نوازندگان شاید مهجورترین و مظلومتریناند در عرصه بیانتهای موسیقی. دوربین ها زوم می کنند روی چهره خوانندگان و شهرت و ثروت را نصیب آوازخوانان می کنند، آهنگسازان هم شاید بمانند پشت صحنه ولی روزگار انگار مهربان تر است با ملودی سازان. نوازندگان اما در سکوت، سازشان را کوک می کنند و همراه می شوند با آهنگِ صدا. امیر صفایی، یکی از نوازندگان چیره دستی است که انگشتانش را روی تنبک به رقص درمی آورد اما کمتر کسی حتی در میان دغدغهمندان موسیقی، نامش را شنیده است. با او به گفت و گو نشستیم تا از فراز و فرودهای مسیر موسیقاییاش بگوید. ماحصل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
خیلی از جوان های علاقهمند به موسیقی که به هر دلیلی نتوانسته اند نوازندگی سازی را بیاموزند، اولین سوالشان از یک نوازنده این است که چطور در این مسیر قرار گرفته؟ شما چگونه این مسیر را آغاز کردید و بعدتر نزد چه اساتیدی آموزشتان را تکمیل کردید؟
در دوران نوجوانی، در منزل پدر بزرگم که خانه ای قدیمی مربوط به دوره قاجار بود، استادان موسیقی در اصفهان آمد و شد داشتند. استاد کسایی و جناب شاهزیدی را از آن زمان خوب به خاطر دارم. من هم در آن دوران تحت تاثیر آواها و نواهایی که در آن خانه قدیمی اما با صفا اجرا می شد، قرار داشتم. چهارده، پانزده ساله بودم که ساز تنبک را برای حضور در عرصه موسیقی انتخاب کردم و نزد استادان فرهنگفر، رجبی، محبی و حسابی کسب فیض کردم.
ایرانی ها از قدیم، اصفهان را یکی از شهرهای هنرخیز این سرزمین می دانند. این روزها اوضاع و احوال هنر در این شهر چطور است؟
در سالهای اخیر محیط شهری همچون اصفهان که همیشه نهتنها در موسیقی که به طور کلی در زمینه هنر جزو پیشگامان بوده، دیگر رونق هنری سابق را ندارد. به گمان من افزایش درگیری های ذهنی مردم، شلوغی و سرعتی که در زندگی امروز به عنوان اصل و اساس در نظر گرفته شده، از عوامل مهم در ایجاد چنین شرایطی است.
بعد از تکمیل مراحل آموزش نزد اساتید چه دغدغه ای داشتهاید که حالا بشود گفت به آن رسیدهاید؟
الان چند سالی است که به تدریس نوازندگی ساز تنبک مشغولم؛ علاوه بر این، چند سالی در زمینه موسیقی نواحی خراسان که برای خودش واقعا دریایی است، با چند نفر از «بخشی»های آن منطقه آشنا شدم و شاید جزو اولین کسانی بودم که در زمینه اجرای دوتار و تنبک کار کردم و ماحصلش ضبط دونوازی هایی با دوتار خراسان شد.
با این توضیحات شاید بشود قرار گرفتن در این موقعیت را یک چالش دشوار دانست!
دقیقا، آن تجربه واقعا کار مشکلی بود چون تا قبل از این پروژه اغلب کارهایی که در زمینه تلفیق موسیقی خراسان و موسیقی ردیفی و دستگاهی انجام شده، با دوتار و دف بود و همنشینی دوتار و تنبک کم سابقه یا بی سابقه به شمار میرفت. این آثار آماده انتشار است اما با توجه به شرایط و اوضاع امروز موسیقی در کشورمان منتظر گشایشی هستیم.
برویم سراغ آثار هنرمندانی که از آنها الهام گرفته اید. مایلید در این باره هم صحبت کنید؟
چرا که نه، در طول این سال ها از آثار استادان مشکاتیان، محمدجلیل عندلیبی و جمشید عندلیبی بهره های زیادی بردم و مدت ها با شنیدن کارهایشان تمرین کردم. علاقهمندی من به شیوه اجرایی جمشید عندلیبی باعث شد تا در نهایت آثاری را به شکل دو نفره در زمینه موسیقی بی کلام ضبط کنیم. ضبط مقدماتی این قطعات انجام شده است. به احتمال یک ساز دیگر هم به تنبک و نی اضافه و مراحل دریافت مجوز انتشارش انجام شود.
برای شما که بعد از اتمام دوره آموزش، در اصفهان فعالیت کرده اید، زندگی حرفه ای به عنوان یک نوازنده چطور پیش رفته است؟ هیچ وقت دوست نداشتید به تهران بیایید؟
سوال جالبی پرسیدید؛ استاد کسایی همواره می گفتند نوازنده وقتی به سطح قابل قبولی رسید باید در پایتخت حضور داشته باشد. از آنجا که با زنده یاد استاد مشکاتیان هم رابطه خویشاوندی داشتم، در تهران حضور پیدا میکردم. حتی خود ایشان هم می گفتند: برای حضور جدیتر در زمینه موسیقی خوب است به تهران بروم اما نقل مکان به تهران مستلزم فراهم شدن شرایط کاری و پیگیری مشاوره حقوقی در تهران بود که در آن دوران امکانش واقعا فراهم نبود. در اصفهان هم در موسیقی بیشتر جنبه آموزشی و نه اجرا مورد توجه قرار می گیرد. به تعبیر دیگر وقتی یک نوازنده به مرحله حرفه ای می رسد تنها میتواند مشغول آموزش دادن به هنرجویان بشود و امکانات رفتن روی صحنه و حضور در گروه چندان فراهم نیست. من موسیقی را برای رقابت و مسابقه انتخاب نکردم. همواره برای دل خودم اما به صورت حرفه ای ساز می زدم. در طول این سا لها هم به طور روزانه تمریناتم را پی گرفتم و نتیجه را به گذر زمان واگذار کردم.
در سال های اخیر فضای موسیقی ایرانی تا حدود زیادی تغییر کرده است. فارغ از نگاه هنجاری که می شود در این زمینه داشت، آیا تمام نقدها به اقتصاد هنر و سخت شدن شرایط زندگی هنرمندان مربوط می شود یا می توان علت را جای دیگری جستوجو کرد؟
البته که متاسفانه اوضاع و احوال موسیقی در کشور ما نه تنها در حوزه اقتصادی که از درون هم با مشکل روبرو است. در ملودی ها و ریتم هایی که اغلب نوازندگان و آهنگسازان این دوره به آن اقبال نشان می دهند، فقط سرعت مد نظر قرار گرفته و خبری از طمانینه نیست. متاسفانه دیگر موسیقی هایی که برای مخاطبان راحت جان و ایجاد کننده آرامش بود، شنیده نمی شوذ. در شرایطی که امروز جامعه ما با آن دست و پنجه نرم می کند، مردم بیش از هر چیز به آرامش احتیاج دارند. البته شادابی در نوازندگی تا حدی که بتوان عبارت «شیرین نوازی» را به آن اطلاق کرد، بسیار هم خوب است. در نوازندگی تنبک، اغلب نوازندگان به دنبال اجرای ریتم هستند اما من همواره در نوازندگی تنبک، ملودی را نیز در ذهنم تجسم کرده ام و سعی کردهام ملودی را هم با یک ساز ریتمیک ارائه کنم.
درست در همین شرایط عده ای آمده اند و اعلام کرده اند موسیقی ایرانی با مختصات سنتی که در این بین قابل تعریف است، به پایان خودش نزدیک میشود. شما درباره این گزاره چه نظری دارید؟
همان طور که در ابتدای صحبت گفتم، چند سالی برای همنوازی با «بخشی»های خراسان وقت گذاشتم. شما همین موسیقی نواحی را در نظر بگیرید. گستردگی این موسیقی واقعا به اندازه دریا است. هرچند در این موسیقی، ملودی های حزن انگیز وجود دارد اما ملودی های شاد و ریتمیک هم بسیار زیاد است. آهنگسازان ما اگر توانمند باشند، می توانند در دستگاه هایی نظیر ماهور، نوا و ... آثار بسیار جذاب و گیرایی را بسازند. ما آهنگسازان خوبی نظیر استاد عندلیبی و استاد علیزاده را در کشورمان داریم. امروز متاسفانه در جامعه هنری ما رقابت ناسالم و به تعبیری حسادت حکم فرماست. امروز ارکستر ملی ایران هم آنچنان که انتظار می رود، فعالیت نمی کند. ما آهنگسازان توانمند کم نداریم؛ می شود از آنها خواست آثارشان را برای ارکستر ملی در اختیار بنیاد رودکی قرار بدهند. شاعران معاصر هم که خدا را شکر کم نداریم و می توان از شعر آنها روی آهنگها استفاده و آثار جاودانه ای خلق کرد. از نظر من شهرهای مختلف ایران نیاز به ارکسترهای فعال دارد. شهری مانند اصفهان با پیشینه موسیقایی ارزشمند برای خودش یک ارکستر ندارد و به نظر من این برای هنر ایران، فاجعه است. نکته دیگری که در این میان باید به آن توجه کرد، این است که موسیقی کلاسیک نه تنها در ایران که در سراسر جهان ممکن است برای همه اقشار جامعه نباشد و بخشی از جامعه با نگاه خاص خودشان با آن همراه شوند. هر چند در میان آثار ساخته شده در زمینه موسیقی ایرانی، آثار زیادی هست که در زمینه موسیقی ایرانی تعریف می شود اما با طبقات مختلف مخاطبان در ایران ارتباط برقرار کرده است. شما کافی است به جای جای ایران سربزنید؛ مثلا موسیقی خراسان، مازندران، گیلان و به ویژه کردستان را بشنوید تا تنوع و رنگ و طعم های مختلف در این مناطق در زمینه موسیقی را ببینید. متاسفانه تریبون عرصه موسیقی امروز در دست گروهی خاص است که آنها هم بر اساس نگاه خودشان موسیقی را به سمت سرعت و گاهی تشویش و اضطراب می برد.
در پایان این گفت و گو از تجربه های اخیرتان بگویید...
من از سال ها قبل با استاد محمدجلیل عندلیبی سابقه همکاری دارم. یکی از آثاری که به عنوان نوازنده دف در خدمت ایشان و گروه «مولانا» بودم «جاده ابریشم» نام دارد که آقای علیرضا افتخاری خوانندگی را برعهده داشتند و به سال ها قبل بازمی گردد. در تازه ترین همکاری با ایشان هم تنبک قطعه ای با نام «جوانی» به آهنگسازی ایشان را نواختم که قرار است استاد اکبر گلپایگانی آن را بخوانند. همه کارهای این اثر انجام شده است به جز خوانش استاد گلپا که باید در استودیو، کار را اجرا کنند و اثر به علاقهمندان موسیقی ارائه شود. من فارغ التحصیل رشته حقوق هستم و به عنوان مشاور حقوقی فعالیت می کنم. موسیقی برای من امری جدی بوده اما سعی کردم درآمدم را متکی به آن نکنم. اخیرا قطعاتی از ساخته های استاد عندلیبی قرار است با صدای آقای حمیدرضا نوربخش ضبط شود که در آن آثار هم بناست به عنوان نوازنده تنبک حضور داشته باشم. امیدوارم این آثار هم موفق باشند و مردم از آن استقبال کنند. من همواره آرزو داشته ام در آثاری حضور داشته باشم که تا سال ها بعد از تولیدشان هم برای مردم تازگی داشته باشند، مثل دیگر آلبوم هایی که ساخته استاد عندلیبی است نظیر «کیش مهر»، «بی قرار»، «هی گل»، «امان از جدایی»، «با قدسیان» و دیگر آثار این هنرمند شناخته شده. امیدوارم کاری که بناست با صدای آقای نوربخش روانه بازار موسیقی شود هم در میان مخاطبان موسیقی جای خودش را پیدا کند و
ماندگار شود.
مهدی فیضیصفت
- 10
- 5