پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۳۷ - ۰۲ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۰۳۷۳
موسیقی

همسر حبیب محبیان: حبیب عاشق ایران بود / تا وقتی زنده بود به او مجوز ندادند اما وقتی رفت اجازه دادند که صدایش پخش شود

حبیب محبیان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

«وزارت ارشاد بزرگ‌ترین توهین را به حبیب کرد» این جمله را ناهید بسیم، همسر حبیب می‌گوید. ۱۹ دی ماه خبری منتشر شد مبنی بر اینکه موزیک ویدئوی «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند و همچنین با تصویر و صدای نه چندان شفاف زنده‌یاد حبیب محبیان از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت. مجوز گرفتن صدا و تصویر حبیب آن هم یک سال و نیم پس از مرگ این خواننده با واکنش‌های بسیاری مواجه شد، چند روز پیش هم ترانه «آهنگ قو» با صدای حبیب به مناسبت جان باختن سی تن از دریانوردان ایرانی در نفتکش سانچی از یک شبکه استانی صدا و سیما پخش شد. روزنامه «ابتکار» در واکنش به مجوز گرفتن صدا و تصویر این خواننده گزارشی با عنوان «نوشدارو پس از مرگ حبیب» منتشر کرد. پس از انتشار این گزارش، همسر حبیب در تماسی با «ابتکار» درباره اتفاقات اخیر توضیح داد. در ادامه مشروح این گزارش را می‌خوانید.

 

صدا و تصویر حبیب یک سال و نیم بعد از فوت او مجوز گرفته است. احساس شما به این ماجرا چیست؟

وقتی این خبر را شنیدم بسیار ناراحت شدم. مجوز گرفتن آن کلیپ یعنی اهانت! همه ماجرا به «سمیر زند» بازمی‌گردد که نام او به عنوان خواننده در موزیک ویدئو «دیره» مطرح شده است. «سمیر زند» اسم مستعار حسین خزعلی، پسر آیت‌الله خزعلی، است. اگر مصاحبه حبیب با مجله ایده‌آل را بخوانید، حبیب ماجرا را کاملا توضیح داده است. چیزی حدود ۵ سال پیش، این فرد از حبیب درخواست کرد تا در قبال مبلغی با او در یک کار همکاری کند. حبیب تنها یک خواننده نبود، او یک آهنگساز، یک تنظیم‌کننده و به عبارت دیگر یک هنرمند بود.

 

آدم باید زندگی کند و از جایی درآمد داشته باشد. در تمام دنیا عرف این است که وقتی هنرمندی با ۵۰ سال سابقه در امور هنری، با فردی که هیچکس اطلاعاتی از او ندارد همکاری می‌کند، هنرمند قدیمی در مقابل این همکاری امتیازهای مهم و خاصی به دست خواهد آورد. به طور مثال اگر هنرمند با یک کمپانی بزرگ همکاری کند، آن کمپانی برای او تورهایی برای اجرای کنسرت تدارک می‌بیند یا مبلغی آنچنانی به او پرداخت می‌کند. حبیب چند سال پس از آمدنش به ایران کاری انجام نداد. بنابراین چیز چندانی هم دست ما نبود، به همین دلیل حبیب قبول کرد که با آقای زند دو خط بخواند، این دو نفر مبلغی را هم برای این‌کار در نظر گرفتند.

 

شوهر من هیچ‌وقت با هیچکس قرارداد امضا نمی‌کرد و به قول و حرف همه اعتماد داشت. وقتی آن آهنگ خوانده و پخش شد، آقای زند، کلاه بزرگی سر شوهر من گذاشت و فرار کرد و رفت. بعد هم فکر کرد که کارش گرفته و لازم نیست بهایی برای آنچه به دست آورده بپردازد. بعد از مدتی او دید ماجرا آن طور که فکر می‌کرده پیش نرفت بنابراین به حبیب تلفن زد و گفت «استاد عذر می‌خواهم و من اشتباه کردم». آن زمان حبیب فوری تلفن را قطع می‌کرد. دل حبیب شکسته بود. حالا همین فرد در این کلیپی که مجوز گرفته حاضر است. فرد اصلی، سمیر زند است، نفر دوم در این کلیپ آلت دست او است.

 

وزارت ارشاد با شما درباره مجوز این موزیک ویدئو تماس نگرفته بود؟

سوال من این است، وزارت ارشاد چطور بدون هماهنگی با ما به پخش صدا و تصویر حبیب در یک موزیک ویدئو مجوز داده است. اگر کسی از این دنیا برود و ۱۰ هزار تومان در حساب بانکی او وجود داشته باشد، آیا از تمام وارثان آن فرد نمی‌خواهند برای تعیین تکلیف آن پول حضور داشته باشند؟ من و پسرم مجوز گرفتن این کلیپ را از این و آن شنیده‌ایم. من ۴۲ سال برای حبیب زحمت کشیده‌ام، ما شانه به شانه هم زندگی کرده‌ایم. من اصلا از مجوز گرفتن صدا و تصویر حبیب خبر نداشتم. ناگهان متوجه شدم کسی که بزرگ‌ترین‌ کلاه را سر حبیب گذاشته، حالا برای کلیپش مجوز پخش صدا و تصویر حبیب را گرفته است.

 

شوهر من در عمر خود یک نخ سیگار نکشید و یک لیوان مشروب نخورد. سالم‌ترین فرد بود. حبیب دق کرد. نزدیک ۴۰ روز قبل از آنکه حبیب از پیش ما برود، سمیر زند تلاش می‌کرد تا دوباره سمت حبیب بیاید اما پس از آنکه نتوانست، در مصاحبه‌ای به حبیب اهانت کرد. پسرم، محمد، بلافاصله به من تلفن زد و گفت «نگذار پدر در اینترنت این مصاحبه را ببیند»، چون می‌دانست چقدر پدرش حساس است.

 

حبیب حاضر بود گرسنگی بکشد و با چند عدد سیب‌زمینی یک هفته زندگی کند ولی حرمتش حفظ شود. در این شرایط فردی به حبیب با این سن و سال اهانت کرد! من به حبیب گفتم «عزیزجان، تو که می‌دانی چقدر حساسی، محمد هم گفته خبرهای اینترنت را نخوان». خلاصه این که دیگران تلفن کردند و حبیب از ماجرا خبردار شد. شلیک آخر را این فرد به شوهر من زد.

 

نظرتان درباره مجوز این کلیپ چیست؟

حرف من این است که این مجوز بدون خبردار شدن بازماندگان حبیب و مهم‌ترین فرد که همسر او است، صادر شده است. ما فقط دیدیم کسی که سر حبیب کلاه گذاشته و به او در مصاحبه‌ای توهین کرده است و ۴۰ -۳۰ روز بعد از آن مصاحبه هم حبیب فوت کرد، در موزیک ویدئوی خودش از صدا و تصویر حبیب استفاده کرده است. من این حرف را کجا بگویم؟ به چه کسی بگویم؟

 

این ماجرا را از طریق مجاری قضایی هم پیگیری کرده‌اید؟

نه، من شکایتم را پیش خدا می‌برم. ولی من از وزارت ارشاد مملکتم گله دارم. مگر شوهر من چه کار کرده بود؟ تمام پیشینه او را بگردید. او چه کار کرده بود که تا وقتی زنده بود مجوز نگرفت؟ من اصلا این را قبول ندارم که مجوزی داده شده است. آن آقا چون در آنجا رابطه داشته، توانسته مجوز بگیرد. البته من مطمئنم که بار کج به مقصد نمی‌رسد اما این واقعیت وجود دارد که از تصویر و صدای حبیب استفاده ابزاری کرده‌اند.

 

چند روز گذشته در صدا و سیمای اصفهان در برنامه زنده‌رود کلیپی پخش کردند که صدای آقای حبیب نیز در آن پخش شده است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟

شما درباره پخش صدای حبیب در صدا و سیما چه فکر می‌کنید؟ آن زمانی که باید صدای حبیب از صدا و سیمای ملی پخش می‌شد، این اتفاق نیفتاد. به همان موزیک ویدئوی مذکور هم مجوز داده‌اند چون آن فرد خودی بوده، آن آقا به خاطر پدرش خودی بوده است. آیا دین ما این اجازه را می‌دهد که وقتی یک فرد فوت می‌کند تنها به یکی از ورثه‌اش از ارث پدر بدهند؟ به نظر من کسانی که این کار را بی‌اجازه خانواده حبیب دست آقای زند دادند، کار درستی نکرده‌اند. چون اصل مسئله آقای زند بوده است. حالا هم که در صدا و سیما ترانه حبیب پخش شده است.

 

این کار نوشدارو پس از مرگ سهراب است و دیگر هیچ تاثیری ندارد. این اتفاق‌ها برای من تکه‌های یک پازل هستند.برای من هم این سوال وجود دارد که این کارها چه معنایی دارد؟ بعد از آن جریان، دیگر چرا دوباره صدای حبیب را از صدا و سیما پخش می‌کنند؟! مگر من به عنوان همسر حبیب نباید می‌دانستم که قرار است صدای او از صدا و سیما پخش شود؟ مگر این مملکت قانون ندارد؟ اگر من نمی‌فهمم یک نفر بیاید و به من بفهماند.

 

ما به این خاطر از ایران رفتیم که شوهرم کار نداشت. همه زندگی‌مان را فروختیم و بعد از اینکه دیدیم هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم از ایران رفتیم. ۳۰ سال آواره دشت و بیابان بودیم. برخلاف کسانی که به ما می‌گویند لس‌آنجلسی، شوهر من تن به هر کاری داد و هر کاری کرد که ایرانی بماند. یک نفر بیاید و بگوید که حبیب یک اشکال داشته است.تا وقتی زنده بود به او مجوز ندادند اما وقتی از میان ما رفت اجازه دادند که صدایش پخش شود.

 

خواننده‌ها و هنرمندان بسیاری در خارج از کشور دوست دارند به ایران بازگردند. توصیه شما به آنها چیست؟ آیا به آنها توصیه می‌کنید که به ایران بازگردند؟

اگر می‌خواهند به ایران بازگردند تا در ایران دوباره کار کنند و نان‌شان را در بیاورند، توصیه می‌کنم که به ایران بازنگردند.حبیب عاشق ایران بود. وقتی خواست به ایران بیاید به من گفت همه به ایران بازگردیم،به من اجازه کار می‌دهند، من که کاری نکرده‌ام. من هیچ کدام از این حرف‌های حبیب را قبول نداشتم ولی چون اشتیاق را در چهره او دیدم، قبول کردم. او همیشه می‌گفت نمی‌خواهم خارج از مملکتم بمیرم، دقیقا از ۳۰ سال پیش که به خارج از کشور رفتیم مدام این جمله را تکرار می‌کرد. من می‌دانستم که بازگشت او به عرصه موسیقی در داخل ایران به این آسانی نیست.

 

من به هیچ کسی پیشنهاد نمی‌کنم به ایران بازگردد. اگر در ایران پس‌انداز یا مالی دارند که بتوانند در ایران زندگی کنند برگردند ولی در غیر این صورت نمی‌توانند در ایران زندگی کنند. فقط یک نفر بیاید و به من بگوید که حبیب چه گناهی مرتکب شده بود که اجازه کار در کشور را نداشت و بعد از مرگش این اهانت بزرگ را به او کردند. وزارت ارشاد بزرگترین اهانت را به حبیب کرد.

 

چه کسی به حبیب گفته بود که در صورت بازگشت به کشور اجازه فعالیت خواهد داشت؟

واقعیت چیزدیگری است. حبیب خواهر بزرگتری داشت. وقتی متوجه شد که خواهرش در ایران مبتلا به بیماری شده برای دیدار او به ایران آمد. حبیب به ایران آمد تا خواهرش را ببیند ولی در فرودگاه پاسپورت و لپ‌تاپش را از او گرفتند، او خیلی وحشت زده‌ بود و برای مدتی در ایران ماند تا به سوالات پاسخ دهد. تا قبل از این ماجرا هر وقت حبیب به ایران آمده بود ۷ یا ۸ روز بیشتر در کشور نمانده بود اما دفعه، وطن هوایی اش کرد. آقایانی از او سوء‌استفاده کردند، دور او جمع شدند و گفتند به ایران بازگرد، ما برای تو اجازه کار می‌گیریم.

 

در آن زمان، ما بعد از ۲۵ سال در لس‌آنجلس پس از آوارگی‌ها، زندگی تشکیل داده بودیم. حبیب به من تلفن کرد که وسایل‌تان را جمع کنید و به ایران بیایید. حبیب مرغش یک پا داشت و وقتی می‌گفت باید همانی شود که من می‌گویم، باید همان اتفاق می‌افتاد. حبیب گفت به من قول داده‌اند. کسی که به حبیب قول داده بود با آقای مشایی هم آشنایی داشت و گفته بود که اسپانسر شما می‌شوم و حتی اگر ۱۰ سال اینجا باشید، خرج شما را می‌دهم اما بعد از ۲ سال او هم با حمایت ۲۰ درصدی از صدای حبیب ما را رها کرد. او با آقای مشایی آشنایی داشت.

 

اتفاقا آقای مشایی بعد از رفتن حبیب با من تماس گرفت و گفت ما همان موقع به وزیر وقت ارشاد گفتیم که برای حبیب مجوز بگیریم اما آن وزیر حرف رئیس جمهوری را نخواند. اتفاقا من بعدا همان وزیر ارشاد را در تلویزیون دیدم که از او پرسیده شد آیا شما با آقای احمدی‌نژاد دچار اختلاف نظر بودید و او پاسخ داد که نه، تنها مشکل ما با آقای احمدی‌نژاد این بود که آن زمان یک خواننده لس‌آنجلسی به ایران آمده بود و آنها از ما می‌خواستند که به او مجوز دهیم و ما نمی‌توانستیم.

 

آقای مشایی هم همین را به من گفت که ما از وزیر وقت خواستیم ولی او حرف را از مقامات دیگری به جز رئیس‌جمهوری قبول می‌کرد. تنها موقعی که آقای مشایی با ما تماس گرفت همان موقع بود.

 

فاطمه امین‌الرعایا

 

 

ebtekarnews.com
  • 11
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۹
جدیدترین
قدیمی ترین
سلام من عاشق حبیب بودم و متاسفم که مملکتی که توش زندگی میکنم که بزرگ مردی مثله آقای حبیب محبیان که من آرزوی دیدارشو داشتم اینجور آزار ببینه اون هم توی وطن خودش من به عنوان یک هموطن شرمسارم تو روی خانواده اون هنرمند بزرگ امیدوارم یک روز تقاص کارشونو ببینن امیدم به خودمه و مردمم خدایش بیامرزد
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش