به گزارش روزنامه شهروند، اوضاع مناسب و رو به پیشرفت فرهنگ و هنر در ٤ سال اخیر طیف وسیعی از هنرمندان و اهالی فرهنگ، با نگاه و نگرش و دیدگاههای متفاوت را نسبت به ادامه این روند در سالهای آتی امیدوارتر کرده است و در چنین حالتی سایه هراسناک قطع چنین روندی و بازگشت غمگنانه به وضع و حالی که هشتسال با آن سر و کله زده بودیم، بسیاری از هنرمندان را نسبت به فردا و فرداهای هنر نگران ساخته است. . .
یکی از هنرمندانی که در ٤ سال اخیر از اوضاع باز فرهنگی سود جسته و توانست خود و صدایش را به هموطنانش برساند حجت اشرف زاده است. هنرمندی که به گواهی تمام خواندههایش در سالیان گذشته، همیشه خوب خوانده، باکیفیت خوانده، و چه از نظر موسیقی و چه سلیقهای که در انتخاب شعرها یاریش میکند، در جایگاهی قابل قبول بوده است. چنین هنرمندی، اما، فقط در این ٤سال بود که توانست خود را از حاشیه دور کرده و وارد متن موسیقی ایران کند. او که با ماه و ماهی در دورهای بدل به محبوبترین خواننده موسیقی در این مرز و بوم شد، چنان در تسخیر قلوب مردم موفق بود که درنهایت خوانندگی تیتراژ مستند انتخاباتی حسن روحانی را نیز اجرا کرد؛ و اوجی دوباره را به تجربه نشست. . . اشرفزاده درباره اوضاع فرهنگ دیروز، امروز و فردای ایران حرف بسیار دارد. بخشی از سخنان این خواننده را که عمیقا هراس بازگشت دوران تاریک را احساس میکند، با هم میخوانیم. . .
جلسات فوقالعاده شب عید برای صدور مجوز
جدا از بحث جشنواره موسیقی فجر، به طور کلی وضع موسیقی کشور در سالهای اخیر چطور بوده و عملکرد مسئولان حوزه موسیقی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را چطور ارزیابی میکنید؟
در این سالها ارکسترهای بزرگ کشور که به دست فراموشی سپرده شده بود، دوباره رونق گرفت. الان ارکستر ملی ایران به رهبری استاد شهبازیان برای اجرای کنسرت حتی به شهرستانها هم سفر میکند که اتفاق بسیار خوبی است و باعث میشود که قطعات خاطرهانگیز موسیقی یکبار دیگر به گوش مردم شهرستانهای کشور هم برسد. در این سالها مسئولان حمایتهای لازم را از موسیقی داشتهاند که شاید این حمایتها هنوز هنرمندان را اغنا و راضی نکند ولی به هر حال تغییرات نسبت به گذشته چشمگیر و امیدوارکننده بوده است. اتفاقات موسیقی در سه سال گذشته خیلی خوشبینکننده بوده که اگر این روند ادامه پیدا کند و نقايص موجود هم رفع شود، وضع موسیقی بهتر هم خواهد شد. در این سالها دیدارهایی که با رئیسجمهوری انجام شد و آقای شهبازیان از جانب اهالی موسیقی صحبت کرد خیلی تاثیرگذار بود. همچنین در روند صدور مجوز برای تکآهنگها هم مساعدتهای خوبی از سوی دفتر موسیقی صورت گرفت که موزیسینها را خیلی اذیت نمیکند.
الان پروسه دریافت مجوز برای یک تکآهنگ چقدر طول میکشد؟
نهایتا دو هفته طول میکشد؛ یک هفته برای مجوز ترانه و یک هفته هم برای مجوز موسیقی. دوستان شاغل در دفتر موسیقی بار سنگینی را برعهده دارند اما تمام تلاش خود را میکنند که رسیدگی به درخواست مجوزها در اسرع وقت انجام شود. من به خاطر دارم که شب عید برای آنکه کار خیلی از عزیزان همکارمان راه بیفتد و مجوز تکآهنگهایشان صادر شود، دوستانمان در دفتر موسیقی در چندین جلسه شبانه بهعنوان اضافهکاری آخر سال وقت گذاشتند و مجوز آثار جوانترها را بررسی کردند.
الان در بخش صدور مجوز از آن سختگیریهای چندسال پیش کمتر شده و خیلی از دوستان هنرمندی که چندسال قبل مجوز نمیگرفتند، در این سالها مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت گرفتند. خیلی از کسانی که حتی با شبکههای خارجی کار میکردند هم با گذشت دوستانمان در دفتر موسیقی شروع به فعالیت مجاز در کشور کردند. البته در کنار این نقاط روشن، همچنان همان نگاه سلیقهای در زمینه برگزاری کنسرت در بعضی از شهرهای کشور وجود دارد و کنسرتها لغو میشود ولی باز هم همین که چراغ موسیقی همچنان روشن مانده و هنرمندان کشور در شرایط مناسبتری فعالیت میکنند جای امیدواری دارد.
موسیقیدانهای کشور ما ثابت کردهاند که خیلی شریف هستند و همواره در جهت حمایت و همراهی مردم در اتفاقات اجتماعی و اتفاقاتی چون جنگ فعال بودهاند. چه آن زمانی که کشورمان درگیر جنگ نظامی بود و چه الان که همچنان جنگ به شیوه دیگری وجود دارد، موزیسینهای ما در صف مبارزه فرهنگی بوده و هستند. به نظرم از این انسانهای شریف نباید به سادگی گذشت و در موردشان کملطفی کرد. این کملطفی به هیچوجه پذیرفتنی نیست.
من معتقدم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به اندازه خودش در کنار هنرمندان ایستاده است. من خودم دیدم که آقای صالحی امیری حتی برای یک نشست با آقای علمالهدی به مشهد رفتند و توضیحاتی را در این زمینه ارایه دادند. ایشان پیشنهاد کردند که به جای رسانهای شدن این مسائل، بنشینند و برای رفع مشکلات به وجود آمده، راهحل ارایه دهند. این یعنی ارزش قایل شدن و محفوظ نگه داشتن حق و حقوق هنرمند. این کار برای هنرمندان خیلی ارزشمند است.
شکم گرسنه هم موسیقی میخواهد
در ماههای گذشته و بهخصوص در روزهای اخیر مباحثی درخصوص کنسرت مطرح میشود که معمولا آن را در کنار عنوان قرارداد کرسنت میآورند و اهمیت این دو را با همدیگر بررسی میکنند. مطمئنا همه هنرمندان کشور هم از وضع اقتصادی جامعه آگاه هستند و معتقدند که مردم باید اوضاع بهتری داشته باشند اما به اهمیت کنسرت بهعنوان بستهای فرهنگی برای غذای روح هم اعتقاد دارند. لطفا بگویید که کنسرت چقدر اهمیت دارد و تعطیلی کنسرت در منطقه خراسان که خاستگاه خود شما هم هست، چقدر میتواند حایز اهمیت باشد؟
من در سالهای اخیر سفرهای زیادی به کشورهای مختلف داشتهام که اتفاقا این سفرها به همت وزارت فرهنگ و ارشاد و همچنین سازمان تبلیغات اسلامی صورت گرفته که مرا بهعنوان سفیر هنری برای اجرای موسیقی به کشورهای ارمنستان، تاجیکستان، ترکیه، سوئد، نروژ و برخی از کشورهای عربی به خارج از کشور فرستادهاند.
در یکی از این سفرها به کشور تاجیکستان متوجه شدم این کشور که به لحاظ اقتصادی ضعیفترین کشور عضو اتحادیه شوروی سابق است، چقدر مردم شادی دارد. در تاجیکستان علیرغم همه مشکلاتی که بهخصوص در زمینه فقر وجود دارد، مردم در خیابانها ساز به دست درحال نواختن ساز هستند و عدهای هم با آنها مشغول دستافشانی و همخوانی هستند. در کشورهای عربی که بعضی از آنها هم به لحاظ اقتصادی ضعیف هستند نیز دیدم که تئاتر، سینما و بهخصوص موسیقی چقدر برای شاد کردن جامعه به مردم تزریق میشود. کشورهای همسایه با وجود تمام مشکلاتی که گریبانشان را گرفته، چنین روحیه شادی دارند، اما مردم ما حتی غنیترینشان هم افسرده هستند چون در کشور ما بهانه شادمانی خیلی دم دستی شده است. همین باعث شده که فکر کنیم اگر شکممان سیر شود، بزرگترین لطف به ما شده! درحالیکه ابداً اینطور نیست و ما حقوق دیگری داریم که باید رعایت
شود.
هنر در تمام طول تاریخ در همه دنیا بهانهای بوده برای بهتر شدن حال مردم غنی و فقیر. خصوصا در میان قشر متوسط رو به پایین جامعه علاقه به هنر شدیدتر است. من در آموزشگاهی که در سال گذشته در آن تدریس میکردم، متوجه شدم که حدود ٩٠درصد مراجعان کسانی بودند که در طبقه متوسط به پایین جامعه قرار داشتند. یعنی معمولا افرادی به دنبال موسیقی و هنر میروند که آرامش را در هنر جستوجو میکنند. مردم ما مردمی فرهیخته هستند. چطور میشود که این مردم را به بهانه اینکه شکمشان گرسنه است، کلا از موسیقی و هنر بینیاز کنیم؟ مردم در کنار غذای جسم به غذای روح هم احتیاج دارند و اگر کسی این را کتمان کند، چشمهایش را به روی واقعیت بسته است.
مردم خراسان همه علاقهمند به موسیقی و هنر هستند. در شمال خراسان در هر خانهای اگر دوتارنواز نباشد، یک ساز دوتار حتما روی دیوار خانه آویزان است. یا در جنوب خراسان اگر سطح سواد خیلی بالا نباشد اما لااقل هر کسی ٦،٧ اثر از موسیقی ناب خراسان را حفظ است و در اعیاد، جشنها و دورهمیها با هم زمزمه میکنند.
موسیقی با جان مردم خراسان در هم آمیخته شده و این را نمیشود کتمان کرد. کسی میتواند چنین چیزی را کتمان کند که در خانه آنچنانی در مشهد زندگی میکند و او را با محافظ میبرند و میآورند، وگرنه اگر کسی جنوب و شمال خراسان را آنطور که من دیدهام، دیده بود، نمیتوانست چنین حرفی بزند.
دوران برخوردهای چکشی گذشته
آقای اشرف زاده شما بهعنوان هنرمند جوانی که بعد از سالها تلاش در همین یکی دوساله تواناییتان مورد توجه قرار گرفت و مطرح شدید وضع فرهنگ و خاصه موسیقی را در دوران فعالیت مدیران فرهنگی دولت یازدهم چطور ارزیابی میکنید؟
در سالهای اخیر شاهد تغییرات خوبی در حوزه موسیقی بودهایم. مجوز آلبومها و کنسرتها در این چندسال به بهترین شکل صادر شده است. عوامل بازدارنده چیزهای دیگری بودهاند. مثلا در خراسان شاهد دخالت نهادهای دیگری بودیم که اجرای کنسرتها را با مشکل مواجه کرد. معمولا لغوکنسرتها یکجانبه و از سوی نهادهای دیگر انجام میگیرد. درحالیکه مجوزها قبلا صادر شده و منع قانونی وجود ندارد.
مجوزهایی که دفتر موسیقی صادر میکند بسیار کارشناسانه است. من در جریان سختگیریهای وزارت ارشاد در این زمینه هستم. وزارت ارشاد کارش را به درستی انجام میدهد و در زمینه آلبومها و کنسرتها از نظر کارشناسانه اساتیدی که بعضی ٥٠ تا ٦٠سال سابقه فعالیت هنری دارند بهره میجوید.
به لحاظ اجرایی نهادهای دیگری هستند که وارد این حوزه میشوند و کنسرتها را لغو میکنند و این سختگیریها مربوط به وزارت ارشاد نيست. دولت هرگز به تنهایی نمیتواند تغییری در وضع موجود ایجاد کند چرا که نهادهای مختلف باید دست به دست هم دهند و این روند را تغییر دهند. دولت بهعنوان مجری قانون و قانونگذار بهعنوان تصمیم گیرنده به لحاظ ماهیت و شکل اجرا و قوه قضائیه بهعنوان ناظر در کنار هم باید در تغییر وضع موجود تلاش کنند و این شیوه میتواند تأثیر بیشتری داشته باشد. ما باید بپذیریم که موسیقی در کشور ما پیشینه چندهزار ساله دارد و نمیتوان با قلع و قمع و برخوردهای چکشی با آن روبهرو شد.
تغییر کار یک روز و دو روز نیست. مستلزم تربیت و ادب است. با لغو کنسرتها اتفاقی نخواهد افتاد. قانون به شکلی بسیار صریح همه چیز را مشخص و معلوم کرده است. درخصوص مجوزهایی که قبلا صادر شده است، یک نهاد نباید بتواند به تنهایی و خودمختار کنسرتی را که مجوز دارد، لغو کند. ما باید پایبند به قانون باشیم. برای آینده موسیقی ایران آرزوی سلیقه، شعور و نظم دارم.
موسیقی محلی دیده شد
آقای اشرفزاده با توجه به رویکرد جدید جشنواره موسیقی فجر طی یکی دو سال گذشته، فکر میکنید که تغییرات صورتگرفته در این جشنواره به خروجی و کیفیت آن افزوده یا خیر؟
در این دو دوره اتفاقهای مثبتی در جشنواره صورت گرفته که اهدای جایزه باربد یکی از آنهاست. من معتقدم که جای چنین جایزهای در موسیقی کشورمان خالی بود. همین که آثار تولیدی موسیقی در یک بازه زمانی مشخص مورد بررسی قرار گرفته و به برگزیدگان آثار تولیدی در بخشها و ژانرهای مختلف جایزهای تعلق بگیرد، یک اتفاق مثبت برای حمایت از هنرمندان فعال در این عرصه است. در دوره اولی که جایزه باربد اهدا شد، آلبوم «ماه و ماهی» هم جایزه بهترین آلبوم موسیقی تلفیقی را گرفت که البته یکسری از دوستان میگفتند که پارتیبازی شده اما ابداً اینطور نبود.
همچنین در این دو دوره از اساتید و پیشکسوتهای زیادی در بخشهای مختلف موسیقی کشور تجلیل میشود که این هم یک اتفاق مثبت به شمار میرود، بهخصوص آنکه در بخش موسیقی فولکلور در این سالها هیچوقت آنقدر از اساتید موسیقی فولکلور تقدیر و تشکر نشده بود. طبیعی است که در گذر زمان نواقص جشنواره کمکم مرتفع شده و مدیریت جشنواره با یک کارشناسی دقیق و فعالتری وارد عمل شود. من سال گذشته در بخش جنبی جشنواره فجر در برج آزادی به روی صحنه رفتم که استقبال بسیار خوبی از آن صورت گرفت و حدود ١٠٠ و چند نفر از عزیزان هم آمدند و روی پلهها نشسته و کنسرت ما را تماشا کردند اما به اعتقاد خودم جا داشت که سالن بزرگتری را به کنسرت من بدهند.
هر کدام از ما از نگاه خودمان یک نقدهایی را به جشنواره موسیقی فجر وارد میکنیم اما در بحث کلان میبینیم که پروژه جدید جشنواره واقعاً پروژه پذیرفته شدهای است و نظم بهتری نسبت به سالهای قبلتر در جشنواره ایجاد شده است. در سالهای گذشته کسی از ما یادی نمیکرد. اگر قرار باشد که به هنرمندان معروف بسنده کنیم که موسیقی در یک امتدادی تکرار میشود. قطعاً نوجوانان و جوانانی که دارند وارد عرصه موسیقی میشوند، باید به آنها پرداخته شود. باید به آنها کمک کرد تا ذائقه بهتری پیدا کنند تا به جای آنکه مردم به سمت موسیقیهای ناخالص بروند، به موسیقیهای ناب علاقهمند شوند. مطمئناً جوانهای ما وقتی فرصتی را ببیند از آن به خوبی استقبال میکنند.
شاید علت آنکه برخی از جوانان ما سعی نمیکنند خود را از موسیقی زیرزمینی جدا کرده و به صورت مجاز به ادامه فعالیت بپردازند این است که آنها امیدی نمیبینند که در جشنواره موسیقی فجر یا جشن خانه موسیقی جایگاهی برای خود ببینند، در صورتی که اگر این جایگاه پیدا شود و کشف و تعلیم استعدادها صورت بگیرد، موسیقیهای ناب تولید شده و هنر ایرانی حفظ میشود که هدف نهایی همه ما همین است. در این زمینه فقط باید از جوانها حمایت شود که البته این حمایت هم لزوماً حمایت مادی نیست و من معتقدم که یک مدیریت یکپارچه، دقیق و منظم از حمایتهای مالی اهمیت بیشتری دارد.
جدایی از هنرمندان؛ فاصله از حاکمان
من سفرهای زیادی به شمال خراسان داشتهام. زندهیاد بخشی حاج قربان سلیمانی یکی از آدمهای میهمانوازی بود که دیده بودم. ایشان هرآنچه بر سر سفره داشت را برای میهمان میآورد و از سه گوسفند باقی مانده، یک گوسفند را قربانی میکرد. حاج قربان جزو شریفترین مردم خراسان بود. همه مردم خراسان همچنان ایشان را دوست دارند و به احترام نامش بلند میشوند. حاج قربان برای مردم یک شخصیت دم دستی نبوده. ایشان با موسیقی زندگی کرده و موسیقیاش را برای مردم زندگی کرده. بنابراین کسی میتواند چنین شخصیتی را نادیده بگیرد که نرفته و او را ندیده. کسی که نرفته و ندیده هم نمیتواند در این مورد صحبت کند. آدمی که با اهالی درد و در روستاها زندگی نکرده چطور میتواند راجع به درد صحبت کند؟
در خط مرزی کشور که حرکت کنیم، متوجه میشویم که موسیقی فولکلور مناطق مرزی کشور نسبت به موسیقی مناطق مرکزی قویتر است چون مرزها همیشه در معرض اتفاقات و جنگها بودهاند، به همین خاطر احساس نیازی که مردم ما در مناطق مرزی به موسیقی داشتهاند، بیشتر بوده است. نغماتی که در موسیقی ساخته شده هیچگاه فراموششدنی نیست. شما نگاه کنید و ببینید که نغماتی که در جنگ چالدران ساخته شده هنوز هم توسط عاشیقها اجرا میشود. نغمههایی که برای شهدا خوانده میشود، ازجمله نغمهای که مادران خراسانی برای پسران از دست رفتهشان میخوانند همچنان ماندگار است. این نغمات، چه عدهای بگویند باید بمانند و چه بگویند که نباید بمانند، در تاریخ ماندگار خواهند بود و آیندگان هم آنها را حفظ خواهند کرد. اینها باورهای مردم است و باورهای مردم را نمیشود تغییر داد.
اگر به مردم خراسان اجازه کنسرت داده نشود، مردم همچنان در میهمانیها و شبنشینیها دوتار خود را برمیدارند و ساز مینوازند و آواز میخوانند. یا جوانترها موسیقیشان را به صورت زیرزمینی میسازند و در عصری که عصر ارتباطات است، در کسری از ثانیه آن را از طریق فضای مجازی به دست همه میرسانند. الان در مشهد صدها استودیوی زیرزمینی و خانگی وجود دارد که در آنها تولید اثر موسیقی میشود. درست است که در مشهد کنسرتی برگزار نمیشود اما حجم زیادی از قطعات منتشر شده در فضای مجازی مربوط به آثار تولید شده موزیسینهای مشهد است. جلوی کنسرت را میگیرند اما جلوی علاقه و ذوق جوانان مشهدی برای تولید موسیقی را نمیشود گرفت. بنابراین باید به جای این برخوردهای چکشی، راهحلی پیدا کرد و مقابله با اهالی هنر را کنار گذاشت چون وقتی هنرمندان را از مردم بگیرید، نتیجهاش چیزی جز جدایی مردم از حاکمان نمیشود.
بهطور کلی الان در کار هنریتان احساس امنیت بیشتری دارید یا خیر؟
در اواخر دوره ریاستجمهوری آقای احمدینژاد، من و خیلی از همکارانم بیکار بودیم چون برنامههای روتین سازمانی و ارگانی که در آنها موسیقی اجرا میشد، عملا تعطیل شده بود. دلیلش هم این بود که بودجهای برای برنامههای فرهنگی در نظر نمیگرفتند. من یک دورهای را با تدریس موسیقی گذراندم تا اینکه دولت جدید روی کار آمد و بودجههایی را برای فعالیتهای فرهنگی در نظر گرفت که همین باعث شد من و خیلی از هنرمندان عرصههای دیگر مشغول کار شویم. باید این را در نظر گرفت که وقتی هنرمندی یک هنر را بهعنوان حرفه خود در نظر میگیرد، دیگر آن هنر محل ارتزاق اوست و نمیشود کار و زندگی کسی را از او گرفت. امور زندگی هنرمندان از راه ارایه هنرشان میگذرد که باید به این بخش قضیه هم توجه کرد. خدا را شکر در سالهای اخیر بودجههایی برای برنامههای فرهنگی در نظر گرفته شد که دوستان هنرمند بتوانند برنامههایی داشته باشند و امورات خود را بگذرانند.
رضا نامجو
- 12
- 1