چندروزی از برگزاری نشست ماهیانهی خانه موسیقی میگذرد. نشستی که با صحبتهای حمیدرضا نوربخش و تاختنش به منتقدان خانه موسیقی همراه بود.
نوربخش در بیشتر صحبتهایش کیوان ساکت را خطاب میداد و به او انتقادهای زیادی وارد کرد. برخی از این انتقادها به صحبتهای کیوان ساکت در نشست مسئولان خانه موسیقی با منتقدانش مربوط بود. در واقع کیوان ساکت در نشستِ مسئولان خانه موسیقی با منتقدان این خانه انتقادهایی را نسبت به خانه موسیقی ارائه کرد که نوربخش پاسخ دادن به این انتقادها را به نشست ماهانهی خانه موسیقی کشاند. صحبتهای نوربخش باعث شد که روز گذشته شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، کیوان ساکت بار دیگر دست به قلم شود و پاسخ صحبتهای نوربخش را بدهد.
صحبتهای نوربخش خطاب به کیوان ساکت به گونهای است که این پرسش در ذهن مخاطب شکل میگیرد که آیا نوربخش در جایگاه حقیقی این انتقادها را مطرح میکند یا در جایگاه حقوقی(مدیرعامل خانه موسیقی).
در ادامه متن پاسخِ کیوان ساکت به حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی را میخوانید:
«مدیرعامل خانهی موسیقی
حمید نوربخش
نظری به حرفهایی که در نشست ماهانهی نهادتان ایراد کردهای انداختم و خاطرجمع شدم که روی سخنت به من است. از این رو به رغم آنکه هیچ حوصلهای برای کش دادن این بحث مبتذل ندارم ناگزیرم چند موضوع را یادآوری کنم.
در مطلع سخن گفتهای اخیراً جلسهای با مدیرکل محترم دفتر موسیقی داشتهاید و معتقد هستید آن دفتر باید بنابر اصل ۴۴ قانون اساسی امور را به بخش خصوصی واگذار کرده و فرصت بیشتری ایجاد نماید تا خانهی موسیقی مشارکتی وسیعتر از پیش را به نمایش بگذارد. بسیار خوشحالم که سرانجام به این نتیجه رسیدهاید که خانهی موسیقی به عنوان یک نهاد مستقل مدنی نباید به ارشاد وابسته باشد، تنها درنمییابم که چرا این موضوع را امروز که معاونت هنری و مدیریت دفتر تغییر کردهاند ملتفت شدهاید چون همه میدانیم که یکی از موضوعات اصلیِ محل مناقشه میان خانه شما و ما منتقدان وابستگی اسفناکی بود که این نهاد به ارشاد و معاونت هنری وقت آقای علی مرادخانی داشت.
اشاره کردهای در جلسهی مشترک منتقدین و خانهی موسیقی اینجانب کلیاتی مطرح کردهام و کلماتی به کار بردهام که مصادیق آن را ذکر نکردهام. حمید! من هنرمندم، حقوقدان نیستم اگر لغت «رانت» را در جایی از منظر حقوقی اشتباه به کار برده باشم عجیب نیست هرچند که مثل هر هنرمند علاقهمندی میکوشم پیوسته اشتباهاتم را تصحیح کنم. اما فروتنانه از تو که هنرمند نیستی و حقوقدان هستی میپرسم لغت صحیح حقوقی برای ادای این معانی چیست: پشت پا زدن به رفاقت، سوءاستفاده از اعتماد دوستان و همکاران، جفای به عهد، کاسب مآبی، بی معرفتی.
حمید! صحبت از داوری و اجرای من در جشنوارهی سی و یکم فجر کردهای. به دروغ - دروغی چنین که ادعا میکنی. من به کسر بیمه از رقم قراردادم معترضم و این دلیل مخالفت من با خانهی موسیقی است! چه حرف پرتی؟
مشکل شخصی من مبلغ بیمه و حتا مبلغ قراردادم نبود، بلکه دروغی بود که تو به من - دوست قدیمیات- گفتی و آن این که مبلغی که به من دادهای سقف بودجهای است که به گروهها تعلق میگیرد. من پذیرفتم و بعدتر دریافتم پولی که من برای گروهی بزرگ از نوازندگان گرفتهام و بخشی از دستمزد آنها را از جیب خودم پرداختهام ثلث مبلغی بوده است که کسی از شرکای تازهی تو برای یک اجرای تک نفره یا دو نفره گرفته است.
اما باز همین هم موضوع من نبود که بخواهم لج بکنم، بحث بر سر آن بود که چنین رویهای غلط است. بحث بر سر یک قران و دوزار دستمزد گروه من نبود - که هزار برابر آن را خرجعشق زندگیام موسیقی عزیز کردهام - بحث در اینجا حتّی بر سر دروغ تو هم نبود که دیگر رفیق من نبودی و اهمیتی نداشتی، بحث بر سر سوء مدیریت فرهنگی در سطح یکی از مهمترین جشنوارههای فرهنگی کشور بود و هست و این نگرانی واضح که همان نگاه در خانه شما هم اعمال بشود که میشود.
جوری حرف میزنی انگار من جوانی بیست ساله هستم که نقدم بر شیوه مدیریت تو و نزدیکان تو در خانهی موسیقی برآمده از یک موضوع شخصی یا عطش دیده شدن باشد. حمید به یاد داشته باش که من سالهای پنجاه زندگیام را پشت سر میگذارم و سالهای طولانی ساز زدهام. آنها که این ساز را دوست داشتهاند با من همراه بودهاند، کسانی هم که دوست نداشتهاند مرا نقد کردهاند که سپاسگزار هر دو گروه هستم. به قدر کافی دیده شدهام و یقین بدان آخرین چیزی که برای دیده شدن به آن نیاز داشته باشم لجبازی با حقوقدان گمنامی مثل تو است.
گفتهای که من خواستار تعطیلی خانهی موسیقی هستم. نه! من خواستار تعطیلی سوء مدیریت کسانی مثل تو و همفکران تو هستم. خواستار آن هستم که نهادهای مدنی با فکر باز و اندیشهی فرهنگ محور اداره بشوند نه کاسب مآبیهای مبتذل. به خیال خودت کنایه زدهای که من از جنس کسانی هستم که خانهی سینما را بستند. بیا رو راست باشیم و نترس. تلویحا میخواهی ادعا کنی من منتسب به طرز تفکر امثال احمدی نژاد هستم؟
با همهی حقوقدان بودن و هنرمند نبودنت نمیتوانی این ادعا را بر کرسی بنشانی. چون من به اعتبار راهی که آمدهام یک هنرمند آزادهام به هیچ جریان سیاسی و فکری منتسب نیستم. جز فرهنگ چیزی برایم مهم نیست. هرکس از هرجناحی که به فرهنگ لطمه بزند من منتقد او هستم و هرکس از هرجناحی که به اعتلای فرهنگ بیاندیشد با او همراهم.
حمید این لوسبازی سیاسی را ول کن
حمید! این - بازی که نه- لوسبازی سیاسی را ول کن. همه مرا میشناسند و تو را هم میشناسند. ناگفته پیداست میان من و تو چه کسی هنرمندی آزاده است و چه کسی از قدرت آویزان است و همیشه بوده است.
در پایان هرچند که واقعا لازم نیست اما دوست دارم به این نکته هم اشاره کنم: من با تارم میتوانم «لاو استوری» بزنم و البته میتوانم «بیات ترک» هم بزنم. این انتخاب من است برای شیوهی زندگی هنریام. در بالا اشاره کردم کسانی میتوانند این انتخاب مرا دوست داشته باشند و کسانی هم میتوانند بر آن نقد بیاورند. اما دقت کن که آنچه من مینوازم - و از آن جمله ردیفی که منتشر کردهام - حاصل تلاش شخصی و نگاه شخصی من است. آن را ازحاصل کار کسی دیگر غصب نکردهام. در جمع دوستان تو کسی را میشناسم که ردیفی از موسیقی ایرانی ارائه کرده که هنوز بخش وسیعی از جامعهی موسیقی آن را حاصل تلاش هنرمند فقید دیگری میداند. بر درستی یا نادرستی این ادعا اصراری ندارم فقط چون تو حقوقدان هستی و به ردیف من-که حتم دارم آن را نخوانده و ننواختهای و از محتوای آن اطلاعی نداری و با تکیه بر نواختههای آنچه بزرگانی مانند استاد کسایی، استاد شهناز، استاد عبادی و دیگر استادان این فن شریف اجرا کردهاند، نوشتهام و بزرگانی مانند استاد فخرالدینی، استاد فرهنگ شریف، استاد روشن روان و دکتر سریر بر آن مقدمه نگاشته اند- پریدهای خواستم نکتهای هنری- حقوقی را به تو یادآورده باشم.
حمید نوربخش من هم مثل تو امیدوارم این بحث ادامه پیدا نکند. چون نه حوصلهی خودت را دارم و نه حوصلهی دور و بریهایت را.
در پایان پرسشی دارم و آن اینکه؛ انتقادهایی که تو به من وارد کردهای در چه جایگاهی بوده است؟ از جایگاه حقیقی؟ که در این صورت تو اصلا صلاحیت علمی در زمینه هنر و به خصوص موسیقی علمی جهان را ندارید. پیشینهی کاریِ ضبط شده از من و جنابعالی گواه این مسئله است. یا از جایگاه حقوقی؟ که در این صورت هم مدیرعامل یک نهاد هرگز نمیتواند برای دیگران تعیین تکلیف کند که چگونه بیاندیشند.
گذشت زمان و تاریخ بهترین گواه خواهد بود.
کیوان ساکت
پایان اردیبهشت ۱۳۹۷»
در ادامه متن صحبتهای حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی در جلسه ماهیانهی خانه موسیقی را میخوانید(این همان صحبتهایی است که کیوان ساکت در واکنش به آنها متن بالا را نوشته است):
برای همه مدیرانی که در عرصه موسیقی هستند آرزوی توفیق داریم. اخیرا با آقای ترابی مدیرکل محترم دفتر موسیقی هم در خانه موسیقی و با حضور اعضای هیئت مدیره جلسه ای داشتیم و امیدواریم مدیرکل دفتر موسیقی هم در راستای اهداف با ما همراه باشند. اصل ۴۴ قانون اساسی و واگذاری امور به بخش خصوصی بسیار جدی و از شعارهای جدی دولت هم هست. این از مطالبات جدی ما است که در امور موسیقی مشارکت وسیع تری داشته باشیم که با کمک دولت روند آن را تسهیل کنیم و امور را بهبود ببخشیم.
جناب استاد فرهاد فخرالدینی، رئیس محترم شورایعالی خانه موسیقی و همه اعضایی شورای عالی و هیئت مدیره خانه موسیقی با هم همفکری داشتند و قرار شد اگر کسی نقد مشفقانه ای دارد در این جلسه مطرح کند. در خانه هنرمندان جمع خوب و صمیمی تشکیل شد و در این جلسه بنا بر همدلی بود و هست. اگر کسی نقد دلسوزانه ای دارد همیشه پذیرای آن هستیم و درِ این خانه همیشه برای آرا و نظرات اهالی موسیقی باز است.
در آن جلسه تعدادی از عزیزان صحبت های خودشان را مطرح کردند که در آن سخنان مطالب خاصی بیان نشد، فقط مطالب کلی بود که همه بر آن واقف هستیم و همه ما به آن اعتقاد داریم و خود را موظف می دانیم به آن عمل کنیم. به طور مثال اینکه باید در خانه موسیقی قاعده و ضابطه حاکم باشد، به اساسنامه عمل شود و مرزها را با دولت حفظ کنیم و سخنانی از این قسم که همه به آن اعتقاد داریم.
در آن جلسه توسط یکی از دوستان نوازنده تار هم مطالبی عنوان شد که باز هم همین کلیات بود ولی در سخنان ایشان یک سری واژه های نامناسب و سخیف که تهمت تلقی می شود - از جمله اینکه کسانی که در خانه موسیقی هستند رانتخوار هستند- بیان شد. من هم در آن جلسه از ایشان خواستم یکی دو نمونه از این مصادیق را بیان کنند متاسفانه فقط من را نگاه کردند و کلامی نگفتند. من با اصرار خواستم مصداق همین سخنان را در مورد هر کسی که در خانه موسیقی سمت دارد را بیان کنند و بارها گفته ام و باز هم می گویم هر کسی راجع به این مصادیق هر چیزی دارد از هر تریبونی می خواهد بیان کند.
بنظر می رسد ایشان نوعی عطش دیده شدن دارند. کارنامه زندگی ایشان اینگونه می گوید که دوست دارد به هر قیمتی دیده شود. رفتار و کردار و موسیقی شان نشان دهنده همین موضوع است. من معمولا بنا بر پاسخگویی ندارم ولی برخی از مطالب که در مورد خانه موسیقی گفته می شود دیگر جزو حقوق من نیست و من مورد عتاب اهالی موسیقی قرار می گیرم که بالاخره حیثیت همه اعضا هم هست و نباید گذشت کنیم و من باید از حیثیت این خانه دفاع کنم.
اینکه کسی بیاید و بگوید باید در این خانه را بست؛ من باید بگویم آن کسانی که می خواستند در این خانه را ببندند رفته اند. آن دولتی که از همفکران شما بودند و می خواستند در خانه ها را ببندند - از جمله دیدیم که مدتی هم در خانه سینمارا بستند - رفته اند. ما الان طرفدار بازشدن همه درها برای حل مشکلات هستیم و درِ خانه موسیقی را هم هیچکس نمی تواند ببندد.
ایشان باید در خودش کنکاش کند و فکری به حال موسیقی خودش بکند تا بلکه با حسن نظر دیده شود؛ ایشان ظاهرا از ابتدا که آمده خلاف جریان شنا کردن را برای دیده شدن انتخاب کرده است. ایشان ردیف موسیقی را درست کرده اند و خواسته اند تا این ردیف ایشان تایید بشود، چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
این هم تقصیر ما نیست زیرا کسی که تفکر موسیقایی اش از کافه لاله زار گرفته تا اجرای قطعات موسیقی کلاسیک باخ و بتهوون و حتی اجرای موسیقی love story است چگونه می تواند ردیف موسیقی موجه ارائه دهد؟ این ذهن اساسا ذهنیت ردیف نوازی و ردیف سازی نیست. مجموعه این عوامل در کنار هم درست ننشسته است. علاوه بر این ما بزرگانی داریم، مگر چنین کاری انجام داده اند؟ مثلا استاد هوشنگ ظریف-که خداوند سلامتش بدارد- مگر آمده اند ردیف نوشته اند؟ حالا اگر شما نوشته اید گناه ما چیست؟ مگر ما باید هر چیزی که شما نوشته اید را تایید کنیم؟
در جشنواره موسیقی که شما می فرمایید مشکل دارد، شما در دوره سی و یکم هم داور بودید و هم اجرا داشته اید؛ حالا اگر پنج میلیون تومان از رقم شما بابت بیمه کسر شده تقصیر بنده بوده؟ این انتقام گیری ها شخصی است. من فقط اشاره کردم که ایشان دیگر ادامه ندهند چون من ناچارا وارد جزئیاتی می شوم که به نفع ایشان نخواهد بود. ایشان بهتر است فکری به حال موسیقی شان بکنند که با هنرشان بهتر دیده شوند.
ایشان جزو کسانی بودند که در آزمون مدرسین کاری کرده بودند که بچه های استان هرمزگان و فارس هرکسی داخل می آمد از آنها می پرسید آیا کتاب مرا درس می دهی یا نه؟! اگر کسی کتاب مرحوم ذوالفنون یا کتاب هنرستان را درس می داد در آن آزمون رد می شد و به ناگزیر همه می رفتند کتاب ایشان را می خریدند تا در آزمون قبول شوند. شاهد این سخنان آقای اردشیر کامکار است و من آنجا برخورد کردم و گفتم که این کار دیکتاتوری و خلاف قانون است. فکر کنید اینچنین تفکری چقدر خطرناک است.
سازکار ورود به نهاد مدنی مشخص است و اولین شرط آن مقبولیت و آوردن رای بیشتر از سوی اعضا است پس ایشان ابتدا باید بروند برای مقبولیت خودشان فکری بکنند. ایشان دوبار در اینجا کاندیدا شده اند و رای نیاوردند. حالا با هر تعدادی که مجمع به رسمیت رسیده است ؛ بالاخره تعدادی آمده اند اینجا و ایشان را قبول نداشته اند و رای نداده اند ...و این تقصیر کسی نیست. اینکه بیاییم یک نهاد مستحکم هجده ساله را تضعیف کنیم آن هم در این شرایط مملکت درست نیست. ما به اندازه کافی در گوشه و کنار این مملکت دشمن داریم و هنوز کنسرت هایی لغو می شود، هنوز جلوی آموزش موسیقی را می گیرند و در این میان بیاییم یک نهادی به نام خانه موسیق را تضعیف کنیم.
همه پیشکسوتان و بزرگان ایجاد یک نهاد صنفی را ارج می نهند به طور مثال استاد فخرالدینی می گفتند آرزوی ما در دوران جوانی بوده که جایی مانند خانه موسیقی وجود داشته باشد که هیچ وقت محقق نشد. حالا ما بیاییم چنین نهادی را به خاطر ناکامی های خودمان و مسائل شخصی تضعیف کنیم. واقعا آب را به آسیاب چه کسی می ریزیم. من واقعا متاسفم و امیدوارم ایشان دیگر ادامه ندهند.
- 17
- 5