آلبوم بی نام محسن چاوشی که البته اسم اولیهاش آلبوم قمارباز بود که نتوانست با آن مجوز بگیرد با تاخیر یک هفتهای منتشر شد و دوستداران کارهای محسن چاوشی توانستند تجربهی جدید او را که با اشعار کلاسیک از مولانا و سعدی همراه بود بشنوند.
انتشار هر آلبومی از چاوشی یک اتفاق مهم است. او لااقل به جهت سبک و صدای منحصر به فردی که دارد از نیمهی دههی هشتاد به این طرف مهمترین خوانندهی پاپ محسوب میشود. صدای گرفتهاش عموما روی قطعات تاثربرانگیز و غمگین جواب میدهد و هر وقت با یک آهنگساز و تنظیمکنندهی خوب کار کند، مثل قطعاتی که برای فیلم «سنتوری» مهرجویی خواند یا مثل آلبوم قبلیاش «ابراهیم» میتواند از پتانسیلهای ویژهی صدایش استفاده کند.
آلبوم «بی نام» به دلیل استفادهاش از اشعار کلاسیک مولانا ناخودآگاه انتظاری شبیه آلبوم «امیر بی گزند» در مخاطبش زنده میکند. خودم از طرفداران همکاریهای چاوشی با حسین صفا هستم و به نظرم ترانههای اجتماعی و سیاه و تند و تیز حسین صفا خیلی خوب به صدای چاوشی میخورد و چاوشی هم آنقدر با آنها ارتباط برقرار میکند که تعدادی از بهترین قطعات موسیقیاش را برای ترانههای حسین صفا نوشته است. در همان آلبوم «ابراهیم» حداقل دو سه شاه قطعه داشتیم که میشد بارها و بارها گوش داد.
حیف چاوشی است که آلبومی مثل «بی نام» در کارنامهاش باشد. آلبومی که بزرگترین مشکلش این است که بیهویت است. نه شکل چاوشی را دارد و نه مولانا.
اما از طرف دیگر کلمات مولانا آهنگ و وزنی دارد که چاوشی در آلبوم «امیر بیگزند» نشان داد میتواند از آنها قطعاتی ریتمیک، سرحال، پرانرژی و قوی دربیاورد.
نمونهاش قطعات «این کیست این؟ این کیست این؟ این یوسف ثانی است این / امروز مستیم ای پدر، توبه شکستیم ای پدر، از قحط رستیم ای پدر / امسال ارزانی است این» که موسیقی با آهنگ کلمات مولانا همراه میشود و حال و هوای عرفانی قطعه با موسیقی روز خیلی خوب ترکیب میشود و نتیجهاش کاری انرژیبخش و وجدآور است.
یا در خود قطعهی «امیر بیگزند» با مطلع «عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و الماسی» چاوشی خیلی خوب متوجه شده که حال و هوای این شعر مولانا به اندازهی «بیخود و مجنون دل من» مستعد ریتمیک شدن نیست. در حقیقت شعر به شعر تفاوت را احساس کرده و جدا از حفظ زبان آهنگین اشعار مولانا توانسته به هر کدام از قطعاتش فردیتی بدهد.
این مقدمهی طولانی را در نقد آلبوم بی نام نوشتم که از دل آن به مشکلات آلبوم جدید محسن چاوشی برسم. در آلبوم بی نام یازده قطعه منتشر شده که آهنگساز همهشان هم چاوشی است. اگر اسم چاوشی را هم نمیدیدید از یکدستی ملودیها و حتی آن مایهای که از موسیقی جنوبی و عربی به آن اضافه کرده متوجه میشدید که همهی قطعات دستپخت یک نفر است. منتها بیشتر از آن که به معنای مولف بودنش باشد تکرار بی حاصل شده. حال و هوایی در مخاطب زنده نمیکند.
صدای خوانندهی همراه که در قطعاتی مثل «راز» وجود دارد نه توجیه زیباییشناسی دارد و نه حتی گفتارش مفهوم است. انگار قرار بوده وهمی ایجاد کند که مثلا در همین قطعهی «راز» اصلا به ریتم یکنواخت آهنگ نمیخورد.
جان منی جان منی جان من / آن منی آن منی آن من
شاه منی لایق سودای من / قند منی لایق دندان من
بهترین قطعهی آلبوم همان اولی است به نام «قند من» که از بقیه هم ریتمیکتر است اما واقعیت این جاست که حتی در همان قطعه هم مدولاسیون ناگهانی به موسیقی بندری و شیوهی ادای کلمات چاوشی گاهی آزاردهنده میشود. بعضی کلمات انگار از کنترلش خارج میشوند. اتفاقی که در اجرای آثار مولانا در «امیر بیگزند» شاهدش نبودیم.
همان فرمول «قند من» را در قطعات «قمارباز» و «زاهد» هم میتوان شنید و اگر برای همان قطعهی اول جواب میداد دیگر تاثیرش را از دست داده است.
اگر در قطعهای مثل «بر سلطان» (که در کنار «قند من» از قطعات آلبوم است که حداقل میشود دو بار شنیدش) هم شیوهی تنظیم و ملودی با قطعات دیگر متفاوت است، از اواسط آن افکتهایی به قطعه اضافه شده که متاسفانه حال و هوای مخاطب را خراب میکند.
قطعاتی که در آنها اشعار سعدی را خوانده مثل «راز» یا «گنجشک پریده» انگار حس کرده که به جای کوبندگی اشعار مولانا باید لطافت کلمات سعدی را جایگزین کند اما از آنجا که این تفاوت را درست هضم نکرده حتی کلمات اشعار این دو قطعه واضح نیستند. سه قطعهی «راز»، «گنجشک پریده» و «من ندانستم» اصلا تکلیفشان مشخص نیست. جایی میان تلفیق ترنس و راک و فولکلور و سنتی گیر کردهاند و در هیچکدام هم به کمال نمیرسند و نقطهی وصلشان هم مشخص نیست.
به نظر میرسد در این آلبوم جای خالی تنظیمهای بهروز صفاریان یا فرشاد حسامی به شدت حس میشود. احتمالا اگر چاوشی مثل آلبومهای قبلی فقط چند قطعه را تنظیم میکرد و سلیقهی دیگری هم دخیل بود خروجی دلنشینتر و حرفهایتر از کار درمیآمد. در حال حاضر فضای ملودیها بیدلیل شلوغ و پرسروصداست و ترکیب سازبندیها به دل نمینشیند.
اگر در آلبوم «ابراهیم» اعتماد به نفس چاوشی باعث تاثیر مثبت روی وجههای مختلف قطعات موسیقی شده بود حالا به نظر میرسد یکهتاز بودنش کمی کار دستش داده است.
البته که طرفداران چاوشی هرگز از او ناامید نمیشوند. احتمال پرفروش شدن آلبوم «بی نام» زیاد است. به خصوص که فعلا هم به نظر نمیرسد رقیب قدری داشته باشد. اما حیف چاوشی است که آلبومی مثل «بی نام» در کارنامهاش باشد. آلبومی که بزرگترین مشکلش این است که بیهویت است. نه شکل چاوشی را دارد و نه مولانا.
قطعات آلبوم بی نام محسن چاوشی
قند منی (مولانا)
گنجشک پریده (سعدی)
بر سلطان (مولانا)
چنگ (فصیحالزمان کاشانی)
قمارباز (مولانا)
عقل و خرد (مولانا)
زاهد (مولانا)
باز آمدم (مولانا)
من ندانستم (سعدی، وحشی بافقی)
قوم به حج رفته (مولانا)
راز (سعدی)
- 19
- 4