به گزارش جام جم، نعمتی از کودکی به نقاشی علاقه داشته و به گفته خودش هرگز فکر نمیکرده روزی آهنگساز یا خواننده شود و خواننده شدن را یک اتفاق در زندگیاش میداند. با او درباره فعالیتهایش گفتوگو کردهایم.
رشته تحصیلی شما نقاشی است، اما به سراغ موسیقی رفتید، چرا؟
من در اصل گرافیک خواندم و از سالها پیش برای کودکان نقاشی میکشیدم ولی از کودکی درگیر کار موسیقی هم بودم. در ۱۶ سالگی دوست داشتم یک گروه موسیقی تشکیل بدهم و همیشه از کودکی تا نوجوانی درگیریهای خاص موسیقایی داشتم.
هیچ وقت نقاشی را به صورت حرفهای ادامه ندادید؟
از آنجا که موسیقی و نقاشی دو مقوله کاملا جداست، نتوانستم به هر دو به یک اندازه بپردازم، نقاشی در یک فضای تنها و خلوت شکل میگیرد و موسیقی در یک فضای باز و عامتر؛ به همین خاطر نمیتوان همزمان بین این دو ارتباط گرفت.
گروه پالت، سال ۲۰۱۴ به عنوان سفیر دائمی ایران در سازمان ملل معرفی شد. این اتفاق به چه صورت رخ داد؟
یک روز مستقیما از طرف سازمان ملل با ما تماس گرفته شد و موضوع برنامه جهانی غذا را برای ما تشریح کردند و این عنوان را به ما دادند؛ احتمالا به خاطر اینکه از روز اول ما کار خود را در موسسه محک آغاز کردیم و بعد از آن در کنسرتها و فضای مجازی کارهای خیریه انجام دادیم، ما را رصد کردند و این اتفاق افتاد.
درخصوص زلزله کرمانشاه، کاری از سوی گروه پالت انجام شد؟
فضای زلزله در روزهای اول خیلی آشفته بود و با وجود این، خیلی از مسئولان و هنرمندان برای کمک خودشان را به کرمانشاه رساندند، ولی بعد از چندروز موجی در کشور راه افتاد که برخی برای خودنمایی کمک کردند و این جای تاسف داشت و من هم دل چرکین شدم. من حتی با نوید محمدزاده تلفنی صحبت کردم و قرار بود با هم به کرمانشاه سفر کنیم که بعد از این اتفاق سفر را کنسل کردم، ولی با همکاری اطرافیان تا جایی که توانستیم کمکهای مالی و غیرمالی را جمع کردیم و تعدادی پتو و وسایل مورد نیاز خریدیم و همه را به یکی از موسسات خیریه دادیم که امیدوارم تا الان کمکها به دست مردم رسیده باشد. به هر حال این اتفاق خیلی تلخ بود و دل همه را به درد آورد.
ابتدا در گروه دنگشو حضور داشتید، اما از این گروه بیرون رفتید. آیا دلیل خاصی داشت؟
اختلاف سلیقه موسیقایی بین ما وجود داشت، در واقع اختلاف ما بر سر گروه بودن و نوع ارتباط با مخاطب بود.
درباره تجربههایتان برای ساخت موسیقی فیلم یا تئاتر صحبت کنید.
برای فیلم ماهی و گربه موسیقی ساختم و در تئاتر هم کار هومن سیدی را آماده کردم که خیلی کار خوبی بود. این تئاتر خیلی جالب شد چون سه میز داخل این تئاتر تعبیه شده بود که در یک سوی تئاتر گروه پالت حضور داشت و در میز اول امیر جدیدی و نوید محمدزاده، میز دوم آزاده صمدی و هوتن شکیبا و در میز سوم باران کوثری و هومن سیدی قرار گرفتند. اتفاق جالب این بود که همه این افراد بعد از آن تئاتر پیشرفت چشمگیری داشتند. در اینجا باید به هوش هومن سیدی تبریک گفت. البته در کار موسیقی برای تئاتر به دنبال برپایی یک تئاتر مولتی مدیا هستیم که کارهای آن در حال انجام است.
نقطه مثبت گروه پالت را در چه چیزی میبینید؟
تجربهگرایی بچههای ما باعث شده آنها همیشه کوشا باشند، ما تا به امروز روزهای سختی پشتسر گذاشتهایم. بیپولی و سختیهای کار در خیلی از موارد در گروه ما وجود داشته ولی همیشه سعی کردیم یک گروه باشیم. امروز تنها داریوش آذر از بین ما رفته و آن هم به خاطر این بود که او به دنبال خوانندگی بود و به جای آن دارا دارایی به ما ملحق شده است.
سبک موسیقی خودتان را چه میدانید. در واقع پالت خودش را خالق یک سبک جدید میداند یا شما هم به گروه موسیقی پاپ میپیوندید؟
در مورد سبک، از ۱۹۵۰ به این طرف این که شما یک سبک خاص کار کنید ازبین رفته و اگر سرچ کنید خواهید دید هر آرتیستی ممکن است از بسیاری از سبکها در کار خود استفاده کند. موسیقیهایی شبیه ما در واقع موسیقی پاپیولاریست است که از سبکهایی مختلف مثل پاپ، راک، موسیقی مقامی و سنتی و بومی خودش و... وام میگیرد مثل پاپ تایلندی یا برزیلی. در اصل موسیقی غربی و ایرانی اصلا تلفیقی نیست. متاسفانه این اسم تلفیقی جدیدا مد شده درحالیکه غلط است. اگر موسیقی ما قرار است تلفیقی باشد پس آهنگ «ای الهه ناز» استاد بنان هم تلفیقی محسوب میشود. به نظر من گروه پالت هم در ردیف موسیقی پاپ است.
در حال حاضر برخی خوانندهها و گروههای موسیقی به خاطر تفکیک نادرست، برای گرفتن مجوز مشکل دارند. شما هم با این مشکل روبهرو هستید؟
طی روزهای اخیر شنیدم گروه کماکان کارش در ارشاد به مشکل خورده و به آنها گفتند که موسیقی شما فالش شده است. در مورد مجوز، کلمه فالش جدید نیست، اما تازگیها مد شده و همه به اشتباه از آن استفاده میکنند. گاهی اوقات فالشبودن جزو خاصیت و سرزندگی موسیقی است مثل موسیقی کولیها یا موسیقی محلی که اگر تمیز باشند روحشان را از دست میدهند. همه موسیقیهای ما امروز فالش هستند و ندانستن همین موضوع در حال ضربه زدن به موسیقی ماست. متاسفانه یک سری افراد بیسواد در موسیقی این روند را به وجود آوردهاند و باید بدانند مخاطب امروز باهوش و در حال بهروز کردن خود است.
بسیاری از خوانندگان ما امروز سراغ موسیقی عرفانی میروند. به نظر شما این رفتار به خاطر جذب مخاطب یا نوع موسیقی وزین است که خواننده را به این سمت میکشاند؟
در طول تاریخ، موسیقی عرفانی کمکم وارد شده است، موسیقی سنتی ما به خاطر محدودیتهایی که وجود داشت تبدیل به موسیقی عرفانی شد. در برههای از تاریخ، غرب به سمت عرفان شرق جلب شد و یک عرفان سطحی را به وجود آوردند و جالب است که ما همان عرفان را استفاده کردیم. با کمی توجه میتوان دید برههای از تاریخ در کشور ما موضوع یوگا به صورت یک موج مد شد که یک محصول شرقی بود و این اتفاق در موسیقی نیز رخ داد و افرادی با این موج همراه شدند که فقط ادای عارف بودن را در میآورند.
موضوع تهیهکننده در ایران تا چه اندازه در امر موسیقی تاثیر دارد؟
وجود تهیهکننده خیلی مهم است. فلسفه موسیقی غرب امروز با ما فرق میکند. در غرب تهیهکننده موسیقی همانند تهیهکننده فیلم عمل میکند و تمام کار گروه را به عهده میگیرد و صرفا یک پولدهنده نیست. وقتی یک خواننده تهیهکننده خوب داشته باشد قطعا اقتصاد خواننده بهتر خواهد شد. امروز برخی به خاطر نداشتن تهیهکننده آهنگهای شش و هشت با شعر غمگین میخوانند تا کمی خودشان را بالانس کنند و این یک خطر برای موسیقی است.
کار جدید یا آلبوم جدیدی را برای مخاطبان آماده کردهاید؟
در حال حاضر برای آلبومی تلاش میکنیم که حدود چهار سال برای آن وقت گذاشتهایم، این آلبوم با کمک صادق تسبیحی در حال آمادهسازی است و مخاطبها بدانند این آلبوم یک تجربه کاری خوب است. اسم این آلبوم «حِرمان» است و ۹ آهنگ دارد.
از نظر شما برخی خوانندگان که فقط چند آهنگ بیشتر نخواندهاند چگونه کنسرت برگزار میکنند؟
بنده مخاطب این گروه از خوانندهها نیستم. این گونه خوانندهها چند آهنگ میخوانند و سریع کنسرت میگذارند. من خودم در یکی از این کنسرتها حضور پیدا کردم و خواننده هشت آهنگ خواند و مجدد همان آهنگها را از ابتدا اجرا کرد و جالب است که مخاطب هم استقبال میکرد.
در جایی گفته بودید تهران را با همه شلوغیهایش دوست دارم، آیا واقعا دوست دارید؟
مطمئنا ترافیک و کثیفی هوا بخصوص در فصل سرما که هوا وارونگی پیدا میکند، غیرقابل تحمل است و گاهی خود من تصمیم میگیرم در فصل زمستان تهران را به مقصد شهر دیگری ترک کنم، اما سرما و کثیفی هوا نزدیک عید تغییر میکند و هوا دلبری میکند و آدم پشیمان میشود و دوباره در تهران میماند.
- 13
- 5