محمد اصفهاني موسيقي آوازي را در مكتب استاد محمدرضا شجريان و علي جهاندار آموخت. در آن زمان تيتراژهاي تلويزيوني يكي از مهمترين بخشهاي موسيقايي آثار صدا و سيما بودند. اصفهاني در سال ۱۳۷۳ اولين بار با ضبط موسيقي تيتراژ سريال آواي فاخته كار خود را بهطور حرفهاي آغاز كرد. تيتراژي كه ترانهاي از ساعد باقري داشت و از شبكه يك سيما پخش شد. اما در سال ١٣٧٧ با استقبال مردم از خوانندههاي تازه موسيقي پاپ، طيف وسيعي از خوانندگان موسيقي اصيل ايراني نيز به اين فرم راغب شدند.
ماحصل همكاري محمد اصفهاني نيز منجر به توليد آلبومي مثل «حسرت» شد كه بهدليل پخش همزمان ويدئوكليپ آن در صداوسيما به فروش و محبوبيت بالايي دست يافت. با محمد اصفهاني درباره نقش سازمان صداوسيما در احياي موسيقي پاپ و روندي كه تا امروز پيش گرفته، گپي كوتاه زدهايم كه به صورت مكتوب صورت گرفته است.
صدا و سيما در دهه ٧٠ چه نقش ويژهاي در احياي موسيقي پاپ داشت؟ و تا چه حد توانست موفق عمل كند؟
صدا و سيما در آن سالها واقعا نقش مهم و تعيينكنندهاي ايفا كرد و همدورهايهاي من مثل آقايان خشايار اعتمادي، عليرضا عصار، شادمهرعقيلي، حسين زمان و ... همگي برخاسته از اين رسانه بودند و كنترل بازار موسيقي را در آن سالها كاملا در دست داشتند.
سليقه موسيقايي رسانه ملي از دهه ٧٠ تا امروز تغيير زيادي كرده است. تحليل شما از دلايل اين تغييرات چيست؟
تغيير مديران و خوي حاكم بر فضاي فرهنگي، مقاومت شديد و به نظر من غيرهوشمندانه دربرابر تغيير شرايط زماني و گذار سختي كه همهچيز را كمكم دستخوش استحاله كرد.
متر و معيار شوراي موسيقي و سرود صداوسيما در سنجش آثار چه تغييراتي كرده است؟
راستش زياد اطلاعي ندارم چون ارتباطم با سازمان كمتر شده است ولي از روي خروجي آثار ميشود خيلي علمي و دقيق تغييرات را تحليل كرد و من چون بيشتر به توليد آثار و اجراهاي خودم اشتغال دارم، از اطلاع و اشراف كافي براي قضاوت در اين زمينه برخوردار نيستم.
نقش مخاطب را در اين تغيير كيفي تا چه حد پررنگ ميدانيد؟
زياد پررنگ نميبينم چون با گسترش قدرت شگفتانگيز فضاي مجازي در دايره شنيداري مردم، هركس موسيقي باب سليقه خود را جستوجو كرده و بالاخره آن را گوش ميدهد و ديگر مثل سابق نيست كه به خاطر انحصار رسانههاي دولتي، مردم تمام خواستههاي خود را در آنها جستوجو كرده و بابتش مطالبهگري كنند. شايد صدا و سيما هم به خاطر احساس همين تغيير و ايجاد همين دسترسيها تصميم گرفته حال كه سهم سابق را در هدايت اين جريان ندارد لااقل به اصول و خطوط قرمز خود بيش از گذشته پايبند باشد و به جريانهاي اجتماعي نسبت به موسيقي اعتناي چنداني از لحاظ مخاطبمحوري نكند.
اين موضوع هرچند صورت مساله را تغيير نميدهد و حتي تغيير ذائقهها را با سرعتي بيشتر شكل خواهد داد اما لااقل صدا و سيما را از شماتت و توبيخ بسياري از مخالفان سرسخت موسيقي كه در مملكت، بسيار صاحب نفوذ هم هستند در امان نگه خواهد داشت. اين مساله را از سر اطلاع ميگويم چون بهطورمستند ميدانم كه كسر قابلتوجهي از مديران سازمان، با درك واقعي از شرايط موجود به هيچوجه از وضعيت خروجيهاي رسانه به لحاظ جاذبه براي مخاطب عام رضايت ندارند ولي از سوي ديگر دستشان براي عملياتي كردن اقدامات چشمگير بسته است و طبعا نميتوان آنان را فعال مايشاء و مقصر صفر تا صد شرايط فعلي دانست.
ماهور كشاورز
- 19
- 5