«مجید درخشانی» - آهنگساز و نوازندهی متبحر تار- این روزها بعد از مدتی سکوت، روزهای پرکاری را میگذراند. همین چند روز پیش بود که همراه با گروهِ جوانی در جنوب ایران کنسرت داد که با استقبالِ خوب مخاطبان همراه شد و علاوه بر آن کنسرتهایی نیز با «اشکان کمانگری» دارد؛ اما یکی از مهمترین اجراهای او در این روزها، همراه با «حسامالدین سراج» خواهد بود . این دو هنرمند سالها قبل «شهر آشنایی» را با هم کار کردند و حالا بعد از سه دهه، قرار است کنسرتهای این اثر را اجرا کنند. اما او فعالیتی دیگر نیز در نظر دارد؛ به زودی فراخوانی منتشر خواهد شد که «مجید درخشانی» ازاستعدادهای جوانِ شهرهای مختلف خواهد خواست تا صدایشان را برایشان ارسال کند؛ جوانان در دو مرحله پذیرفته میشوند و ۵ نفر نهایی به همراه او و گروه «خورشید» به اجرای برنامه خواهند پرداخت. درخشانی و تیمِ برگزاری این فراخوان، برنامههای بلند مدتی چون ضبطِ آلبوم و اجرای کنسرت با این چهرههای جوان خواهند داشت. این فعالیت برای آهنگسازی که در این سالها، عمدهی آثارِ خود را با خوانندگان جوان کار کرده است؛ دور از ذهن نیست. به همین مناسبت با او به گفتوگو نشستهایم:
آقای درخشانی شما بعد از مدتی سکوت، فعالیتهای گستردهای را انجام میدهید. دربارهی این کنسرتها توضیح میدهید؟
برنامهریزی این کنسرتها از چند ماه قبل شروع شد و در همین راستا گروه کوچکی را هم تشکیل دادیم.
چرا از شهرستانها شروع کردید؟
از همان ابتدا می خواستم که کنسرتها را از شهرستانها شروع کنیم؛ چون مخاطبان شهرستانی بسیار مهجور هستند و از آن طرف به نظر میرسد که دیگر تهران از نظر برگزاری کنسرت اشباع شده است؛ همیشه کنسرتهای متعددی در این شهر در حال برگزاری است. جالب آنکه مخاطبان کنسرتها هم تنها عدهی معدودی هستند و بسیاری امکانِ اجرای این برنامهها را به خاطرِ قیمت بلیتها ندارند. خیلی از مردمِ عادی همیشه گلایهی این را به من میکنند که قیمتِ بلیتها به اندازهای بالاست که با وجود اینکه ما دوست داریم از آنها دیدن کنیم، به شکل عملی این امکان برای ما وجود ندارد. فکر میکنم دیدن کنسرتها در تهران متعلق به خواص است. کسانی که به موسیقی علاقهمند هستند و از آن طرف تا حدودی از استطاعت مالی نیز برخوردارند. البته نمیتوان این مساله را نیز نادیده گرفت که هنوز فرهنگِ کنسرت دیدن به شکل عمومی در نیامده است. شهرستانها قیمتِ بلیتها پایینتر است و مخاطبانِ عادی بیشتری در آن دیده میشود و به همین خاطر است که خود من حس و حالی که در کنسرتِ شهرستانها وجود دارد را بیشتر دوست دارم.
دربارهی این گروهی که دربارهی آن صحبت میکنید توضیح میدهید؟
در استان خوزستان با گروه «ارگان» روی صحنه میروم. نوازندگانِ این گروه از شهرهای مختلفِ خوزستان هستند و این گروه را چند ماه قبل تشکیل دادند. من مجموعهی آثارِ «همایون»ام را به آنها دادم. خودشان مدتها روی این آثار تمرین کردند و من هم یکبار برای تمرین به آنجا رفتم تا کنسرت را برگزار کردیم.
فکر نمیکنم تا به حال موزیسینی حرفهای همراه با جوانانِ شهرستانی روی صحنه رفته باشد.
بله. علاوه بر نوازندگان، آقای صفوت هنرمند بهبهانی نیز به عنوان خواننده این آثار را میخوانند. ما یک هفته در شهرهای مختلف این استان به اجرای برنامه پرداختیم که با استقبال بسیار زیادی روبهرو شد؛ آنقدر که من را هم شگفتزده کرد. علاوه بر آن، ما گروه کوچکی از نوازندگان گروه خورشید و ماه – ۱۰ تا ۱۲نفر- را دور هم جمع کردیم و آثاری در «نوا» که از گذشته داشتیم، اجرا کردیم. در همین راستا با خوانندگانِ مختلفی مذاکره کردیم تا بارِ دیگر به یک خوانندهی جوان رسیدیم و آقای «اشکان کمانگری» این قطعات را میخواند. یک بخش در دستگاه نوا به خوانندگی ایشان اجرا خواهد شد و بخش سازی که نوعی بداههنوازی جمعی است، دیگر بخشِ این برنامه است. فکر میکنم این کنسرت را در جاهای مختلف اجرا کنیم و شاید در شهرستانها، از خوانندگانِ جوانِ آنها بهره بگیریم. آلبوم «شهر آشنایی» را نیز که چندین سالِ قبل با آقای «حسامالدین سراج» ضبط کردیم، به صورت کنسرت برگزار خواهیم کرد. نسل جوان این آلبوم را اصلا نشنیده است. ابتدا در تبریز و شاهرود به اجرای برنامه خواهیم پرداخت و بعد از آن در شهرهای دیگر تورِ موسیقایی آن را برگزار میکنیم.
اصرارتان به همکاری با خوانندگانِ جوان چیست؟
بخشی از آن تلاش برای کشف یا معرفی استعدادهای جوان است. در این سالها هم چهرههای زیادی را به عنوان خواننده و نوازنده به موسیقی معرفی کردم که از این بابت بسیار خوشحالم، هر چند که خیلی از آنها هم مورد استقبال قرار نگرفتند. به هر حال من ادعا نمیکنم که تمامِ آنها استعدادهای شگفتانگیزی بودهاند؛ تنها تلاش منِ برای معرفی چهرههای جدید بوده است. از آن طرف کار با جوانان همیشه برای خود من جذابیت داشته است. آنها هنوز مناسبات دنیای حرفهای را نمیدانند. با انرژی هستند و انگیزهی زیادی برای کار کردن دارند. در حال حاضر تمامی نوازندگان گروه خورشید، جوان هستند و الان هم که آثارِ آن دوران – سی سال پیش- را مینوازیم، میبینم این توانایی را دارند که با همان قدرت قطعات را اجرا کنند. با اینکه نوازندگانی که در آن زمان این آثار را نواختند، همهشان نوازندگانی بسیار سرشناس بودند. به هر حال فکر میکنم در نسلِ جوان هنوز کسانی هستند که هنوز کشف نشدهاند و به همین خاطر اگر باز بخواهم فعالیتی انجام دهم با همین گروه جوانان خواهد بود.
ترکیب «خورشید» همان خواهد بود؟
دوازده سال پیش که گروه خورشید را راه انداختیم، حالا خیلیهایشان جایشان را به نوازندههای جوان میدهند.
شما از همان سالهای ابتدایی گروه «خورشید» هم با خوانندگان جوانی کار کردید که حالا جزو چهرههای مطرحِ آواز ایران هستند؛ ممکن است همکاری با آنها ادامه پیدا کند؟
بله، آقای «علیرضا قربانی» اولین کارهای همراه با سازهای سنتیاش را با ما انجام داد. آقای «معتمدی» هم شناخته شده نبود که ما با هم همکاری کردیم. به هر حال زمانیکه خوانندهای مطرح میشود، فعالیت با او مناسباتِ خاصِ خودش را دارد که ما با پشتوانهی کوچکی که داریم، اصلا از پسِ دستمزدشان بر نمیآییم . در واقع اگر این همکاری ادامه پیدا نکرده به این خاطر بوده است. واگرنه اینها خوانندگانی هستند که میتوانند شنوندههای بسیاری را با خود به سالنها بیاورند.
اما بخشی از این ماجرا اجتنابناپذیر است.
من اصلا نمیگویم که یک خوانندهی شناخته شده به اندازهی یک نوازندهی جوان دستمزد بگیرد؛ اگر ۵۰ درصدِ مخاطبان یک اجرا به خاطرِ یک خواننده به کنسرت میآیند، این حقِ ایشان است؛ اما برخی خوانندگان بعد از آنکه مطرح شدند؛ تقاضای دستمزدهای عجیب و غریبی میکنند و راه را برای کار با گروههای دیگر میبندند.
اما از آن طرف به نظر میرسد که شما در کارهایتان نقش چندان موثری برای خواننده قایل نیستید.
من در این سالها خوانندگان بسیاری عوض کردم. از همان ابتدای کار گروه «خورشید» مبنای کار را روی گروهنوازی گذاشتیم و اینکه ارکستر در مجموعِ کار فعال باشد و البته خواننده هم نقشِ خودش را داشته باشد. دستمزدهای ما بهخصوص در سفرهای شهرستان بسیار اندک و گاه هیچ بود؛ اما نوازندهها همیشه با ما همراهی کردند. آنها همیشه با انگیزه فعالیتهای خود را انجام میدهند و تمریناتِ منظمی دارند. از ابتدا برنامهمان این بود که در هر دوره با یک خوانندهای کار کنیم؛ اما خوانندهسالاری که در موسیقی ما وجود دارد، باعث شده تا مشکلاتِ بسیاری به وجود آید.
و در این میان پس از سالها با خوانندهای چون آقای سراج کار میکنید.
آقای سراج همواره خوانندهای آماده است. ما چند سالی با هم صحبت میکردیم تا یک سری کنسرتها برگزار کنیم و در نهایت به آلبوم «شهر آشنایی» رسیدیم. به نظرِ من ایشان در کار بسیار صادق و سازگار است و خودشان را با کار گروهی تنظیم میکنند و میشود با ایشان به راحتی کار کرد. من با خوانندگان بسیاری برخورد داشتم که صرفنظر از توانایی یا عدم تواناییشان، میخواستند در بخشهایی که ارتباط چندانی با آنها ندارد، دخیل باشند و همین در کار اختلال ایجاد میکرد؛ ایشان این خصوصیت را ندارند.
مگر خواننده میتواند در کار آهنگساز دخالت کند؟
بسیار؛ چون متاسفانه فضای موسیقی ما خواننده سالار است. من وسواس زیادی در کار دارم؛ البته که اگر نظری کارشناسانه و درست باشد، میپذیرم؛ اما گاهی پیش میآید که نظرات به هیچ عنوان کارشناسی نیستند و به بهبود کار نمیانجامد. این در حالی است که من بسیار جوان بودم که با آقای «شجریان» آلبوم «در خیال» را کار کردیم، همیشه فکر میکردم که ایشان ممکن است در کار نظرهای متفاوتی داشته باشند؛ اما ایشان دقیق همان چیزی را خواندنند که من نوشته بودم. در گروه «شهناز» به خاطر اینکه تعدادی از سازهای ایشان وجود داشت؛ نظراتی داشتند تا برخی سازها در سولوها و تنظیمات دیده شوند؛ اما در اصل کار هیچ دخالتی نداشتند.
آقای درخشانی سالهاست که این مسالهی «خواننده سالاری» مطرح میشود. واقعا همچنان میتوان این مساله را در موسیقی ما جاری دانست؟
این مساله از قدیم وجود داشته است؛ اما تا این اندازه اختلاف میان یک خواننده با آهنگساز و نوازنده نبوده است. شما در سالهای گذشته میبینید که موسیقی جایگاه خودش را سوای خواننده داشته است. برای مثال گروه «شیدا» هماناندازهای مطرح بودند که خوانندهی گروه یا آقای لطفی و علیزاده به اندازهی خوانندگان شناخته شده بودند؛ استاد پایور برای خودشان یک جایگاهی داشتند و بسیاری دیگر. اما در این سالها توجه مردم اصلا به موسیقی نیست؛ فقط به اسمِ خواننده است. این مساله تا حدی در تمامِ دنیا وجود دارد؛ اما به هرحال شما نوازندگانِ بسیار بزرگی را هم در غرب مشاهده میکنید؛ اما اگر در حال حاضر بزرگترین نوازندگانِ سازهای ایرانی را هم که در کنارِ هم جمع کنید و بهترین رپرتوار را هم که اجرا کنند؛ باز هم باید اسمِ یک خواننده کنارش آن باشد؛ واگرنه کسی استقبالی از آن نمیکند.
چرا وضعیت این گونه شده است؟
خیلیها میگویند موسیقی ما به شعر وابسته است؛ اما من اعتقاد دارم که موسیقی به تنهایی هم جذابیت دارد و اتفاقا مردم عادی هم آن را میپذیرند. در گذشته برنامههایی مثلِ گلهای رنگارنگ، صحرایی، تازه و .... وجود داشت که همهشان موسیقی با کلام کار نمیکردند و مردم پای سازِ استادانی مثل شهناز و کسایی و غیره مینشستند. من خودم آن زمان در شهرستان زندگی میکردم؛ اما اقواممان استاد صبا را میشناختند و چهارمضرابِ او را میشناختند. البته موسیقیدانان آن دوران بسیار قوی بودند و بزرگ؛ اما الان اگر نوازندهی بزرگی هم وجود داشته باشد؛ نمیتواند مطرح شود. باید برود زیرِ سایهی یک خوانندهی بزرگ تا کارش شنیده شود.
در دورهی گلها، خوانندگان زیادی جذبِ این برنامه شدند و هر کدام با رنگهای صوتی متفاوت و در سطوح مختلف، این اتفاق در حال حاضر رخ نمیدهد.
زمانی که استاد بنان میخواندند؛ ایشان در اوج بودند و بقیه هم فعالیت میکردند که البته آنها هم شنیده میشدند. آن زمان صداهای مختلفی وجود داشت؛ اما سالهاست که همه شروع به تقلید از استاد شجریان کردهاند. ایشان خودشان هم از این وضعیت راضی نیستند و بارها این مساله را بیان کردند. در کارگاههای آواز، یک خوانندهای بود که «بم» میخواند. آقای شجریان ایشان را خیلی تشویق کردند و تاکید داشتند که با صدای خودت بخوان، از من تقلید نکن. البته بخشی از این ماجرا اجتنابناپذیر است. ضمن اینکه خوانندههای جوان نمیدانند که اگر شکل دیگری بخوانند، جامعه آنها را میپذیرد یا نه! این مساله درست است؛ اما نسخههای بدل نمیتواند جوابگوی نیاز مخاطب باشد. خود آقای شجریان در دورهای از اساتیدی چون ظلی، بنان، تاج و غیره تقلید میکردند؛ اما خوانندهای که این روزها میخواهد مطرح شود؛ اصلا آوازهای خوانندگانِ قدر و مکاتبِ مختلف را نمیشناسد و فقط میخواهد تقلید کند و به همین خاطر صداها خیلی شبیه به هم شده است.
آقای درخشانی به نظر میرسد در یک جایی ظهورِ چهرهی جدیدی متوقف شده است. ما نسلِ دومی از خوانندگان موسیقی سنتی مثل همایون شجریان، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و دیگران را داریم که به عنوان یک ستاره ظهور میکنند؛ این اتفاق اما در نسلِ جدید رخ نداده است.
ببینید شرایط را یک عده داشتند و یک عده نه! کسانی که مطرح شدند؛ در یک نقطهای شانسی آوردهاند که آنها را مطرح کرد. آقای ناظری با خواندن «کاروان شهید» و بعد از آن «گل صد برگ» معروف شدند. «سالار عقیلی» زمانی که کارِ خود را شروع کرد؛ در اولین آلبومش ساز و آوازی بسیار درجه یک خواند و همان کار ایشان را مطرح کرد. شاید اگر این اتفاقها نمیافتاد، مطرح نمیشدند. البته ممکن است عدهای این توانایی را داشته باشند؛ شانساش را نه. در این نسلِ خیلی جدید من فقط «هادی حسینی» را متفاوت از دیگران میبینم که خواندنش انسان را حیرتزده میکند. به نظرم اگر خوب معرفی شود؛ قطعا تاثیرگذار است. او در مکتبِ قدیم –ظلی و تاج- میخواند؛ اما بقیه ساز و آوازها بسیار شبیه هم است؛ به خصوص اینکه بعد از آقای شجریان، آوازِ خوب کمی شنیدهایم و علیرغم اینکه آوازها خسته کننده شده است؛ اما اطمینان دارم اگر کسی آوازی قوی منتشر کند، حتما تاثیرِ خودش را میگذارد. منتها معرفِ او هم مهم است و اینکه شانس بیاورد یا نه.
بر همین اساس شما تصمیم به انتشارِ فراخوان برای معرفی خوانندگان جوان کردید؟
بله؛ من و بسیاری دیگر از آهنگسازان برای کارهای آیندهامان نیاز به صداهای جدید داریم؛ برای مثال من اصلا علاقهای ندارم که باز به سراغِ کسانی بروم که پیش از این با آنها کار کردهام. دوست دارم مدام چهرههای جدید مطرح شود و کیفیتِ آواز بالا رود. در سفرهایم به شهرستان با استعدادهایی برخوردهام که نتوانستهام معرفیشان کنم، وقتی این صحبت مطرح شد با اشتیاق پذیرفتم. ممکن است در این میان در برخی شهرستانها صداهای جدیدی به این ترتیب مطرح شوند و آثارشان منتشر شوند. این اجرا یک معرفی برای کسانی است که معرفی میشوند.
چشماندازتان چیست؟ فکر میکنید ۲۰ خوانندهی خوب وجود خواهد داشت که اعلام شده در مرحلهی اول پذیرفته میشوند؟
۲۰ خوانندهی خیلی خوب که بعید میدانم؛ اما موردهایی بود که صداهای خوبی داشته است. صدایی که میتوانست پرورش بیشتری پیدا کند و بتواند صدایش به گوشِ دیگران برسد. شاید صداهایی پیدا شونند که از این حالت انحصاری چند خواننده – سه یا چهارنفر- خارج شود. این خدمت به جامعهی موسیقی است. اگر کسی تواناییاش را داشته باشد، امیدوارم که مطرح شود. برای همین ۲۰ نفر را از طریق فراخوان – ایمیل و تلگرام- انتخاب میکنیم و بعد با آنها جلساتِ حضوری برگزار میکنیم.
این امتحان ورودی هم به صورت حضوری برگزار میشد، نتیجهی بهتری نداشت؟
در مرحلهی اول نیازی نیست؛ بسیاری صداهاست که با یک ثانیه گوش دادن میتوان حدس زد که آیندهای ندارد. ضمن اینکه ممکن است خیلیها در شهرستانهای دور امکانِ حضور در تهران را نداشته باشند؛ اگر خوب بود که تمام هزینههایش را تامین میکنیم و در تهران برای گزینش نهایی با او کار میکنیم.
یک مسالهی مهم این است که فراخوانها و جشنوارههای مختلف، چهرههایی را پیدا و معرفی میکنند؛ اما بعد از مدتی رها میشوند. این اتفاق حتی در جشنوارهی قدرتمندی مثل جوان هم رخ میدهد.
ما چنین تصمیمی نداریم؛ در مرحلهی اول کنسرتی از این خوانندگان اجرا میکنیم. برنامه پارتهای کوتاه خواهد بود. یک ساز و آواز، یک ضربی و یک تصنیف را اجرا میکنیم. این برنامه برای شنونده هم متنوع خواهد بود و اصوات مختلف با خوانندگان متفاوت میشنوند، به خصوص اینکه من گمان میکنم کنسرتهای یکنواخت باعثِ بیعلاقگی مخاطب به آواز شده است و باید برنامههای متنوعتری گذاشت. هدف ما این است که این چهرههای جوان با این اقدام ا واردِ مارکت موسیقی شوند و برنامههای مستمری برایشان در نظر گرفتهایم.
- 18
- 1