به گزارش هنرآنلاین،اسم کاوه آفاق با خیلی چیزها گره خورده، از ممنوع از کار بودن تا موسیقی راک، از حرفهای جنجالی گاهوبیگاهش تا عشقی که به وطنش دارد. از the ways تا "شال"، "اتاق آبی"، "فلوکستین" و "بیگانه". همه و همه نام او را به ترکیبی جذاب تبدیل کرده تا یکی از ستارههای جوان نسل خودش باشد؛ نسلی که عصیان از ویژگیهای آن است و میشود آن را در هنرهای مختلف از سینما و تئاتر گرفته تا موسیقی و هنرهای تجسمی دنبال کرد.
آقای آفاق، شاید الآن پس از گذشت بیش از یک سال از آلبوم "با قرصها میرقصد" فرصت خوبی باشد که در مورد بازخوردهای این آلبوم صحبت کنید. آلبوم چقدر راضیتان کرد و آیا به خواستههایتان از آن رسیدید؟
شما از هر خوانندهای بپرسید که بازخورد آلبومش چطور بوده، قطعاً میگوید که عالی بود. من هم واکنشهای خوبی از آلبومم دریافت کردهام، اما طبیعی است هنوز به نهایت آنچه می خواهیم نرسیدهایم. از زمانی که کار انتشار آثارم را شروع کردم و قطعههایی چون "شال" و "اتاق آبی" بیرون آمدند،بیش از ۱۰ سال میگذرد و من در این مسیر هنوز به رضایت صد درصدی نرسیدهام که اگر رسیده بودم، دیگر موسیقی کار نمیکردم. بنابراین همواره تلاش میکنم که رشد کنم
سبک موسیقی شما در زمان حضورتان در گروه The Ways بیشتر به موسیقی راک نزدیک بود و پس از آن گویا شما به صورتی هدفمند به دنبال آن بودید که تا حدودی پاپیولارتر شوید و یک مقدار موسیقیتان را به سمت پاپ پیش ببرید. این تحلیل را قبول داریدیا معتقدید که تغییری در سبک کاریتان رخ نداده است؟
من از ابتدای کارم تا الآن به دنبال پاپیولارتر شدن آثارمان بودهام نشان به آن نشان که "اتاق آبی" و "شال" را در زمان The Ways بود که منتشر کردم. اگر حس کنید که پاپیولار شدن قطعات من بیشتر شده، به خاطر تغییر ذائقه مردم است، نه سبک آهنگها وگرنه هرگز آثاری پاپ تر از "شال" و "اتاق آبی" که بنده در آلبوم قبلی قرار ندادم. مردم در سالهای ۸۷-۸۸ موسیقی راک را به سختی گوش میکردند و الآن چون هضم موسیقی راک برایشان راحت شده، گمان میکنند که موسیقی ها پاپیولار شده است. موسیقی راک موسیقی طبقه متوسط شهری است که اگر در میان این قشر از جامعه پا بگیرد، آرام آرام موسیقیهای دیگر تضعیف میشوند. ذائقه جامعه ما عوض شده است. ما ده سال پیش زمانی که قطعه "اتاق آبی" را به سایتهای موسیقی دادیم، اکثراً آن را منتشر نمیکردند و میگفتند که این چه آهنگی است؟ آهنگهایی بدهید که مردم گوش کنند! آن موقع درست زمانی بود که بسیاری آهنگهایی در سبک آهنگ محسن یگانه با حامد هاکان را گوش میکردند. سایتها حاضر نبودند آهنگ نرمی مانند "اتاق آبی" را منتشر کنند اما الآن بعد از چند سال خودشان آن را به اشتراک میگذارند و مردم هم آن را در کنسرت همراه با ما میخوانند. بنابراین سبک من تغییری نکرده و این مردم ما هستند که سلیقهشان رشد کرده و موسیقی راک تندتری را طلب میکنند و این نشان می دهد همانجور که شما فرمودید ما هدفمند جلو رفتیم و تا حدودی به اهدافمان در ارتقا سطح سلیقه موسیقایی عمومی نزدیکیم.
موسیقی پاپ بیست سال بعد از انقلاب از اواخر دهه ۷۰ پا گرفت و در دهه ۸۰ به اوج خود رسید اما در شروع دهه ۹۰ این موسیقی رفته رفته از محبوبیتش دارد کاسته می شود و الآن با افت شدیدی مواجه شده است. در این بین موسیقی تلفیقی خیلی زود برخاست و در بین عامه جامعه شنیده شد اما موسیقی راک که شاید از اوایل دهه ۸۰ به طور جدی در ایران آعاز شد، کی می تواند به یک موسیقی عامهپسند و همهگیر تبدیل شود. شما چه چشم اندازی را برای این نوع موسیقی ها متصورید؟
قدمت موسیقی راک در ایران با قدمت موسیقی پاپ قابل مقایسه نیست و موسیقی تلفیقی هم که اشاره کردید، ریشههایی از موسیقی سنتی دارد که توانسته فعلا آرام آرام عامهپسند شود. موسیقی راک تازه چند سال است که در ایران کار میشود و طبیعتاً زمان لازم دارد تا بتواند به عمق فرهنگ مردم بنشیند.هنوز مدتی نگذشته از اولین قطعات پاپ-راک که در خانه بسیاری ایرانی ها شنیده شد که آن قطعات "اتاق آبی" یا "شال" یا "قصه زیرزمین"که با یاس و آراد آریا خواندیم که اثر این حقیر بودند و یا قطعه "شمال" و"لاله زار"رضا یزدانی بود.این دو اثر، قطعاتی بودند که از حوزه راک به حوزه پاپ رسوخ کردند. یعنی مردم کوچه و خیابان بدون توجه به سبک این آهنگها، در دورهمی و مهمانیها آن را زدند و خواندند. از زمان انتشار این آهنگها حدود ده سال میگذرد و در همین اندک مهلتی که ما چند نفر خواننده و آهنگساز راک داشتیم موسیقی راک در ایران را در حد توانمان تغییر دادیم. فراموش نکنیم ما نهایتاً پنج شش خواننده بودیم اما آنها پانصد ششصد خواننده بودند که همه سایتها، کانالهای ماهواره و حتی صداسیما را هم دارند. امکان ندارد که جامعه متوسط شهری رشد کند و موسیقی راک با پیشرفت مواجه نشود چون موسیقی راک از جنس مردم است.
اکثر خوانندههای زیرزمینی پیش از انتشار آلبوم مجاز با تک آهنگ یا البوم های غیر رسمی به بازار موسیقی معرفی شدهاند، پس از دریافت مجوز، قطعات هیت خود را در آلبوم مجاز اول خود میگذارند تا ضمن آنکه برای قطعات پرطرفدارشان شناسنامه درست کند، از آن آهنگها برای بالا بردن مخاطب آلبوم اولشان که آلبوم مهمی هم است، کمک گیرند. شما چرا این کار را انجام ندادید و قطعاتی چون "اتاق آبی"یا"شال" وغیره را در آلبوم "با قرصها میرقصد" قرار ندادید؟
یک دلیل که "شال" و "اتاق آبی" و غیره را در آلبوم اول قرار ندادم این بود که گفتم شاید کار درستی نیست که البته پشیمانم و معتقدم که اشتباه کردهام. البته "شال" در آلبوم دوم ما که به زودی منتشر میشود قرار دارد اما "اتاق آبی" در این آلبوم هم نیست چون اساساً بحثش فرق میکند، طبق اصول روانشناختی اگر هر موزیسین نقاش یا عکاسی همه آثارخوبش را کنار هم گذارد، در این بین چندین اثر خوبش در قیاس با دیگر آثار حیف میشود و معتقدم که در هر مجموعهای ۳ ،۴ اثر سطح پایینتر هم باید باشد تا کارهای قویتر دیده شوند، در غیر این صورت مجموعه شما با سر به زمین میخورد.
آلبوم جدیدتان در چه وضعی است و چه زمان به بازار میآید؟
آلبوم آماده انتشار است. ۱۲ قطعه در آلبوم جای میگیرند. از میان ۱۲ قطعه نهایی هم احتمالاً ۵ قطعه مثل "شال" از آثار قدیم باشند.
حال و هوای آلبوم جدیدتان چطور است؟
از هر ۱۰۰ آهنگی که من خواندهام، ۹۸ تایش را خودم آهنگسازی کرده و ترانه اش را گفته ام، عملا ً باز هم چون خودم هستم پس حال و هوای آهنگها نیز در امتداد گذشته است و به موسیقی راک و پاپ نرم همیشگی ادامه دادهام ولی با بچه ها سعی کردهایم که در آن یک بروزرسانی هم ایجاد شود تا برای مخاطب امروزین جذابیتی امروزین داشته باشد. مخاطبان در این آلبوم اصوات جدیدی خواهند شد و امیدوارم که این آلبوم نیز مورد استقبال قرار بگیرد.
چرا دایره همکاریتان با موزیسینهای دیگر کوچک است؟ به خصوص در بحث تنظیم، با موزیسینهای خیلی زیادی همکاری نمیکنید.
در کارهایی که از ما شنیدید، نخست آهنگسازی انجام میگیرد و کارم فقط ملودیسازی نیست، به همین خاطر از همان ابتدا برای تنظیم برخی از قطعات هم قبل تنظیم ایده و برنامه دارم. از این رو بخشی از آثارم را خودم تنظیم میکنم و نیاز نیست که یک سری از قطعات برای تنظیم به اشخاص دیگری داده شود.همچنین ترجیح این است که آثارم را با دوستانی تنظیم کنیم که با فضای روحی من آشنایی دارند مثل رهبر ارکسترمان آقای آرمان مهربان، با این حال، هر وقت که جوانی را دیدهام که کارش خوب بوده و ذکاوت دارد، خودم جلو رفتم و پیشنهاد همکاری دادهام.مثلا آراد آریا را از بچگی میشناختم و با همدیگر کار کردیم آهنگهای "شهر من کو" قصه زیرزمین را ما با همدیگر تنظیم کردیم حتی "عطر تو" هم کار آراد است. یا در تنظیم "اتاق آبی" یازده سال پیش با پویا ثابتیِ جوان کار کردیم. الآن هم با جوان هایی عالی مثل اشکان دباغ و شهاب آفاقی کار میکنم و فعلا ترجیح میدهیم که با همین روال پیش برویم. در کل آدمی هستم که وقتی اثری را میسازم، باید در آن نوازندگی کنم و در تنظیمش هم حضور داشته باشم. اگر به شناسنامه آثار ما نگاهی کنید، متوجه این قضیه خواهید شد.
زمانی که شما از گروه The Ways جدا شدید، گروه به هر صورت به کار خود ادامه داد اما موفقیت آن هرگز به موفقیت آلبوم زیرزمینی "استرس" و کارهایی که شما با گروه انجام دادید نرسید. خودتان فکر میکنید که گروه The Ways بعد از جدایی شما در چه بخشهایی بیشترین آسیب را دید؟
من زمان خروج، یک سری از ساختههایم را که گذاشتم و بیرون آمدم. یک سری فن و فرمولهای آهنگسازی و تنظیم توی این سبک را هم به بچهها در طول زمان یاد داده بودم که الآن در کارهای جدیدشان هم آن فوت و فن ها را به کار بگیرند انشااله. اما به نظرم مشکلی اصلی گروه The Ways خواننده است. به هر حال خوانندگی حرفه ای یک سری ویژگی می خواهد و همچنین به قول قدیمیها صدای گرم و گیرا میخواهد. به نظرم اگر The Ways خواننده را عوض کند شاید موفق شود.
در میان موسیقیهای راک دهههای اخیر میلادی، به موسیقی کدام دهه علاقه بیشتری دارید و کدام گروههای موسیقی راک جهانی بیشترین تأثیر را در شما گذاشتهاند؟
دهه هشتاد میلادی و پینک فلوید، کوئین، متالیکا، سوپرترمپ، کریس دیبرگ، بیتلز، بیجیز و...از کودکی روی هم نسلان ما موثر بودند
شما در خصوص انتخاب اعضای ارکسترتان خیلی حساسیت دارید. توضیح دهید که اعضای فعلی را بر چه اساس و معیارهایی انتخاب کردهاید؟
کنسرتهای ما را هر اهل فنی که دیده است لطف کردند و گفتند سطح این گروه جدید کاوه آفاق فراتر از بسیاری گروههاست. اما اولین اصل بنده برای انتخاب همکارانم فضائل ادبی و اخلاقی است. یک دلیل خروجم از The Ways به خاطر عدم تحمل برخی بیاخلاقیهای همه گروه بود. نمیشد همه را اخراج کنم پس خودم از آن میان گریزان شدم. و مطمئن باشید که از گروه فعلی هم اگر کسی خارج شود، قطعاً علتش بی اخلاقیاش بوده است. شاید خیلی اتفاقات در گروه بیفتد و من ناراحت نشوم اما بی اخلاقی و ناسپاسی مرا آزار میدهد. اگر در گروهی همه بی اخلاق باشند، من در آن گروه نمیمانم و اگر یکی دونفر باشند عذر آدم بیاخلاق را میخواهم چون دوست دارم که در کار مشترک همیشه اخلاق و احترام طرفین حرف اول را بزند.
در گروهتان مثل برخی گروه ها خوانندهسالاری وجود دارد؟
من طوری دوستانه با اعضا رفتار میکنم که خوانندهسالاری معنایی ندارد. وضعیت هر گروهی در کنسرتهایش مشخص است، شما باید بیایید کنسرتهای ما را ببینید تا متوجه شوید که همچین چیزی در ما نیست. من یک خواننده زیرزمینی بودهام و این مسائل در منش و اخلاق خوانندههای زیرزمینی نیست. خوانندههای زیرزمینی امثال بنده کارشان را بدون پول و در موقعیتهای سخت پیش بردهاند و زمان هم برای چنین تفکراتی نداشتهاند. بنابراین برای من خندهدار است که بخواهد در گروهمان خودم یا کس دیگری سالار باشد. ما چند دوست هستیم که تا پندار و کردارمان در مقابل یکدیگر نیک باشد دور هم پابرجا خواهیم بود.
شما در حاشیه اجرایتان در سی و دومین جشنواره موسیقی فجر در برج آزادی یک سری صحبتها در خصوص جان لنون خواننده انگلیسی داشتید که در میان رسانهها سر و صدای بسیاری کرد و عدهای در این خصوص به شما نقد وارد کردند. ماجرای آن اتفاق چه بود و الآن فکر میکنید که گفتن آن حرفها در مورد لنون کار درستی بود یا خیر؟
بنده همین آثار لنون را بارها در دانشگاهها به صحنه بردم. من در آن کنسرت از عینکی استفاده کرده بودم که گویا دوستان با دیدن آن عینک به یاد جان لنون افتادند و نسبت به آن واکنش نشان دادند. من در آن لحظه به یاد سختیها و دردهای سر راه هنرمندان ایرانی افتادم و این دشواریها را با آسایش هنرمندان بریتانیایی در دهه ۶۰ مقایسه کردم و آن حرفها را زدم. به نظرم اگر ایرانیها هم آن امکانات هنرمندان بریتانیایی را داشتند، الآن خیلی جلوتر از این بودند. بی شک هرکس با خودش تا به حال لااقل یک بار گفته است که اگر امکانات مثل خارج داشتم استعدادم هدر نمیرفت. من هم همین را گفتم. متأسفانه خودباوری در میان جامعه ایرانی از بین رفته و کسی باور ندارد که اگر استعدادهای این جامعه با امکانات بهتری مواجه بودند، بهتر به نتیجه میرسیدند و موفقتر بودند. اصولاً من آدمی هستم که حرف دلم را میزنم و خودسانسوری در کارم نیست. آن حرف را زدم که به بعضی از پاپ کاتولیکترها برخورد و ناراحت شدند. اگر کسی از حرف حساب ناراحت شد، عذر میخواهم.
دریکی از دستهای شما همیشه دستبندی با ترکیب رنگهای پرچم ایران وجود دارد که اساساً یک ایده است و میتواند معرف هویت و فرهنگ ایرانی باشد. در این بین اما برخی می گویند که این دستبند را برای خودنمایی استفاده میکنید، چه جوابی برای آن افراد دارید؟
هر کس عقیده ای دارد و اگر بگوید من این دستبند را برای خودنمایی به دست دارم شاید حق دارد که این طور فکر کند، چون خودش حتما مواقع خودنمایی یاد وطنش می افتد. من یک میهنپرست هستم همین و بس. ماجرای این دستبند هم به ابتدای شکلگیری گروه The Ways بر میگردد. زمانی که گروه تشکیل شد، من این اسم انگلیسی را روی آن گذاشتم و حتی آرم پروانه را بر مبنای حرف "w" طراحی کردم. قرار بود که اشعار انگلیسی بخوانیم و در خارج از کشور کار کنیم. اینها مرا نگران کرد که همه چیز که خارجی شد و هیچ نشانی از ایران در کار نیست. گفتم حتما باید نشانی از کشورم حداقل در خودم وجود داشته باشد. بنابراین روزی از یک خرازی سه ساق به رنگهای سبز، سفید و قرمز خریداری کردم و همانها را به دستم انداختم تا امروز هم همان سه رنگ همراه ما هستند.
چند وقت پیش یک اجرای کوتاه و کوچک خیابانی به نفع سیلزدگان آذربایجان داشتید. چه شد که به فکر آن افتادید؟
قبلا که در آذربایجان زلزله آمد هم این کار را انجام دادم. آن زمان دیدم که هنرمندان سینما هر کدام به نوبه خودشان دارند به آذربایجان کمک میکنند و من هم علیرغم آن که غیر مجاز بودم چند باری رفتم کنار خیابان. دو سه تا آهنگ اجرا کردیم و پول جمع کردیم و کالا خریدیم و بردیم آذربایجان.
حدوداً چهار سال پیش ۳۰ ثانیه از یک آهنگ در اینستاگرام شما دیدیم و در آن خبر از همکاری شما با گروه آناتما (Anathema) بود که گویا بعد از مدتی مشکلاتی پیش آمد و آن قطعه هرگز منتشر نشد. در مورد آن همکاری و دلایل لغو آن توضیح دهید.
مشکلاتی از جمله کپی رایت و حقِ تا جایی که یادمه ۱۵ هزار یورویی استفاده از نام آناتما باعث شد که هرگز منتشر نشود. ما حدود ۱۵ هزار یورو به کمپانی که آناتما با آن قرارداد داشت پرداخت میکردیم یا فقط اسم خواننده گروه پای کار می آمد، اما در ایران کسی وینسنت کاوانا خواننده گروه را نمیشناسد و مردم گروه آناتما معرف حضورشان است و ما مجبور به استفاده داخلی از نام اناتما بودیم وگرنه پروژه فقط ضرر بود.از طرفی برای مجوز در دولت قبل که اقدام کردیم در قوانین ارشاد و وزارت خارجه متوجه شدیم که چون این گروه حدود بیست سال پیش در سرزمینهای اشغالی در بخش اسرائیل کنسرت گذاشته پس هیچگاه مجوز حضور آن گروه برای کار یا حتی اجرا در ایران داده نخواهد شد. وینسنت خواننده گروه به تنهایی مشکلی برای ورود به ایران نداشت. بنابراین چنین مشکلاتی وجود داشت که باعث شد آن قطعه در گوشی موبایل ما بماند و دوستان نزدیک گوش کنند و منتشر نشود.
برنامهتان برای فعالیتهای موسیقایی بعد از ماه مبارک رمضان چیست؟
آلبوم جدید به امید پروردگار به بازار میآید و بعد از آن کنسرتهای تهران و دیگر شهرها اگر زنده بمونم برگزار خواهد شد. ما دوست داریم بیشتر در شهرهایی غیر از پایتخت روی صحنه برویم اما مشکلی که وجود دارد این است که خیلی از تهیهکنندگان و برگزارکنندههای کنسرت در شهرستانها هنوز بعد از دو سال نمیدانند که من مجوز گرفتهام و در داخل کشور حضور دارم. آنها گمان میکنند که کاوه آفاق در خارج از کشور فعالیت میکند! برخی تهیهکنندگان شهرها بیشتر با دیدن خوانندگان در صداسیما متوجه میشوند که فلانی مجاز شده است اما در این مورد باید هواداران عزیز تهیهکنندگان و کنسرتگذاران شهرشان را متوجه این قضایا کنند. ما برای اجرا در شهرهایرشت، شیراز، اصفهان، اهواز، کرمان، ساری پیشنهاداتی داریم و امیدوارم که محقق شود. در شهرهایی چون کرج، اراک، گرگان، تبریز، کرمانشاه، سنندج، یزد، زنجان، همدان، قزوین، بندرعباس و کیش و بوشهر و بجنورد مشهد و...هم هواداران عزیز کم نیستند که انشاءالله روزی به همه شهرهای کشور سفر کرده و برای بزرگواران اجرا خواهیم کرد. فعلاً به خاطر مشکلی که به آن اشاره کردم، از برخی از این شهرها پیشنهادی برای اجرا نداشتهایم.
امروز بیش از ۱۰ سال از فعالیت حرفهای شما در موسیقی کشور میگذرد که تقریباًیک چهارم از این مدت را یک خواننده مجاز بودهاید. در این مدت کم کنسرت هایی در برج میلاد و به تازگی به عنوان یکی از معدود خوانندههای راک در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران به روی صحنه رفتید و در میان جمعیتی حتی بیش از برج میلاد اجرا کردید، آیا از این جایگاه که امروز در موسیقی ایران و به خصوص در میان هنرمندان راک به دست آوردید احساس رضایت می کنید؟
من هرگز به خودم نمیگویم جایگاهی در موسیقی دارم که تازه بخواهم از آن راضی باشم یا نباشم. به نظرم هنرمندان گمنامی در این عرصه هستند و فعالاند ولی از نظر تعداد هوادار به هر تقدیر به حد نصاب هوادار برای اجرا در سالنهای میلاد نمیرسند. بی شک برخی از این عزیزان هنرمند گمنام بد شانس هم بودهاند. معتقدم که نیمی از موفقیت شما در جهان هنر در خصوص مقوله هواداریابی و شهرت، به شانس بستگی دارد. گاهی یک اتفاق باعث میشود که خیلی از استعدادها کارشان را کنار بگذارند و دیگر ادامه ندهند یا خیلی از استعدادها کار کنند، اما موقعیت دیدهشدن برایشان پیش نیاید. محوطه و موقعیتی که شما در آن زندگی میکند بسیار اهمیت دارد. من اعتقاد دارم که آن جایگاهی که شما میگویید اگر داشته باشم خدا و شانس هم علاوه بر تلاش دخیل بودهاند. گرچه خودم از وضعیتی که در آن قرار دارم راضی نیستم چون موفق نشدهام هنوز آن دسته از کارهایی که برایش شبانهروز تلاش کردم، کامل انجام دهم.
شما در عرصه تجسمی هم دستی بر آتش دارید و گویا قصد دارید بزودی دوباره نمایشگاهی از نقاشیهایتان برپا کنید. در مورد علاقهتان به حوزه تجسمی و نمایشگاهی که قرار است برپا کنید توضیح دهید.
دست ناقابلی بر آتش دارم آن هم به واسطه پدر مادر و البته دورانی است که معماری میخواندم. در دوران ما کسانی که نقاشیشان خوب نبود، دروس معماری را نمی توانستند راحت پاس کنند و به همین خاطر من به نقاشی توجه ویژهای داشتم و در اوقات فراغتم در دانشگاه نقاشی میکردم و خوب تا الان هم ادامه دارد. همین روزها اگر عمری بود در گالری"ثالث" نمایشگاهی از نقاشی های جدیدی که انجام دادهام برگزار خواهیم کرد که امیدوارم استقبال و فروش خوبی داشته باشیم.
صحبت پایانی را بفرمایید...
چیزی جز یک دنیا تشکر از هواداران عزیزمان که با حمایت و حضورشان در کنسرت ها مارا شرمنده کردند و پس از دیدن کنسرت ها و شنیدن آهنگ هایمان با تبلیغ آن میان دیگران و جلب توجه آنها به آثاری که زحمت برای تولیدشان کشیده شده و محتوی محور نیز هستند کمک شایانی به ارتقا کیفی ما کردند.
- 11
- 3