صدایش برای بعضی بوی طبیعت میدهد، انگار که نسیمی روحشنونده را نوازش میدهد. وقتی میخواند «قاصدک هان چه خبر آوردی، وز کجا وز چه خبر آوردی» غمی عجیب روح شنونده را میخراشد، یا وقتی میخواند «ببار ای بارون ببار، بر کوه و دشت و هامون ببار» میان کویر هم بوی باران استشمام میشود، یا آنجا که میگوید «رشک برم کاش قبا بودمی، چون تو در آغوش قبا بودهای» میشود با تمام وجود عاشق شد. محمدرضا شجریان کسی است که هوادارانش با صدای او تمام لحظهها را زندگی کردهاند.
صدای محمدرضا شجریان در سال ۱۳۳۱ برای نخستین بار از رادیو خراسان پخش شد. البته آن سال او قرآن تلاوت میکرد اما شروع فعالیت او به عنوان خواننده به سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ برمیگردد، اما محمدرضا شجریان هرگز تکراری نشد و نسل به نسل آوازهایش را با خود زمزمه میکردند.
اما چرا شجریان انقدر محبوب است؟ چرا کمتر هنرمندی به این جایگاه دست پیدا کرده که نسلهای مختلف او را دوست داشته باشند و از او با احترام یاد کنند؟ آیا امروز هم در سال ۱۳۹۶ که موسیقیهای مختلف به راحتی در اختیار جوانان قرار میگیرد، شجریان بین جوانان ۲۰ ساله محبوب است؟ آیا این نسل هم تصنیفهای او را با خود زمزمه میکنند و فولدری به نام «استاد شجریان» در امپیتری پلیرهایشان وجود دارد؟
نسیم متولد سال ۷۶ است، او درباره محمدرضا شجریان میگوید بیشتر اوقات آهنگهای شجریان را گوش میدهد، او تقریبا همه آهنگهایش را دوست دارد. هم خود شجریان و هم همایون پسرش. نسیم میگوید محمدرضا شجریان کسی است که از قدیم تا امروز مردم آهنگهایش را گوش میکنند، حتی نسل جدید هم مشتاقانه دنبال آهنگهایش میروند. کسی که توانسته سلیقه چند نسل را به این شکل به دنبال خودش بکشد حتما هنری دارد و از اجتماع و مشکلات آن میداند و این موضوع در ترانهها و تصنیفهایش مشخص است.
نسل جدید با سبکش ارتباط برقرار نمیکند
اما صالح که متولد سال ۱۳۷۲ است شجریان را زیاد نمیشناسد. او فقط اسم شجریان را شنیده و عکسهایش را دیده ولی زیاد علاقهای به کارهایش ندارد. او حتی یادش نیست کدام کارهای شجریان را تا به حال گوش داده است.
اما به نظر او نام محمدرضا شجریان خیلی بزرگ است و برای او احترام زیادی قائل است. صالح میگوید شجریان کسی است که موسیقی ایرانی را درست اجرا میکند اما سبکی که جوانهای امروزی گوش میدهند پر از هیجان است، موسیقی شجریان موسیقی آرامی است که نسل جدید با آن ارتباط برقرار نمیکند.
ساغر متولد اوایل دهه هفتاد است، با اینکه شجریان فرد مورد علاقه او نیست اما صدایش را دوست دارد. او میگوید سلیقه همنسلهایش به همایون شجریان نزدیکتر است اما سبک خواندن و خصوصا اشعار تصنیفهای محمدرضا شجریان او را نسبت به بقیه خوانندهها جذابتر میکند. او معتقد است با اینکه خوانندگان دیگری هم شعرهای خوبی خواندهاند و صدای خوبی هم داشتهاند اما چون خودشان را درگیر مردم نکردهاند به محبوبیت شجریان نرسیدهاند.
همنسلهایم استاد شجریان را به عنوان پدر همایون میشناسند!
کاوه متولد ۶۹ است و معتقد است اینکه متولدین دهه ۷۰ و هم نسلهای او صدای شجریان را گوش میدهند نشان میدهد که شجریان هنرمند بزرگی است. او میگوید خانوادهها هم در اینکه جوانها شجریان را بشناسند موثر بودهاند. کاوه با اینکه طرفدار شجریان نیست اما بعضی کارهایش را بسیار دوست دارد، خصوصا آنها که چندین بار بازخوانی شدهاند یا غمی پنهان دارند.
به نظر او با وجود اینکه موسیقیهای زیادی وارد ایران شده و فضای موسیقی بازتر شده اما هنوز هم صدای شجریان ماندگار است. کاوه میگوید حرکتهای مردمی شجریان باعث محبوبیت او شده اما در بین نسل او استاد شجریان را به عنوان پدر همایون شجریان میشناسند، اتفاقی که در نسلهای پیش کاملا برعکس رخ داده و همایون شجریان به واسطه پسر شجریان بودن بر سر زبانها افتاد.
شجریان صدای مردم است
محمدرضا متولد اوایل دهه ۶۰ است. او اجراهایی از شجریان را میپسندد که بیشتر مضمون وطنی داشته باشد،به عنوان مثال ترانههایی همچون «میهن»، «ایران سرای امید»، «همراه شو عزیز»، «شب نورد» و ... که عمدتاً همزمان با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی اجرا شده برای او اثرگذار بوده است.
به نظر او اصولاً مسائل فرهنگی مانند جزیره مرجانی هستند و هر حرکت و روند فرهنگی باعث باروری و رشد این جزیره میشود. شجریان سالهاست که در عرصه موسیقی کشور فعالیت داشته و به همین منظور نقش غیرقابل انکاری در باروری این جزیره فرهنگی از خودش برجا گذاشته است.
گرچه او از نظر موسیقیایی اطلاع چندانی از نوع فن این هنر ندارد اما تاکید میکند که به تعبیری عارفانه، موسیقی، نوایی است که از سوی عالم قدسی برای انسان فرود آمده تا به او گوشزد کند که در این زندگی پررنج تنها نیستی.
به همین واسطه حضور و فعالیت سرمایههایی همچون محمدرضا شجریان را ارج مینهد و آن را در جهت اعتلای فرهنگی و معنوی جامعه قلمداد میکند. به خصوص که او در طول دههها فعالیت هنری خود نشان داده که صدای مردم بوده و هیچگاه از مردم و بطن جامعه جدا نبوده است. تمام این عوامل برای او باعث شده تا نسبت به شخصیت و فعالیتهای استاد شجریان با دیده احترام نگریسته و به آن ارج بگذارد.
شجریان برج عاجنشین نشد و محبوب ماند
علیرضا اما از همه کسانی که «ابتکار» با آنها گفتوگو کرده، بزرگتر است، او متولد دهه ۵۰ است و همیشه صدای شجریان را دوست داشته. علیرضا میگوید هر دورهای از شجریان یک ترانه ماندگار برایش دارد، خصوصا زمانی که با گروه عارف و پرویز مشکاتیان همکاری میکرد.
برای او هیچ تکآهنگی از شجریان خیلی خاص نیست ودر هر دوره با ترانهای از او لذت برده است. او معتقد است دوره اسطوره ها سر آمده و هیچ کس اسطوره نیست، شجریان هم استاد آواز سنتی ماست نه یک اسطوره. به نظر علیرضا یکی از وجوهی که شجریان را از سایر هم قطارانش متمایز میکند، جایگاه اجتماعی او است. به عقیده او شجریان با هوش اجتماعی بالا توانسته در ادوار مختلف نسبت به کنشهای اجتماعی واکنش مردمی داشته باشد که مورد اقبال مردم باشد.
از این حیث شجریان برای او مورد احترام است. او میگوید کسی که وارد حیطه واکنشهای اجتماعی میشود موافقان و مخالفانی پیدا میکند، بنابراین چنین اقدامی کار شجاعانهای است که باعث قابل احترام شدن هنرمند میشود.
علیرضا معتقد است محمدرضا شجریان کاملا با جامعه زندگی میکند، دقیقا بر خلاف همقطارانش که بعد از مدتی تبدیل میشوند به برج عاجنشین و دیگر کاری به کار مناسبات اجتماعی ندارند و در دنیای هنر غرق میشوند و تلاش میکنند در تاریکخانههای گوشههای ردیفی آواز ایرانی به دنبال ابداعات عجیب و غریب باشند. او میگوید شجریان گاهی دردش میآید و گاهی فریاد میکشد و این فریادها همجنس با فریادهای مردم بوده ست و به همین دلیل شجریان برای مردم قابل احترام است.
فاطمه امینالرعایا
- 10
- 6