پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۳۴ - ۲۵ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۶۵۵۲
موسیقی

حوروش خلیلی:

سال‌هاست منتظریم برای ارکستر ملی خبرمان کنند/ الان موقعیت ما به شکلی است که زنان فقط می‌توانند برای زنان بخوانند!

حوروش خلیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
حوروش خلیلی که در کنار شورانگیز ظهیرالدینی اولین زنانی بودند که به عنوان همخوان به ارکستر ملی به رهبریفرهاد فخرالدینی پیوستند. می‌گوید: تا پیش از آن در ارکستر ملی گروه کُر بود ولی هم‌خوان خانم نه و ما اولینش بودیم. ما نزدیک پنج سال در کنار ارکستر ملی بودیم و بعد از آن گفتند بروید بعدا خبرتان می‌کنیم و خبرتان می‌کنیم رفت تا الان که دیگر خانم همخوانی در ارکستر ملی نمی‌بینید.

به گزارش ایلنا، حوروش خلیلی ۲۱ آذر ۶۱ ساله شد و همین بهانه‌ای شد تا به دیدنش برویم. خواننده زنی که در مقطع زمانی بعد از انقلاب دو عنوان «اولین» در کارنامه دارد؛ اولین زنی که همراه با شورانگیز ظهرالدینی به عنوان همخوان در کنار خواننده مرد، به ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی پیوست و اولین زنی که آلبومی با صدای او منتشر شد و گروهی به عنوان هم‌خوان در کنارش حضور داشتند؛ آلبوم‌های «نوای قریه»، «آهوی وحشی» و «آوای روستا» با تنظیم ملیحه سعیدی. 

 

حوروش خلیلی که این روزها بیشتر وقتش را صرف آموزش آواز به زنانی از هر مقطع سنی می‌کند، می‌گوید «همیشه خداوند را شاکر است که او را معلم قرار داده است». 

  

یکی از نکات جالب توجه در مورد شما اساتیدی هستند که در سال‌های دور در محضرشان آموزش دیده‌اید، فریدون مشیری (درک شعر و معانی حافظ)، اسماعیل صارمی (اشعار سعدی)، نصرالله ناصح‌پور (ردیف آوازی عبدالله دوامی)، مهدی فلاح و معصومه مهرعلی (ردیف نورعلی برومند و شیوه محمدرضا شجریان)، حسین عمومی (مکتب اصفهان و تلفیق شعر و موسیقی)، مهدی کمالیان (آثار روح‌انگیز) و... از سوی دیگر می‌دانیم که این روزها بیشتر وقت‌تان صرف آموزش دادن و تدریس می‌شود. تفاوت آموزشی که در این دوره می‌دهید با آموزشی که در آن دوره می‌دیدید در چیست؟ و اساسا چه میزان از آن‌چه را آموخته‌اید به هنرجویان‌تان می‌آموزید؟ 

 

من همیشه خداوند را شاکر هستم که مرا معلم قرار داده است. از همان زمانی که نزد اساتیدی که نام بردید درس می‌گرفتم، دوست داشتم خوب یاد بگیرم که بتوانم خوب یاد بدهم و نه اینکه صرفا ارائه‌ای معمولی از آن‌چه آموخته‌ام داشته باشم. برای همین سعی می‌کردم تا جایی که امکان دارد از همه اساتیدم با دل و جان و خوب یاد بگیرم. 

 

زمانی که نزد استاد ناصح‌پور می‌رفتم که ان‌شالله عمر باعزت داشته باشند وسیله‌ای نبود که آن‌چه را ایشان به ما می‌آموختند ضبط کنیم و واکمن به سختی پیدا می‌شد و بنابراین باید گوشی و سینه و سینه می‌آموختیم. با توجه به مشغله‌های زندگی هر کدام‌مان و به عنوان مثال خودِ من که ازدواج کرده بودم و بچه داشتم و کار می‌کردم و این که باید در طول یک هفته ملودی‌هایی را یاد می‌گرفتیم که نسخه ضبط شده‌اش هم در دست‌مان نبود که به آن برگردیم، کار دشوار بود و هر هفته که سر کلاس می‌رفتیم یا اول تکلیف را نمی‌دانستیم یا وسطش را یا آخرش را اما بالاخره با زحمت و کوشش و کمک گرفتن از همکلاسی‌ها، راه می‌افتادیم و من در مجموع از ایشان چیزهای بسیاری آموختم و بیشتر ردیف‌های عبدالله دوامی را.  

 

بعد نزد مهدی فلاح رفتم و ایشان هم بیشتر کارهای استاد شجریان را با من کار کردند. حُسن کلاس آقای فلاح این بود که اجازه می‌دادند اگر واکمن دارید تکالیف را ضبط کنید و در نتیجه می‌دانستید آن‌چه تحویل می‌دهید صحیح است. چون استاد برایتان می‌خواند و شما ضبط می‌کردید و مثل استاد می‌خواندید و اشکال و ایرادتان رفع می‌شد. بعد نزد دکتر حسین عمومی، تلفیق شعر و موسیقی و مکتب اصفهان را کار کردم و شیوه آواز خواندن را با خانم معصومه مهرعلی بسیار کار کردیم. 

 

با توجه به اینکه اساتید مختلفی داشتم و ردیف‌های متعددی را در سینه دارم ماحصل این‌ها شده است اینکه آن‌چه را به شاگردانم می‌آموزم «آشنایی با ردیف آوازی» می‌نامم؛ یعنی هم دوامی است و هم نیست، هم کریمی است و هم نیست، هم برومند است و هم نیست و... تا بچه‌هایم فرار نکنند و از آواز خواندن زده نشوند. کسی که یک دوره نزد اساتید درس می‌گیرد، حالا بخواهد برود ردیف عبدالله دوامی را بیاموزد، دو تحریر بالاتر است یا دو تحریر پایین‌تر، یا بخواهد برود آن یکی مکتب را یاد بگیرد ما دو گوشه زیادتر گفته‌ایم و آن‌ها دو گوشه کمتر یا آن‌ها بیشتر گفته‌اند و ما کمتر یعنی شاگرد به حد مشخصی که برسد به اجتهادی دست پیدا خواهد کرد که بتواند این مسائل را تشخیص دهد. 

 

من در کنار استفاده از آن‌چه از اساتیدم آموخته‌ام از منابع به‌روز هم استفاده می‌کنم. ما نزد هر استادی که می‌رفتیم ردیف را می‌آموختیم و تصنیف را ولی من اعتقاد بسیاری به صداسازی هم دارم. چیزی که بعضی از اساتید موافق آن نیستند ولی من در این زمینه هم کار می‌کنم. چون می‌خواهم این هنر را اشاعه دهم و معتقدم بگذار آن کسی هم که علاقه‌مند است ولی صدای متوسطی دارد بیاید و در حد خودش رشد کند. بنابراین همه کسانی که پیش من می‌آیند هر جلسه صداسازی هم کار می‌کنند، یک صداسازی فقط برای گرم کردن است و یک صداسازی مربوط به همان دستگاه است و من در کلاس‌هایم همیشه هم صداسازی کار می‌کنم، هم تصنیف و هم آواز.  

 

و بر اهمیت صداسازی تاکید بسیار دارید؟ 

بله، مثل این است که شما پایه یک نفر را قوی کنید و حال هر گوشه‌ای را به او بدهید می‌تواند بخواند ولی اساتید ما همان یک گوشه را می‌دادند و شاگرد باید می‌رفت و تکرار می‌کرد و تکرار می‌کرد تا بداند تحریرش باید از کجا دربیاید. ولی با صداسازی می‌داند که تحریرهایش از کجا دربیاید؛ تحریرهای دو تایی، سه تایی، چکشی، بال کبوتری و غیره.

 

بچه‌های من چون صداسازی کار می‌کنند همه‌شان قوی هستند. گاهی اوقات کسانی پیش من می‌آیند که مثلا چهار سال است کار کرده‌اند ولی صداسازی کار نکرده‌اند و ملودی را می‌دانند ولی نمی‌توانند ارائه‌اش دهند و دلم می‌سوزد و در مقایسه با شاگردی که یک سال پیش خودم آمده است می‌ماند، چون او صداسازی کار نکرده است و این کرده است. به نظر من فرقی نمی‌کند، دو دانگ صدا دارید، سه دانگ یا هر چه، می‌توانید در حد و اندازه خودتان درست بخوانید و آواز بخوانید. 

 

حوروش خلیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

و ظاهرا در کلاس‌هایتان که تک جنسیتی هم هست و ویژه خانم‌ها، محدودیت سنی وجود ندارد؟ 

نه من برخلاف برخی که فقط با یک رده سنی کار می‌کنند، اصلا چنین کاری نمی‌کنم. من بچه‌ای دارم که هفت، هشت سالش است و آن قدر زیبا آواز می‌خواند که حیرت می‌کنید، خانمی هم هست که ۶۰ سال، ۷۰ سالش است. بعضی می‌گویند چرا همه را قبول می‌کنی و من در جواب‌شان از اعتقادم می‌گویم. من معتقدم آن خانمی که در سن بالا به کلاس من می‌آید مشخص است که علاقه بسیاری داشته که آمده و در جوانی‌ به دلایل مختلف نتوانسته بیاید و حالا آمده است. او حتما نوه‌ای دارد و عروسی و دامادی و وقتی در خانه تمرین می‌کند، نوه اش از او می‌پرسد مادربزرگ چه می‌خوانی؟! و او می‌گوید دستگاهی را می‌خوانم به نام ماهور. نوه‌اش می‌پرسد ماهور چیست مادربزرگ؟ جواب می‌دهد ماهور این طوری است، این طوری و این طوری. همین برای من بس است! همین که به خانه‌ها رفت و من در حد توانم اشاعه‌اش دادم. از آن سو شاگردانی هم دارم که یا می‌خواهند معلمی کنند یا کار اجرایی و به این ترتیب به هر دو هدفم می‌رسم. 

 

بسیاری از فعالین حوزه موسیقی زنان، برگزاری کنسرت تک‌خوانی صرفا برای زنان را به حیات گلخانه‌ای زن در عرصه آواز تشبیه می‌کنند و همخوانی با خواننده مرد یا دیگر خوانندگان زن را در کنسرتی با حضور تماشاگران زن و مرد ترجیح می‌دهند. نظر شما در این مورد چیست؟ 

بسیار واضح است که مخاطب باید متشکل از هر دو جنس باشد و در غیاب هر کدام‌شان احساس کمبود می‌کنید. اما من به شخصه چنین دیدگاهی نسبت به برگزاری کنسرت صرفا برای بانوان ندارم و نمی‌گویم چون شما، فقط خانمید و مردی در میان‌تان نیست برای‌تان نمی‌خوانم. این عقیده من است. الان موقعیت ما به شکلی است که زنان فقط می‌توانند برای زنان بخوانند و من به این احترام می‌گذارم و نمی‌گویم چون مردان در اینجا نیستند، برای شما که فقط زنید هم نمی‌خوانم. 

 

همخوانی را هم به این دلیل انجام می‌دهم که بدانند زنان هنوز روی صحنه‌اند. باور کنید گاهی اوقات در سال‌های دور، در حین همخوانی بارها میکروفن مرا می‌بستند و مردم می‌دیدند که من فقط لب می‌زنم و بغض گلویم را می‌گرفت ولی بازهم ماندم، گاهی اوقات کنار مردانی خوانده‌ام که از نظر سطح کاری هم طراز من نبوده‌اند ولی کنارشان نشستم که بگویم من هستم، با احترام به تمام قوانین، من یک زنم و هستم تا بقیه هم ادامه دهند. 

 

شما و خانم شورانگیز ظهرالدینی اولین زنانی بودید که به عنوان هم‌خوان وارد ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی شدید. 

چند سالی بود که ارکستر ملی که در سال ۷۷ توسط فرهاد فخرالدینی راه‌اندازی شد با خوانندگان مرد کار می‌کرد، بعد از اینکه سی‌دی «نوای قریه» با صدای من و تنظیم ملیحه سعیدی به صورت هم‌خوانی بیرون آمد، به ارکستر ملی اعلام شد که می‌توانند از حضور زنان هم به عنوان هم‌خوان استفاده کنند. آقای فخرالدینی، خانم ظهرالدینی را از قبل می‌شناختند و از من هم دعوت کردند و کار را با حضور سه خانم و دو آقا به عنوان هم‌خوان با خواننده اصلی شروع کردیم.

 

تا پیش از آن در ارکستر ملی گروه کُر بود ولی هم‌خوان خانم نبود و ما اولینش بودیم. ما نزدیک پنج سال در کنار ارکستر ملی بودیم و بعد از آن گفتند بروید بعدا خبرتان می‌کنیم و خبرتان می‌کنیم رفت تا الان که دیگر خانم همخوانی در ارکستر ملی نمی‌بینید. 

 

حوروش خلیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

به «نوای قریه» اشاره کردید به عنوان اولین آلبومی که با صدای یک زن منتشر شد هر چند گروه همخوانی نیز متشکل از الهه حمیدی، فریبا قنادی‌اسدی، عصمت میلانی، فهیمه اسماعیلی، اسفندیار قره‌باغی و مجید اخشابی همراهی‌تان می‌کردند. 

 

جا دارد یادی کنیم از ملیحه سعیدی که موسیقی‌دان بسیار ارجمندی هستند و امیدوارم هر کجا هستند سلامت باشند. به ایشان اعلام شده بود که می‌توانند با خواننده زن و گروه همخوان آلبومی منتشر کنند و ایشان کارهایی محلی را آماده کرده بودند و یک سال بود که در پی صدایی می‌گشتند که روی آن آهنگ‌ها بنشیند.

 

سیدجلال هاشمی‌دهکردی، صاحب امتیاز این سی‌دی مرا از زمانی که در شیراز در خانه پدرم زندگی می‌کردم می‌شناخت و به خانم سعیدی معرفی‌ام کرد. خدا رحمت کند همسر خانم سعیدی را، آقای احمد ستوده هم آن جا بودند. مرا نمی‌شناختند و گفتند چیزی بخوان ببینیم چطور می‌خوانی و من شروع به خواندن «لیلا خانم» کردم و به محض اینکه شروع کردم دیدم که خانم سعیدی به همسرش نگاه کرد و همسرش به او و گفتند پیدایش کردیم، آن کسی را که می‌خواستیم صدایش روی این ملودی‌ها بخوابد پیدا کردیم و از فردا ضبط شروع شد. 

 

و در ادامه دو کار «آهوی وحشی» و «آوای روستا» را خواندید. 

بله، بعد که دیدند صدا می‌خورد و ملودی‌ها با صداها ژوست است و اخلاق‌ها و رفتارها با هم همخوان است، دو کار دیگر هم انجام دادیم. 

 

چرا دیگر تمایلی به ضبط آلبوم ندارید؟ 

زیاد پیش می‌آید که به سراغم می‌آیند ولی وقتی صدای من به عنوان هم‌خوان تا آخرین درجه پایین می‌آید چرا باید این کار را انجام دهم. اذیت‌کننده است که برای خواندن یک آلبوم زحمت بکشید و وقتی که منتشر می‌شود اثری از صدای‌تان نبینید.

 

  • 13
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش