پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۰۷ - ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۶۸۱
تئاتر شهر

گفت‌وگو با الهام پاوه‌نژاد، کارگردان و بازیگر نمایش کافه پولشری

فاصله با تماشاگر را حذف کردم

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,الهام پاوه‌نژاد
الهام پاوه‌نژاد، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، این روزها نمایش کافه پولشری، نوشته آلن وتز را با ترجمه اصغر نوری روی صحنه دارد. البته صحنه، این بار، نه سالن تئاتر که کافه تریای مجموعه تئاتر شهر است. شد

این نخستین‌باری است که پاوه‌نژاد را در قامت کارگردان یک نمایش می‌بینیم؛ نمایشی که با استقبال خوبی هم روبه‌رو شده تا این‌که او امروز به جام‌جم بگوید، شگفت‌زده است. کافه‌پولشری، یک بازیگر بیشتر ندارد و کارگردان، پاوه‌نژاد، خودش لباس خانم پولشری را پوشیده تا برای مشتریان کافه که این ‌بار تماشاگران نمایش هستند، کاپ‌کیک سرو کند. با او درباره تجربه کارگردانی این نمایش به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

 

در کافه پولشری، مرز خود و تماشاگر را به واسطه اجرا در کافه برداشته‌اید. با چه تصوری از سختی‌های اجرای این ایده، سراغش رفتید؟

به سختی‌های کار خیلی فکر نکردم. تمرکزم بیشتر به مرزی بود که ارتباط را در عین بی‌ارتباطی، ترسیم می‌کرد. همه تلاشم این بود که این نوسان، پرطراوت و جذاب باشد. البته از پیش می‌دانستم، رودررویی به این شکل با مخاطب نمایش، موقعیت‌های دیگرگونی می‌سازد که در ۲۶‌سال کار تئاتری‌ام نمونه‌اش را ندیده‌ام.

 

این اولین بار بود که به رابطه مستقیم با تماشاگر رسیده‌ام؛ به هر حال همواره فاصله‌ای لحاظ شده بود و این نخستین بار است که این فاصله به کلی از میان برداشته شده است. این ارتباط بی‌واسطه بسیار برایم جذاب است تا آنجا که هر شب با واکنش‌های تازه‌ای روبه‌رو می‌شوم. بنابراین باید برای واکنش‌های مختلف در هر شب از اجرا آماده می‌‌بودم، اما چنان ‌که منظور شماست، برای چیره‌شدن بر سختی‌های این شیوه اجرا، پیش‌تولیدی نداشتیم.

 

پیش از این، تجربه مونولوگ‌گویی در بازی‌هایتان داشتید؟

بله، در سه‌گانه اورنگ به کارگردانی محمد حاتمی. البته پیش از این‌ها هم در نمایشی از محمد یعقوبی در سال ۱۳۸۲ اولین‌بار مونولوگ کار کرده بودم؛ نمایشی بود با تک‌گویی سه زن.

 

این بار اما مونولوگتان همراه است با نمایشی تک‌پرسوناژ. به نظرتان تئاتر تک‌بازیگر، ماهیتا چه مزیت‌ها و معایبی دارد؟

اگر بازیگر با فن مونولوگ، آشنایی درست و عمیقی نداشته باشد، هیچ مزیتی ندارد. به هر حال تک‌گویی، تخصصی است که تجهیز به آن دشوار است؛ شما پارتنر و بازیگری مقابل خود ندارید و یکه و تنها باید تمرکز مخاطب روی خودتان را کنترل کنید. اگر بحرانی این میان به وجود آید، مثلا اگر قسمتی از متن را فراموش کنید، کسی نیست کمکتان کند و بازی را بچرخاند.

 

از سوی دیگر، چنین نمایشی اگر نتواند از عنصر صدا و تصویر، در راستای جذابیت‌های ظاهری و تنوع‌بخشیدن به اجرا بدرستی استفاده کند، حاصل، خسته‌کننده خواهد شد و باید منتظر باشید تا تماشاگر از دقیقه ده و دوازده به بعد، ارتباطش با نمایش را از دست بدهد. بنابراین باید کارگردان و بازیگر چنین نمایشی در ایجاد تنوع و در عین حال نشان‌دادن تسلطش بر اجرا بکوشد. پس فکر می‌کنم نه تنها مزیتی ندارد، بلکه همه‌اش دردسر است! چالشی بزرگ است. شما یک تنه به جنگ با خطرات مختلف می‌روید.

 

پیش از این‌که کافه پولشری را اجرا کنید، چه شناختی از آلن وتز، به عنوان نمایشنامه‌نویس داشتید؟

این نمایشنامه‌نویس را نمی‌شناختم. اصغر نوری که این متن را ترجمه و منتشر کرده، چند سال پیش، درباره اجرای آن با من حرف زد. قرار بود دوست دیگری با ایشان همکاری کند که نشد. بعدها دوباره با آقای نوری درباره کافه‌پولشری صحبت کردیم و این بار مصمم شدیم آن را روی صحنه ببریم. سال گذشته شرایط اجرا هماهنگ بود، اما چون در کار آقای حاتمی روی صحنه بودم و از آنجا که این کار، انرژی تمام می‌خواست، دست نگه داشتم تا الان.

 

حالا که از به‌تعویق‌انداختن نمایش‌تان به خاطر همکاری با گروهی دیگر می‌گویید، این همکاری توأمان با چند گروه، به پدیده‌ای در تئاتر ما تبدیل شده است. حتی شاهدیم یک بازیگر، یک روز در سه نمایش روی صحنه می‌رود... .

ما انسانیم با توانایی‌های مشخص. اگر این بازیگران در خلوت خودشان صادق باشند، پی می‌برند که برای هیچ یک از نمایش‌هایی که در یک روز بازی می‌کنند، همه انرژی‌شان را صرف نمی‌کنند. دوی ماراتن که نیست، حتما در این وضع، انرژی آدم بر سه تقسیم می‌شود.

 

حالا و بعد از تجربه اولین کارگردانی تئاتر، برنامه بعدی‌تان چیست؟

برنامه‌ریزی خاصی ندارم. خودم را در وهله نخست بازیگر می‌دانم و به کار خودم در این رابطه در تئاتر ادامه می‌دهم، اما اگر متنی مورد علاقه‌ام باشد، باز هم به اجرایش فکر خواهم کرد؛ متنی که مثل کافه‌پولشری مسأله من و توأمان مسأله جامعه‌ام باشد.

 

از استقبال مخاطبان شگفت زده شدم

من از استقبال راضی هستم و چه بسا شگفت‌زده‌ام. شب پنجم با تماشاگری مواجه شدم که برای دومین بار به تماشای نمایش آمده بود. چند شب پیش هم که طبق روال نمایش کاپ‌کیک تماشاگران را سر میزشان بردم، یکی‌شان می‌گفت سومین‌بار است می‌آید و می‌خواهد بار چهارم و پنجم را هم بیاید.

 

پیش‌بینی می‌کردم که این نمایش، پرمخاطب شود، نه به خاطر کار خودم، بلکه به دلیل مضمونی که از آن سراغ داشتم، اما صادقانه باید بگویم این پیش‌بینی تا به این جا نبود که فکر کنم عده‌ای سه بار و بیشتر بیایند و اجرا را ببینند. این در حالی است که نمایش، پایان غیرقابل پیش‌بینی دارد و با این‌که قصه، در پایان، به نوعی تمام می‌شود و شاید به نظر برسد که دوباره‌دیدنش منافات دارد با این تمام‌شدگی، باز هم می‌آیند و اثر را می‌بینند.

 

 

 

 

jamejamonline.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش