين بنان تعريف کرده است؛ مردي که صدايش سال ۱۳۲۱ بعد از حدود ۱۵ سال آوازخواني حرفهاي در جلسات خصوصي و در حضور دوستان و آشنايان، براي اولينبار از راديوی تهران به گوش مردم رسيد.
در طول فعاليت هنرياش حدود ۳۵۰ آهنگ اجرا کرد و به اعتقاد بسياري از اهالي هنر ويژگي بارز آوارخوانياش، زيروبمها و تحريرات صدايش بود. غلامحسين بنان در کارنامه هنرياش سابقه همکاري با استادهاي موسيقي بسياري مانند روحالله خالقي، ابوالحسن صبا، مرتضي محجوبي، احمد عبادي، حسين تهراني و علي تجويدي را دارد و از سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۴۷ فعاليتهاي گستردهاي در زمينه موسيقي ملي ايران انجام داده است.
پوريا اخواص، خواننده موسيقي ايراني که سابقه همکاري زيادي با حسين عليزاده داشته، به بهانه سالمرگ غلامحسين بنان، بنيانگذار انجمن موسيقي ايران، از ويژگيهاي صدا و جنس آوازخواني او ميگويد: «در مورد استاد بنان صحبتها بسيار زياد است. استادان و بزرگان موسيقي تا امروز بسيار در مدح و ستايش ايشان صحبت کردهاند ولي نکتهاي که براي من بهشخصه اهميت بسيار زيادي دارد، رنگ صدا، زيبايي، حلاوت و تکنيک استاد بنان است که بسيار لطيف، شيرين و زيبا اشعار را ادا ميکردند. توجه به بار عاطفي کلمات و حسي که شعر به خواننده ميدهد، در صداي گرم استاد بنان بسيار حائزاهميت است.
چيزي که استاد بنان بهعنوان يک خواننده به من آموخت اين بود که نياز نيست خواننده وسعت صداي عجيب و غريب و آنچناني داشته باشد، بلکه حتي اگر وسعت صداي محدودي دارد و تعداد نُتهاي محدودي را ميتواند بخواند، همان را به شکل بسيار پُرتکنيک و طلايي اجرا کند که شنونده از شنيدن آن سير نشود. من از کودکي بهواسطه پدرم که هميشه صداي استاد بنان را گوش ميکردند و علاقه بسيار زيادي به صداي ايشان داشتند و کماکان هم همينطور است، با صداي استاد بنان آشنا شدم و جداي از تکنيک بسيار مسحورکنندهشان، براي من يادآور خاطرات بسيار شيريني از دوران کودکيام است.
يکي ديگر از مهمترين آموزههاي ايشان براي من و حتما بسياري ديگر از خوانندهها، شناخت و اشراف به فيزيک صدا بوده و اين بدون شک، يکي از موهبتهايي است که يک خواننده ميتواند داشته باشد؛ اينکه صداي خودش و فيزيک صدايش را بشناسد و بسنجد که چقدر ميتواند از اين صدا بهدرستي استفاده کند. مثلا اگر نگاهي به آوازهاي استاد بنان بيندازيم، ميبينيم که اگر ايشان آواز شور خواندهاند، گوشه سلمک يا شهناز و بعد از آن قرچه را خواندهاند، شايد بهندرت سراغ رضوي يا حسيني رفتهاند يا اگر هم سري به آن گوشهها زدهاند در حد اشاره بوده و ترجيح دادهاند اگر قرار است آن گوشه را هم بخوانند، پايين نخوانند که آن ترتيب رديف و بالارونده آواز از بين نرود. اگر هم در بعضي آوازها اينکار را کردهاند، ميبينيم که در مورد قطعاتي که اوج و نهيب عجيب و غريبي دارند و بايد در بعضي گوشهها خوانده شوند، انتخاب اشعار به نحوي است که اينطور ميطلبد که آن اشعار و ابيات، حتي در گوشه رضوي و حسيني هم پايين خوانده شوند.
اين بدون شک، تسلط خواننده را نشان ميدهد که چقدر اشراف به ادبيات ايران دارد. جداي از تکنيک آواز و اشرافي که ايشان به رديف موسيقي ايراني و ادبيات موسيقي ايراني دارند، مهارت ايشان در تصنيفخواني بسيار مثالزدني است و شايد به جرأت بتوانيم از ايشان بهعنوان يکي از استادان مسلم تصنيفخواني ايران ياد کنيم. در مورد بعضي از آثاري که استاد بنان از کارهاي استاد خالقي، وزيري يا ديگر بزرگان موسيقي اجرا کردهاند، به قدري خواندن آنها دشوار است که شايد زمان بسيار زيادي لازم باشد که کسي بخواهد آن را تمرين و به همان زيبايي اجرايش کند.
اين نشان ميدهد که استاد بنان تسلط زيادي روي ريتم و تصنيفخواني داشتهاند. در محفلي از استاد شجريان شنيدم که ميگفتند تحريرهايي که استاد بنان در خوانش برخي از قطعات اجرا ميکردند، خواندنش واقعا کار هر کسي نيست. اينقدر بايد يک خواننده روي ريتم و فيزيک صوت خودش تسلط داشته باشد که بتواند اينها را اجرا کند. در مورد سيالبودن و روانبودن آواز استاد بنان که انگار شنونده را روي مرکبي سوار ميکند و با احساس خودش حرکت ميدهد، تنها چيزي که کمک ميکند يک خواننده از اين موهبت برخوردار باشد، بينيازي، عزت نفس و شخصيت وجودي آن شخص است که باعث ميشود بدون تقلا و هيچگونه فشاري آواز را ارائه کند، خودش را بدهکار شنونده نداند و تماما به احساس و زيبايي فکر کند نه اينکه بخواهد مسابقهاي با ديگري بگذارد. اين يعني استاد بنان بينياز است و درونش سرشار است از عشق. وقتي اثري را ارائه ميدهد، فقط به ارائه آن اثر فکر ميکند، نه چيز ديگري.»
صدف فاطمي
- 13
- 5