کریستف رضاعی آهنگسازی فیلم را در سال ۱۳۸۱ با فیلم «آبادان» شروع کرد. او موسیقی فیلمهایی چون «کنعان»، «اژدها وارد میشود»، «ماهی و گربه» و «در دنیای تو ساعت چند است؟» را ساخته است و در مدت فعالیت خود در سینما موفق به کسب سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر نیز شده است. او در گفتگو با سینماسینما درباره انتخابها، و روند فعالیت حرفهای اش و همچنین وضعیت آهنگسازی فیلم در سینمای ایران سخن گفت. آنچه در ادامه می خوانید ماحصل این گفتگوست.
در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر فیلمهای متفاوت به نمایش گذاشته شد. «نگار» یکی از این فیلمهای متفاوت بود که شما برای آهنگسازی آن سیمرغ دریافت کردید. همکاری با رامبد جوان چگونه بود؟
بله کاملا با شما موافقم. یک سال پیش راجع به این فیلم با رامبد صحبت کردیم و به دلایل مختلف نشد همکاری کنیم و بعد او رفت سراغ آهنگساز دیگری و با او هم نشد که همکاری داشته باشد. دو ماه مانده به جشنواره دوباره همکاری مان را شروع کردیم. برای من قدم اول، مهمترین قدم است؛ اینکه وارد ذهنیت کارگردان شوم. بیشتر از وقتی که برای نوشتن موسیقی صرف میکنم، این بخش از ماجرا برایم اهمیت دارد.
با این توضیحی که دادید جالب است بدانم چقدر زمان برای ساخت موسیقی فیلم صرف میکنید؟
در سالی که برای فیلم «ارسال آگهی تسلیت» موسیقی میساختم همزمان کار دیگری به من پیشنهاد شد که انجام بدهم و جالب این بود که ده روز مانده به جشنواره با من تماس گرفتند و طرف افتخارش این بود که این کار در ده روز تمام شود. گفتم حداقل فیلم را برای من بفرستید تا موضوع را بررسی کنیم. جواب آنها این بود که هنوز فیلمبرداری تمام نشده ولی تمام میکنیم و میکس و مونتاژ را هم به پایان میرسانیم. شما فقط موسیقی را به ما برسانید. اما من نمیتوانم بعدها از همکاری در اثری دفاع کنم که وقت کافی برای ساخت موسیقی نداشتم و از نتیجه آن راضی نبودم…
غیر از شرایط اینچنینی که احتمالا کار شما را دشوار میکند همانطور که گفتید نیاز به ورود به دنیای ذهنی کارگردانها دارید این چطور اتفاق میافتد؟ چطور با سازندگان آثار و دنیای ذهنی آنان در مورد فیلمشان ارتباط برقرار میکنید؟
ارتباط با کارگردان همیشه آسان نیست در ساخت هر فیلمی اتفاقاتی رخ میدهد. مثلا آقای مهرجویی خودشان برای «نارنجی پوش» تمی از ساخته های فریبرز لاچینی را انتخاب کرده بودند و گفتند که در موسیقی فیلم شان لحاظ شود. همکاری با آقای مهرجویی سخت است چون خیلی وقت ندارند و در عین حال خیلی سخت گیرند و نظر میدهند. سبک مانی حقیقی هم در «اژدها وارد میشود» و «کنعان» خاص بود. مثلا مانی حقیقی فیلم «اژدها وارد میشود» را داد و من برای یک سکانس اش موسیقی ساختم. گوش کرد و گفت خیلی خوب است ولی نمیخواهم. به این نتیجه رسیدم که باید وارد سلیقه خاص کارگردان شوم. دلیلش هم این بود که مانی حقیقی موقع فیلمنامه نوشتن موسیقی خاصی گوش میداد و فکر میکرد بهتر است همان نوع موسیقی و شبیه آن برای فیلمش ساخته شود. تعامل با کارگردان به نظر من شامل بحثهای روانشناسی و روانکاوی است یعنی باید متوجه بشوم در ذهن کارگردان چه میگذشته که حاصلش فیلمی شده که من میبینم. اکنون خیلی بیشتر به سلیقه موسیقیایی کارگردان توجه دارم. به نظر من بهترین نتیجه موسیقی فیلم، زمانی خواهد بود که آهنگساز در خدمت فیلم باشد و در عین حال سلیقه و نگاه خودش را در مقام آهنگساز حفظ کند.
چقدر کارگردان و عوامل برای شما در انتخاب یک فیلم مهم هستند؟
خیلی.
در مورد کارگردانانی که فیلم اولشان باشد و مشتاق به همکاری با کریستف رضاعی باشند، چطور؟ کارنامه کاریتان نشان میدهد فرصت همکاری با کارگردانان فیلم اولی میدهید.
دو سه سال اخیر کمی سختگیرتر شدهام. اما دلم میخواهد فیلم را ببینم. بعد از خواندن سناریو موافقت قطعیام را اعلام نمیکنم چون ممکن است از سناریوی قوی، فیلم خوبی ساخته نشود. شناخت و رابطهای که با کارگردان دارم برایم خیلی مهم است. اگر قفلی از اول وجود داشته باشد و فکر کنم که نمیتوانم وارد ذهنیتش شوم یا سخت خواهد بود، قبول نمیکنم.
کارگردانهایی مثل آقای کیارستمی و فرهادی داریم که موسیقی در فیلمشان نمود چندانی ندارد. نظرتان در این باره چیست؟
تصمیم گیرنده اصلی فیلم کارگردان است. من کاملا به آنها احترام میگذارم و حتما ذهن و فکر آنها فوقالعاده است. ولی گاهی اوقات دلم میخواهد روی فیلمهای آقای فرهادی خودم شخصا موسیقی بگذارم چون برداشتی که از سینما دارم برداشتی تخیلیتر است. در فیلمهای ایشان موسیقی کم است. میتوانست موسیقی بیشتری در این فیلمها به کار گرفته شود. دوست دارم موسیقی در فیلم باشد چون فکر میکنم این هنر می تواند یک بعد دیگر به فیلم بدهد. فکر می کنم این رقابت نیست. بعضی اوقات کارگردان میخواهد موسیقی باشد ولی میترسد از اینکه موسیقی بیش از حد سوار فیلمش شود، در حالی که موسیقی جزیی از فیلم است. در هر حال انتخاب کارگردان است، خود او تصمیم می گیرد و باید به این تصمیمات احترام گذاشت. البته منظور من این نیست که اگر کارگردانی از موسیقی در فیلمش استفاده نکرد ترس این را دارد که فیلمی که میسازد به خوبی دیده نشود. همواره هر تصویری را همراه با موسیقی میبینم. هم تصویر را میشنوم هم میبینم، موسیقی را هم، هم میشنوم هم میبینم. آهنگساز در خدمت کارگردان، فیلم و داستان آن است. قرار نیست آهنگساز بخواهد موسیقی شخصی خودش را ارائه کند.
آیا زمان اندک و شناخت کم کارگردانها از موسیقی باعث شده که اکثر موسیقی فیلمها کیفیت چندان بالایی نداشته باشند؟
موسیقی فیلم اکنون در سینمای ایران تنهاست. آهنگسازها خیلی تنها هستند. کارگردانها لحظه آخر سراغ موسیقی میآیند. این یک برداشت تحقیرآمیز نسبت به موسیقی است. قسمت مالی هم بخش کماهمیتی نیست. اینجا کپی رایت نداریم. الان اگر شما خارج از کشور موسیقی فیلم بسازید مبلغی میگیرید و اگر فیلم موفق باشد بابت هر بیننده، سهمی به شما می رسد چون کپی رایت وجود دارد ولی وقتی وضعیت موسیقی فیلم در کشور ما این گونه است چه کاری میتوان انجام داد. نه کپی رایت وجود دارد و نه دستمزد قابل توجه، عدهای از کسانی که در حوزه ساخت موسیقی فیلم فعال هستند به طور ناخودآگاه حساب کتابی برخورد میکنند. ولی خارج از کشور اینطور نیست. وقتی سفارش موسیقی داده میشود آهنگساز مطمئن است که مثلا شش ماه یا یکسال میتواند فقط به آن موسیقی فکر کند. این بخش اقتصادی است و بخش دیگر ماجرا هم به بسته بودن محیط فرهنگی ما نسبت به سایر نقاط دنیا برمیگردد.
- 14
- 5