سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۷:۲۳ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۳۸۰۹
موسیقی

گفت و گو با عادل و میعاد؛ دو چهره معروف این روزهای شبکه‌های اجتماعی

عادل و میعاد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

پدر و مادر همیشه پشتیبان و تشویق کننده فرزندانشان هستند و همه آدمها وقتی در یک عرصه موفقیتی کسب می‌کنند سعی می‌کنند در اولین تریبونی که در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد از زحمات پدر و مادرشان تشکر کنند، با این اوصاف ضعف یا نقصان پدر و مادر همیشه برای فرزندان بزرگتر از آنچه که هست به نظر می‌رسد و خیلی از بچه‌ها وقتی با مشکلی رو به رو می‌شوند ریشه آن را نقصان پدر و مادر می‌دانند، اما این روزها ما با یک پدیده رو به رو هستیم. پدیده ای که گرچه پدر و مادرشان ناشنوا هستند اما آن‌ها این روز‌ها خوانندگان جوان و شناخته شده فضای مجازی به شمار می‌آیند که کاربران فضای مجازی به آن‌ها علاقه شدیدی دارند. « عادل و میعاد» را شاید از برنامه فرمول یک بشناسید که همراه با پدر و مادر ناشنوایشان به این برنامه رفته بودند و استعدادشان که پیشتر در فضای مجازی مطرح شده بود در این برنامه رونمایی شد. این دو پدیده این روزها برای همه کسانی که در فضای مجازی مشغول هستند، شناخته شده اند چون نشان داده اند که نقطه ضعف زندگی هر کس دقیقا همان نقطه ای است که باعث پرورش استعدادهای شخص می‌شود. برای اینکه بیشتر با شخصیت این پدیده‌ها آشنا شویم با آن‌ها به گفت و گو نشستیم.

 

عادل تقریبا ۲۲ ساله است و صدای خش دار و جذابش این روزها در فضای مجازی دل خیلی‌ها را برده است، به طوری که در برنامه‌های لایو اینستاگرامش چند هزار کاربر مجازی که تقریبا همه طرفداران آن‌ها هستند حضور پیدا می‌کنند. او در رابطه با علاقه اش به خوانندگی می‌گوید: «من از بچگی به خواندن علاقه داشتم و می‌خواندم اما الان یک سال و نیم است که به طور جدی در این رشته شروع به کار کرده ام. در این راه مشوق خاصی نداشتم و بیشتر تخریب کننده داشتم تا مشوق! همه به من می‌گفتند این کار‌ها را کنار بگذار و کاری که پول توش هست یاد بگیر، مثلا آرایشگری یا جوشکاری یاد بگیر؛ همه می‌گفتند این کارها بچه بازی است و کسانی که می‌روند در این کار اکثرا آینده‌ای ندارند اما علاقه من در این رشته بود و خودم خواستم که پیگیری کنم و گیتار یاد بگیرم. پدر و مادر من ناشنوا هستند و آنها نمی‌شنوند که بخواهند من را تشویق کنند.»

 

او در رابطه با اینکه آیا ناشنوایی پدر و مادر مشکلی بر سر راه آن‌ها محسوب نمی‌شود، می‌گوید: «یکی از دلایلی که سبب شد تا من این راه را انتخاب کنم و خوانندگی را در پیش بگیرم دقیقا مشکل پدر و مادرم بود. تحمل این سکوتی که همیشه در خانه ما بود برای من خیلی سخت بود، وقتی می‌دیدم بقیه خیلی راحت با پدر و مادرشان صحبت می‌کنند و من به خاطر مشکل پدر و مادرم نمی‌توانم این کار را انجام دهم. کسی نبود که من در خانه با آن صحبت کنم و به همین دلیل تصمیم گرفتم که با خواندن و نواختن ساز سر و صدایی در خانه ساکتمان ایجاد کنم.»

 

او در رابطه با همراه کردن برادر خردسالش می‌گوید: «من در یک بازه زمانی فکر می‌کردم که اگر وقتی من کوچکتر بودم کسی من را تشویق یا حمایت می‌کرد امروز خیلی بالاتر از این جایگاهی که هستم قرار می‌گرفتم، بعد فکر کردم این خلا نبود مشوق برای من دلیلی نمی‌شود که من برادرم را تشویق نکنم. وقتی دیدم خودش به خواندن علاقه نشان می‌دهد و اطرافیان هم وقتی صدای او را می‌شنوند خوششان می‌آید تصمیم گرفتم که او را تشویق کنم. همین شد که برای مراسم مختلف وقتی او را همراه با خودم می‌بردم، می‌دیدم که خیلی برای مردم جذاب است و از صدایش لذت می‌برند. وقتی من استقبال مردم را دیدم پیش خودم گفتم حتما یک چیزی هست که مردم دوست دارند به همین خاطر به صورت حرفه ای تر این موضوع را دنبال کردم. به همین دلیل با چند تا از اساتید موسیقی صحبت کردم و آن‌ها گفتند که برادرم یک سری اصول حرفه ای خوانندگی را به خوبی رعایت می‌کند و این طور بود که برادرم هم با من همراه شد. در واقع دوست داشتم میعاد را با خودم در این راه همراه کنم تا چند روز دیگر که بزرگ شد پیش خودش فکر نکند من می‌توانستم این کار را برایش انجام دهم و نکردم! نمی‌خواستم او وقتی بزرگ شد حسرت نداشتن مشوق و حامی‌را بخورد.»

 

عادل در رابطه با دیده شدنش در فضای مجازی می‌گوید:« اول که این کار به لطف خدا انجام شده و بعد از آن هم دعا و شوقی که پدر و مادرم همیشه برای ما داشتند سبب شد تا ما این گونه دیده شویم. اگر بخواهم به طور کلی بگویم خیلی اتفاقی ما یک روز یک اجرایی رفتیم و یک نفر از اجرای ما خوشش آمد و از من پرسید که صفحه اینستا دارم که من چون آن زمان در فضای مجازی فعالیتی نداشتم گفتم نه، او گفت فضای مجازی خیلی موقعیت خوبی است برای شما و می‌توانید از آن استفاده کنید. همین پیشنهاد باعث شد که من در فضای مجازی شروع به کار کنم و کم کم وقتی مردم میعاد را دیدند و سن و سالش را متوجه شدند و مشکلاتمان را فهمیدند و متوجه شدند که پدر و مادر ما ناشنوا هستند، ما را مورد حمایت قرار دادند و همین موضوع باعث شد تا ما دیده شویم. در واقع این اتفاقا‌های زنجیر وار پشت سر هم افتاد و همه چیز دست به دست هم داد تا این اتفاقات برای ما رقم بخورد.»

 

او در رابطه با نحوه رفتنش به برنامه علی ضیاء می‌گوید: «این موضوع منتهی به یک جریان نمی‌شود؛ من به خیلی‌ها گفته ام شاید اگر پدر و مادرم ناشنوا نبودند من هیچ وقت به این برنامه دعوت نمی‌شدم، چون یکی از جذابیت‌های این موضوع این است که پدر و مادرم ناشنوا هستند. به هر حال کلیپ‌های ما در فضای مجازی دست به دست شده بود و به دست عوامل برنامه فرمول یک رسیده بود و آن‌ها شماره من را خواستند و ما دعوت کردند.»

 

عادل در رابطه با واکنش‌های مردمی‌در فضای مجازی می‌گوید:« این واکنش‌ها هم منفی است و هم مثبت، نمی‌توان گفت مثبت مطلق است یا منفی مطلق. خیلی‌ها می‌گویند که ما با پول و لابی بالا آمدیم و به برنامه فرمول یک پول دادیم تا ما را دعوت کنند خیلی‌های دیگر هم که ما را می‌شناسند خوشحالند و ما را حمایت می‌کنند. به هر حال یک سری گاردها وجود دارد. من در برنامه فرمول یک هم گفتم پدر یک کارگر است و خودم هم از سال ۹۳ کار می‌کردم، باز هم یک سری شایعه‌ها درباره ما ساخته می‌شود که من اصلا نمی‌دانم چطور باید جوابشان را بدهم. در دنیای واقعی هم واکنش‌ها خیلی خوب است و خیلی‌ها دیگر ما را می‌شناسند. همه ما را تشویق می‌کنند و می‌گویند که به این کار ادامه دهیم و مردم شهر خودمان کاشمر هم خیلی به ما لطف دارند. با این وجود من یک مثالی همیشه می‌زنم و آن هم این است که موضوع خوانندگی و سبک و حتی صدا مثل عطر می‌ماند، هر عطری یک بویی دارد اما این دلیل نمی‌شود که همه آن عطر را دوست داشته باشند! صدا و سبک موزیک هم دقیقا همین است، قرار نیست همه سبک ما را دوست داشته باشند اما موضوع اصلی این است که کسانی که ما را دوست ندارند با یک روش غلط انتقاد می‌کنند.»

 

عادل در رابطه با برنامه اش برای آینده می‌گوید: « در حال آماده سازی یک سری ترک‌های موزیک هستیم. بحث‌های کنسرت و اجرای زنده هم اگر قبل از عید اتفاق نیفتد حتما بعد از عید در برنامه‌هایمان هست که اتفاق بیفتد. هنوز تصمیم صددرصدی نگرفته‌ایم که برای زندگی به تهران بیاییم اما صحبت‌هایی در این مورد انجام داده‌ایم. البته هنوز تصمیم صددرصد نگرفته‌ایم.»

 

اما میعاد برادر کوچک که حالا ۹ ساله است و در کلاس سوم درس می‌خواند، حرف‌های دیگری برای گفتن دارد؛ او از آرزوهایش می‌گوید و اینکه دوست دارد و در آینده مشهور شود، از دغدغه‌های کودکانه‌اش می‌گوید و دست آخر از پدر و مادرش که نمی‌توانند صدای زیبای او را بشنوند:« من به خواندن علاقه داشتم، دوست داشتم بخوانم و برادرم من را برای این کار تشویق می‌کرد، کم کم همراه با برادرم شروع به خواندن کردم. برادرم همیشه من را برای خواندن تشویق می‌کرد.» 

 

وقتی درباره پدر و مادرش از او سوال می‌پرسم و اینکه چه حسی دارد وقتی آن‌ها نمی‌توانند صدایش را بشنوند، با همان صداقت بچگانه‌اش می‌گوید: «این مشکل پدر و مادرم هم یک سری خوبی‌ها برای ما دارد و هم یک سری بدی‌ها؛ بدی اش این است که وقتی ما می‌خوانیم آن‌ها نمی‌توانند بشنوند و خوبی اش هم این است که اگر آن‌ها این طور نبودند ما نمی‌توانستیم برویم به برنامه علی ضیا.» میعاد درباره چگونگی رفتنش به برنامه علی ضیاء می‌گوید: «خواهرشان پیج ما را دیدند، خوششان آمد و به آقای علی ضیاء گفتند و آن‌ها هم ما را دعوت کردند.» او درباره مدرسه اش و برخورد مسئولان مدرسه با او می‌گوید:« من توی مدرسه ام می‌خوانم، تقریبا همه در مدرسه من را می‌شناسند و برخورد همه با من خوب است. توی مدرسه همه از من می‌پرسند دوست داری چه کاره شوی و من می‌گویم که دوست دارم در آینده خواننده بشوم و با داداشم با هم بخوانیم.»

 

میعاد در رابطه با واکنش‌های مردم در فضای مجازی می‌گوید: «مردم ما را می‌بینند و خیلی دوستمان دارند. من از دیدن واکنش‌های مردم خیلی حس خوبی دارم، من دوست دارم که به تهران بیایم و آنجا زندگی کنم اما راجع به این موضوع هنوز فکری نکرده‌ایم.»

 

 

aftabeyazd.ir
  • 16
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱۳
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
دوست.دارم.عادل.و.میعاد.شماره.خانهشان.را.به.من.بدهند
دوست.دارم.عادل.و.میعاد.شماره.خانهشان.را.به.من.بدهند
من خیلی میعاد و عادل را دو ست دارم دوست دارم یک روز رو به رو ببینمشون جایی که زندگی می کنم نزدیک به کاشمره بردسکن من هر روز فقط اهنگ های میعاد وعادل را گوش می کنم خیلی زیبا می خونن
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش