سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۱:۳۶ - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۴۵۳۳
موسیقی

آهنگساز«گلپونه‌ها»ی ايرج بسطامی: جامعه امروز فاقد تفكر است

حسين پرنيا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

حسين پرنيا را با تصنيف «گلپونه‌ها»ي ايرج بسطامي مي‌شناسيم؛ تصنيفي كه با صداي شيرين و دلنشين اين خواننده اهل بم در جان و دل مردم نشست و هنوز هم تازگي‌اش را از دست نداده است. پرنيا اگرچه هنوز به ٥٠ سالگي نرسيده اما در طول سال‌هاي فعاليتش آلبوم‌هايي را منتشر كرده كه هر يك به فراخور زمان انتشارشان قابل توجه و تحسين بوده‌اند؛ «پادشاه فصل‌ها» با صداي عليرضا افتخاري، «رقص آشفته» و «حال آشفته» با صداي ايرج بسطامي و «رقصانه» با صداي شهرام ناظري به بهانه بزرگداشت حضرت مولانا.

 

حالا قرار است پرنيا به همراه نازنين بياتي (بازيگر) روي صحنه برود تا تجربه تازه‌اش را در برج آزادي در قالب خوانش متن و تكنوازي سنتور به اجرا گذارد. او معتقد است جامعه امروز به سبب كمبود مطالعه در ورطه بي‌دانشي گرفتار آمده و اين هنرمندان هستند كه بايد مردم را به تفكر وادارند. در اين بين موسيقي بي‌كلام بي‌شك مي‌تواند بهترين گزينه براي تحريك قدرت خيال مردم باشد. «خالي از شب، خالي از تو» عنوان آلبومي است كه پيش از اين پرنيا منتشر كرده و قرار است ٢١ ارديبهشت ماه به همراه داستاني با قلم همين آهنگساز روي صحنه اجرا شود.

 

ايده اجراي كنسرت «خالي از شب، خالي از تو» از چه زماني و بر چه اساسي مطرح شد؟

من آلبوم «خالي از شب، خالي از تو» را بيش از دو سال پيش توسط نشر «ني‌داوود» منتشر كردم و سال‌ها است در تلاش هستم كه موسيقي در ايران را به سبب موسيقي بي‌كلام، به درك فهم و درك بيشتر سوق دهم. به اين منظور «خالي از شب، خالي از تو» اثري است كه مخاطب را وادار مي‌كند از ابتدا تا انتها، تحولات دروني‌اش را مرور كند. هدف من اين بود كه ژانر جديدي از موسيقي ارايه كنم كه كاملا وابسته به تفكر است و از موسيقي رديف دستگاهي ما جداست.

 

من معتقدم در جامعه‌اي كه انديشيدن، تفكر و كتاب خواندن اندك شود معضلات اجتماعي، افزون خواهد شد. به همين دليل هم فكر مي‌كنم موسيقي نقش تفكرمحور و خلاقانه‌اي دارد. در حالي كه ما امروزه شاهد موسيقي‌هايي هستيم كه به سطحي‌ترين شكل عرضه مي‌شوند و جنبه مصرف‌گرايي دارند. شايد بهتر باشد بگويم موسيقي امروز حالت كنسروي پيدا كرده؛ كنسروي كه تاريخ مصرف آن بسيار هم كوتاه‌مدت است و به نظر من افول يك جامعه را از نوع موسيقي‌اي كه در آن رواج دارد مي‌توان دريافت.

 

به همين دليل تصميم دارم نگاه ديگري از مخاطب را به سوي موسيقي جلب كنم كه تفكرمحور است چون معتقدم موسيقي پيش از آنكه امري مصرفي باشد، دانش و علمي است كه متاسفانه در دنياي امروز سطحش پايين آمده است. سال‌هاست كه روي اين موضوع تلاش كرده‌ام اما اينكه تا چه حد در اين زمينه موفق بوده‌ام چيزي است كه زمان آن را تعيين مي‌كند.

 

شما پيش از اين در آثاري كه با ايرج بسطامي، شهرام ناظري يا عليرضا افتخاري داشتيد با آنسامبل‌هاي بزرگ كار كرديد كه كاملا با ايده و فرم موسيقي‌اي كه مي‌خواهيد روي صحنه ببريد متفاوت است. در اين اجرا شما تنها با يك ساز سنتور روي صحنه حضور داريد. آيا فكر مي‌كنيد با رشد آنسامبل‌هاي بزرگ، نياز امروز موسيقي ما توجه به موسيقي‌سازي است؟

اين سوال كلي است. من اگر براي اين اجرا ساز سنتور را انتخاب كرده‌ام به اين دليل است كه اين موسيقي از پيش نوشته شده و چيزي بر مبناي بداهه روي صحنه اجرا نمي‌شود. اين كنسرت در اصل خوانش يك رمان است كه به زبان موسيقي انجام مي‌شود. اگر عنوان دكلمه براي آن در نظر گرفته‌ايم به دليل همين خوانش رمان است و نيز اينكه تا به حال چنين كاري انجام نشده كه ذهن مردم براي اسامي ديگري آماده باشد.

 

به همين منظور هم روي اين قضيه پافشاري مي‌كنم تا چند اجرا بر همين مبنا داشته باشم. فعلا براي اجراهاي اين‌چنيني به اركستراسيون فكر نمي‌كنم هرچند در آينده براي اماكن باستاني برنامه‌هايي را خواهم داشت كه براي گروه بزرگ با اركستراسيون سازهاي مختلف نوشته شده است. اما فعلا مي‌خواهم از اين نقطه شروع كنم تا اين شيوه از موسيقي را به گوش مخاطب خاص برسانم. منظورم از خاص به اين مفهوم نيست كه مردم براي من عام و خاص دارند بلكه منظور من، نوع موسيقي است كه خاص است و حتما كساني كه اين نوع موسيقي را دنبال مي‌كنند، كساني خواهند بود كه بخشي از گذشته خود را مرور مي‌كنند.

 

بخش عمده اين رمان داستان آدمي است كه در اتاقش نشسته و گذشته خود را مرور مي‌كند. گذشته‌اي كه سرشار از عاشقانه‌ها، پراكندگي‌ها، شكست‌ها، اضطراب‌ها، تشويش‌ها و خاطرات است. اين نگرش به موسيقي ايده‌اي است كه من سال‌ها است روي آن كار كرده‌ام تا بتوانم رمان‌هاي پيشرفته‌اي را براي سازهاي ايراني به زبان موسيقي اجرا كنم. چون معتقدم سازهاي ايراني به اين شكلي كه در دنيا معرفي شده‌اند، بخشي از سنت ما هستند. اين سازها قابليت موسيقايي بالايي دارند و مي‌توانند در اين زمينه ميدان‌گرداني كنند.

 

متاسفم بگويم كه در طول اين سال‌ها، رسانه ملي كه همان راديو و تلويزيون باشد هيچ رفاقتي با موسيقي نداشته و همچنان هم به اين كارش ادامه مي‌دهد. من هم به عنوان يك موسيقيدان اميدي به بهبود اين رويه ندارم. در چنين وضعيتي فكر مي‌كنم همه موزيسين‌هاي ايراني با هر تفكري كه دارند، تلاش‌شان را مي‌كنند. من هم بنا بر تفكر خودم اين جريان را پيش مي‌برم. تفكر من بر اين مبناست كه موسيقي بيشتر از آنكه شنيده شود، فكر شود.

 

اشاره كرديد كه قرار نيست موسيقي اجرا شده در اين كنسرت وابسته به موسيقي رديف دستگاهي باشد. آيا بايد در كنسرت «خالي از شب، خالي از تو»، شاهد اجراي يك موسيقي آمبيانت با ساز سنتور باشيم؟

خير. هر موسيقي‌اي كه در هر جاي دنيا نواخته مي‌شود در گام‌هاي موسيقي خلاصه مي‌شود. ما هم در موسيقي ايراني خواه‌ناخواه ازگام‌هاي اين موسيقي بهره مي‌گيريم اما اين كنسرت برگرفته از موسيقي رديف دستگاهي نيست كه حتما تمام گوشه‌هاي يك دستگاه يا آواز اجرا شود. بلكه بيشتر حكم توصيف حالت‌هايي است كه يك انسان تنها دارد و درگير مرور خود است.

 

رماني كه قرار است بخشي از آن را نازنين بياتي بخواند، نوشته خودشماست؟

بخشي از فعاليت من در حوزه ادبيات است و ٤ سال پيش هم اين رمان را نوشتم كه بعدها با موسيقي همراه و منتشر شد. علاوه بر اين من روي شعر بلند «افسانه نيما» هم به همين شيوه موسيقي نوشته‌ام كه اميدوارم بتوانيم در اجراهاي‌مان بخش‌هايي از آن را اجرا كنيم تا اين نوع موسيقي در آينده رونق بيشتري بگيرد و چشمگيرتر شود. همه مطالعات آدمي در تربيت نوشتاري او تاثيرگذار است اما آنچه من سعي دارم روي كاغذ بياورم محورگريز است و نمي‌خواهم پيرو شخص خاصي باشم. درست مثل موسيقي‌اي كه مي‌نويسم.

 

همه اساتيد و موسيقيدانان گذشته در من تاثيرگذار بوده‌اند؛ از جليل شهناز گرفته تا فرامرز پايور، حسن كسايي، پرويز مشكاتيان و غيره. آثار هر يك از اين اساتيد ساختار داشت. در ادبيات هم من با ساختار ادبي كه در طول اين سال‌ها فرا گرفته‌ام، پيش رفته‌ام. به همين دليل هم تلاش كردم تا موسيقي را در خدمت كلام بگيريم تا روايت تازه‌تر و روان‌تري به مخاطب ارايه كنم. اگرچه واقعا براي انجام اين كارها هيچ امكانات ويژه‌اي نداشتيم و با سختي فراوان، صرفا برمبناي علايق شخصي كارمان را پيش مي‌بريم. ما نه رسانه داريم و نه تبليغات. حتي مجوزهاي ما ٨-٧ روز قبل از اجرا صادر مي‌شوند.

 

البته بحث صدور مجوز براي اكثر كنسرت‌ها به همين روال است...

به نظرم اين كار را به عمد انجام مي‌دهند تا موسيقي‌هاي جدي به مردم معرفي نشوند و مردم همان موسيقي‌هاي بي‌پايه و اساسي كه صرفا جنبه سرگرمي و جُنگ‌وار دارند را به تماشا بنشينند تا تخليه روحي _ رواني شوند. اما من هميشه اين سوال را داشته‌ام كه تخليه آدم‌ها به چه قيمتي؟ به قيمت آنكه هميشه در بي‌سوادي و بي‌اطلاعي مفرط نگه داشته شوند؟

 

به همين دليل فكر مي‌كنم مطالعه و انديشه باعث رشد و تعالي يك جامعه مي‌شود كه امروزه فقدانش در جامعه ما به‌شدت احساس مي‌شود. من در اين زمانه سعي دارم به سهم خود اين كار را انجام دهم. كار ما «نو» است اما اميدوارم مردمي كه اين موسيقي براي‌شان اهميت دارد از كنسرت ما حمايت كنند و در اين اجرا حضور داشته باشند تا اين طرح‌ها با نقدهايي كه بعدا مطرح مي‌شوند مسيرشان را پيدا كنند و در نهايت توجه مردم را به موسيقي‌ بي‌كلام بيشتر جلب كنيم.

 

با توجه به سبقه طولاني‌اي كه در ساخت قطعات و انتشار آلبوم‌هاي موسيقي ايراني داريد، شرايط روز موسيقي ايراني را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟ فكر مي‌كنيد موسيقي‌هايي كه امروز در قالب ايراني ارايه مي‌شوند تا چه حد به ساختار اين نوع از موسيقي پايبند هستند؟

موسيقي ايراني علاوه بر اينكه حسي است يك علم است و منطبق با ساختارهاي اين علم شكل گرفته است.موسيقي‌هايي كه اخيرا در جامعه مي‌شنوم فاقد ساختار است و اغلب موسيقي‌هايي است كه تكرار آنها را تنها در خودشان مي‌توان جست‌وجو كرد؛ به بيان بهتر كاري كه ما انجام مي‌دهيم يك طرح نو است اما اينكه اين طرح چقدر مي‌تواند موفق باشد مستلزم گذر زمان است. اما امروزه شاهد موسيقي‌هايي هستيم كه پديدآورندگان آنها، بدون آنكه اين كلمات را به زبان آورند، اصرار دارند كارشان «خاص» و « نو» است.

 

امروزه با همين كلمات نوگرايي، اركسترهاي تلفيقي، اركسترهاي نو و... انواع و اقسام موسيقي‌هاي بي‌ساختار ارايه مي‌شود كه مثل يك مسابقه بي‌آغاز و پايان است. براي اين كارها هيچ شروعي نمي‌توان متصور شد چنان كه پاياني هم ندارند. در اين مسابقه هر كس مي‌تواند ادعا كند كه برنده است ولي به نظر من، اين ساختار است كه دوام و قوام يك اثر را مورد چالش قرار مي‌دهد؛ اينكه آن اثر چقدر مي‌تواند با مردم سرزمينش و جهان ارتباط برقرار كند.

 

تازه به نظر من اين يك نگاه سطحي است و در بحث كلان‌تر مي‌توان پرسش كرد كه كداميك از اين موسيقي‌ها توانسته‌اند در جهت بالا بردن سطح سليقه شنيداري مردم و فرهنگ جامعه مورد استفاده قرار بگيرند؟ اين جنبه دوم اهميت بيشتري دارد. موسيقي‌اي كه من اجرا مي‌كنم بايد مخاطب اهل تفكر، فرهنگ، تاريخ، فلسفه و هنر داشته باشد تا بتواند اين موسيقي را واكاوي و دنبال كند. كسي كه اهل فلسفه نيست و هر روزش به تكرار مي‌گذرد اين موسيقي برايش آزار‌دهنده است. بزرگ‌ترين نقد من به جامعه همين است و نوك پيكان اين انتقادات به سمت سياستمداران و مسوولاني است كه با برنامه‌هاي غلط‌شان باعث مي‌شوند سليقه مردم به اين سطح كشيده شود.

 

در راس آنها هم آموزش و پرورش است كه متاسفانه با تدريس دروس تقريبا بي‌ربط جامعه را به سمتي برده كه فاقد فكر كردن، انديشيدن و مطالعه است. نقد دوم من در اين زمينه به مدارك تحصيلي‌اي است كه ارايه مي‌شوند. طبيعي است با اين سطحي‌نگري كه رواج يافته مدارك تحصيلي هم از ارزش افتاده‌اند. چاره كار اين است كه مردم را به فكر كردن دعوت كنيم. اين فكر مي‌تواند از مرور يك خاطره شروع شود. در همين كنسرت تمام متني كه توسط نازنين بياتي اجرا مي‌شود در قالب بوكلت در اختيار مردم قرار مي‌گيرد تا بعدها هم اين اثر را مورد مطالعه قرار دهند.

 

با چنين تصوري كه از مخاطب امروزي داريد كه به شنيدن موسيقي بي‌كلام هم عادت ندارد پيش بردن روند داستان آن هم فقط با يك ساز سنتور چقدر مي‌تواند دشوار باشد و از چه ساختارهايي براي جلب‌توجه مخاطب از ابتدا تا انتهاي اثر بهره گرفته‌ايد؟

بزرگ‌ترين چالش اين است كه مردم درك واضح و روشني از برنامه‌ها و كنسرت‌هايي كه مي‌روند، ندارند. به همين منظور هم برگزاركنندگان كنسرت‌ها و هم مردم مقصر هستند. اگر از زاويه ديگري به اين مساله بپردازيم بايد بگويم به عنوان يك هنرمند وقتي مي‌خواهم براي مردم برنامه‌اي اجرا كنم بايد مفهوم آن برنامه را براي مخاطبانم روشن كنم.

 

تمام آثاري كه من در اين سال‌ها كار كرده‌ام نقطه آغاز و پاياني داشته‌اند كه در راس همه آنها يك ساختار واحد وجود دارد. تصور كنيد اگر دانشمند يا فيلسوفي درباره يك موضوع براي مردم سخنراني كند اما مردم هيچ درك و دريافتي از آن موضوع نداشته باشند ديگر فايده‌اي ندارد. در هنر امروز هم تهيه‌كنندگان موسيقي بدون كمترين توجه به مخاطب، تنها به فكر سودهاي كلان بوده‌اند و به همين دليل سعي كرده‌اند مخاطب را در پايين‌ترين سطح نگرش نگاه دارند و با چالش‌هاي شادي‌آور او را به موسيقي جذب كنند. من نمي‌گويم اين موسيقي نياز مردم جامعه نيست اما همه نياز مردم هم اين نيست. هميشه به اين اشاره مي‌كنند كه مردم به شادي نياز دارند اما سوال من اينجاست كه چرا فقط به اين نياز مردم توجه مي‌كنيد؟

 

در اينجا هم مسوولان فرهنگي و هم هنرمندان بايد نسبت به كاري كه انجام مي‌دهند، آگاه باشند و تا اين همت توسط تمام كساني كه به كشورشان تعهد دارند، صورت نگيرد هيچ تغييري ايجاد نخواهد شد. چاره كار جامعه من در رفع كمبود مطالعه است. جامعه امروز درگير يك شتاب بيهوده شده كه باعث مي‌شود ثبات اقتصادي، اجتماعي و سياسي نداشته باشيم. ما بايد اين شتاب بيهوده را از زندگي مردم بگيريم و با جايگزين‌هاي فكري آنها را به سمت دانش واقعي هدايت كنيم.

 

براي خوانش متن، شما از نازنين بياتي استفاده كرده‌ايد كه بازيگر است و پيش از اين نيز تجربه ورود به دنياي موسيقي را نداشته است. اين انتخاب بر چه اساسي صورت گرفته و چه ويژگي در او ديده‌ايد؟

گزينه‌هاي زيادي براي اين كار وجود داشت. من به تهيه‌كننده اعلام كرده بودم كه نمي‌خواهم اين كار دكلمه شود و به كسي احتياج داشتم كه صداي يك شاعر را تداعي نكند، راحت باشد و در عين راحتي با متن، خودش را مرور كند. افراد زيادي بودند كه بدون غلط و با صداي خوش اين كار را دكلمه مي‌كردند اما من دنبال اين نبودم چون بخشي از اين موسيقي، پراكندگي است.

 

يعني ملودي مدام در پراكندگي خودش را دوره مي‌كند. نازنين بياتي و خوانشش طوري بود كه انگار كلمات را بازي مي‌كرد اما طبيعي است كه تا روز اجرا نمي‌توانم هيچ داوري داشته باشم و بايد ديد كه چقدر مي‌توانم در عمل به اين تئوري‌ها نزديك شوم. من پيش از اين هم به او گفتم كه در اين كنسرت، حرفه بازيگري او را ناديده گرفته‌ام و آنچه بيشتر برايم اهميت داشته نگاهش به عنوان يك نقاش بوده است؛ نقاشي كه طرح و رنگ را مي‌شناسد و با تخيل و خيال از هيچ هنر مي‌آفريند. من اين روحيه را نياز داشتم تا موسيقي را به تصوير بكشانم.

 

نيوشا مزيدآبادي

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 18
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش