رهبری ارکستر در سیر تاریخی خود تحول و تطور شگرف در پی داشته است:
۱. دوره باروک (۱۷۵۰-۱۶۰۰)
آهنگسازانی چون ویوالدی، باخ، هندل و هایدن جوان با ساز گلاوسن و به مدد تکنیک باسو کنتینوا، نوازندگان انگشت شماری که در اختیار داشتند را رهبری می کردند (امروزه اجرای این قطعات نوعی فانتزی محسوب می شوند). در دوره باروک بین موسیقی مقدس و غیر مقدس به شدت تمایزی مطرح بوده است؛ لذا موسیقی کلیسا از موسیقی مجلسی (غیر مقدس) مجزا و رهبر آن (Kappel meister)، رهبر آواز کلیسا بوده که اغلب وزن ها را با چوب دست به شدت بر زمین می کوبیده است.
۲. در نیمه دوم قرن هجدهم، ویلن جایگزین کلاوسن می شود و بالاخره بتهوون در نوشته جات سمفونیک خود، با پیچیدگی های خاص کرشندو، نوانس سازها و تکنیک های اجرای آرشه ویلن روبرو می شود که هدایت همه این موارد با آرشه ناکافی و ناگزیر آرشه ویلن به باگت (Baguette) بدل می شود و رهبر ارکستر، این «واژه نوین» تحقق می یابد.
۳. برخی از آهنگسازان، رهبران ارکستر ارزشمندی نیز بوده اند مانند ویرن، برلیوز، مندلسون واگنر و مالر.
۴. از سال ۱۸۵۰ پدیده ای به نام رهبر مفسر (interprete) و غیر آهنگساز پا به عرصه موسیقی می گذارد. در اینجا آهنگ ساز حضور نداشته و قادر به دفاع از اثر خود نبوده بنابراین نقش رهبر بس سنگین شده و دچار مسئولیت اخلاقی و سخت می شود. رهبری به موسیقی نوع اپرا و نوع کنسرت تقسیم می شود.توسکانینی ابتدا معطوف به رهبری اپرا و سپس انحصارا کنسرت های سمفونیک را هدایت می کرده است. رهبران بزرگی چون کارایان، سولتی، کلمپر و مازل بر هر دو نوع رپرتوار اشراف داشته اند. یادآور می شود که گونو انحصارا آثار خود را شخصا رهبری می کرده و آن را بر دیگری تفویض نمی کرده است.
۵. اهداف رهبر ارکستر:
الف) وحدت بخشیدن به اجرای سازها طبق دیدگاه و نظرات موسیقایی خود.
ب) ارائه به حق و وفاداری به اثر آهنگساز که خود متضمن شناخت گسترده و وسیع موزیکولوژی و مؤید نقش مضاعف رهبر ارکستر است.
ج) تکنیک (Technique)، برخی تکنیک اجرا را ژستیک (Gestique) می نامند در حالی که ژستیک تبعیت از قراردادی عام داشته ولی کاربردش برای هر نوع پارتیتور اختصاصی است.
نقش اولیه با باگت دست راست، به منظور حفظ تمپو، تغییر و تحولات آن در بین سازهای مختلف، نوانس، دینامیک ها (تغییرات شدت صوتی) و با گسترش حرکات خود (ژستیک)، هم زمان آرتیکولاسیون هایی مثل لگاتو، استاکاتو و ... است و با دست چپ ورود سازها را اعلام داشته و روح اثر را استخراج می کند. تقارن و توازن بین دو دست، امری استثنایی و خاص در بین رهبران ورزیده و متشخص خواهد بود. البته این عملکردها بر حسب نیاز صرف متن موسیقی، تغییرپذیر خواهند بود.
با اشاره به نکات یاد شده به آسانی صعب الوصول بودن متدی متحدالشکل و عقلانی به جهت رهبری را می توان دریافت، چنان که بزرگان این امر خود، حاصل مکاتب رهبری نیستند و عوامل تعیین کننده ای چون ملاحظه عمیق و ژرف در تمرین های ارکستری، مطالعه دقیق پارتیتورها و اطلاعات بسیار جدی روانشناختی نیز باید داشته باشند و بتوانند آن را با ژستیک خود منتقل کنند. از آن گذشته بر گفتمان هایی متفاوت مستولی باشند، چرا که با نوازندگانی از سازهای مختلف چون زهی، بادی، کوبه ای، می توان به یک طرز و روال سخن گفت، مضاف بر این امور موضوع اقتدار (Autorite) نیز به شدت مطرح است.
د) اقتدار، تسلط و فرمانروایی چنان که گونو می گوید که عدم اطاعت کافی و بی میلی نوازنده به شدت بر او تاثیرگذار بوده، اطاعت دلخواه نوازنده نوعی رضایت خاطر و صمیمیت جمعی را موجد است. برخی رهبران قرن بیستم به صورتی خشک و منجمد رهبری می کردند و برخی برعکس پر تحرک که به «رقصنده هایی که با دست اشاراتی دارند» متهم می شدند.
این هر دو برای نوازندگان آزار دهنده است. بعضی از رهبران بر حسب ایفان و اتقان خود باگت را کنار گذاشته، تنها با دست رهبری می کنند. این طریق برای وزن های پیچیده موسیقی موثر نیست. باگت خود امتدادی است بر دست راست و برای نوازندگان به ویژه آنان که مقرّ دورتر دارند، گویاتر است. در هر حال حرکات نمایشی در حد آکروباس، مقبولیت عام دارد.
هـ) از دیگر مسائل حفظ بودن پارتیتور است. هانس ریشتر یکی از مدعیان این امر بوده است. در این حال رهبر، میزانی از یک ملودی را تکرار می کند و زیر و بم های ریتیمک را قادر به پرداخت نمی باشد. توسانینی به عنوان مثال ضمن این که حافظه ای افسانه ای داشته است، کوچک ترین جزئیات را به صورت حفظ در رهبری ارکستر، مرعی می داشته است.
دو نوع مزیت از حفظ پارتیتور و رهبری آن قابل توصیف است:
ذهنیت تداوم روح اثر محفوظ می ماند؛
استمرار تماس با نوازندگان را مقدور می گرداند.
این در حالی است که ارنست آنسرمه از حفظ بودن تبری می جسته است و آن را تنها مشدد جنبه نمایشی به حساب می آورده است.
و اما مخاطبین (Public)، نگاه و دقت حضورشان بر ارکستر اثری عمیق دارد و در اکسپرسیون ارکستر نفوذی شگرف دارد، به علاوه نظر به حفظ بودن پارتیتور که امروزه بیش از پیش اهمیت یافته و رو به افزایش است، مخاطب تنها با رهبر ارکستر ارتباط پیدا کرده و حتی همزادپنداری می کند و فعالیت موسیقایی را بسیار فراتر از جمع نوازندگان بی نام می پندارد. این است که رهبر نیز به نوبه خود سعی در گزینش نوازندگان شهره و بنام را می یابد. بنابراین رهبر ارکستر تنها یک سویه و یک جنبه را دارا نبوده، بلکه با هزاران پارامتر تاثیرگذار روبرو است.
جمله موارد یاد شده در نوشتار بالا، بدین دلیل آورده شد تا مسئولیت و وظایف دشوار رضا مریوند را هر چه بیشتر عرضه بدارم. ویژگی های برجسته و ممتازی که در شخصیت یعنی وجدان مغفوله این فرد است، وی را بر آن داشت که ارکستر رتوریک (به معنی علم بدیع و معانی بیان) را پایه گذارد و یکایک مختصات کلاسیک یک ارکستر را در آن محقق سازد. نوازندگان برجسته و زبردست در اختیار گیرد و مشکلات را یک به یک هموار سازد، دانش کافی و وافی به کار گیرد تا اجرایی فراموش نشدنی و به حق استادانه را در بیست و دومین روز از ماه تیر ۱۳۹۶ به اجرا گذارد.
رضا مریوند - رهبر ارکستر
توانمندی های او در اجرای آثار برجسته موسیقی دانان جهان همچون چایکوفسکی، خاچاطوریان، بتهوون، فرانس لیست، گامی سن سان، موتسارت عرضه شد و استفاده از نوازندگان چیره دست اما جوانِ زهی و بادی برای برگزاری اجرایی دقیق و بی نقص، از انتخاب های شایسته و به حق او بوده است. در واقع نمی توان فعالیت های این موسیقیدان، رهبر و نوازنده را خلاصه کرد و این تقریر نه مجامله است و نه مبالغه، بلکه اذعانی است از آنچه که شخصیت علمی و هنری ایشان گویای آن است.
در پایان این یادآوری را لازم می دانم که استعدادهای شگرف می تواند اسف را نیز به دنبال و در پی داشته باشد و در جامعه ای که خواه ناخواه مسائل مادی و مالی نقش آفرین است، عدم حمایت و پشتیبانی مناسب این گونه «نوادر ایام» می تواند سخت و سهمگین باشد؛ چرا که او که چنین زیبایی ژرف موسیقایی را بر دوستدارانی فهمیم عرضه می دارد، می تواند از آینده هنری خود نگران خاطر باشد.
دکتر هما سادات افسری
- 14
- 5