یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۴۸ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۵۷۹۶
تئاتر شهر

شهاب حسین‌پور:

اجرای نمایش گالیله یکی از آرزوهایم است

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,شهاب‌الدین حسین‌پور
شهاب‌الدین حسین‌پور گفت: تفاوت اجرای فعلی "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" با اجراهای قبلی در روایت قصه‌گوی ایرانی آن است که در اجرای جدید آن را بهتر نشان داده و پررنگ‌تر کرده‌ام.

به گزارش هنرآنلاین: نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند"، یک کمدی تراژدی برگرفته از داستان معروف شاهنامه یعنی ضحاک، ملقب به ماردوش است و رضا شفیعیان به عنوان نویسنده، یک داستان حماسی را به‌گونه‌ای کمدی و به سبک نمایش‌های آئینی- سنتی ایران نگاشته است. شهاب‌الدین حسین‌پور این نمایش را برای دومین بار و با تغییراتی در متن با دراماتورژی محمدامیر یاراحمدی و استفاده از بازیگران جدید در تماشاخانه سنگلج اجرا می‌کند و خوشبختانه این اثر نیز توانسته مانند دیگر آثاری که این کارگردان جوان به روی صحنه آورده است، نظر مخاطبان را جلب کند و مورد اقبال آنان قرار گیرد. به بهانه اجرای این نمایش گفت‌وگویی با شهاب‌الدین حسین‌پور داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

شما قبلاً هم متن "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" به نویسندگی آقای رضا شفیعیان را در تماشاخانه سنگلج اجرا کرده بودید، چه شد که امسال دوباره تصمیم گرفتید این متن را این‌بار با بازنویسی و دراماتورژی جدید به روی صحنه ببرید؟

نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" از یک پروژه دانشجویی در سال ۸۸ شکل گرفت که من آن را در چند جشنواره از جمله جشنواره‌های مختلف آیینی-سنتی، جشنواره تئاتر دانشگاهی و جشنواره ملی جوان ایرانی اجرا کردم و در آن جشنواره‌ها برگزیده هم شد. بعد از آن من در سال ۸۹ با سفارش زنده‌یاد حمید سمندریان و با حمایت آقای اتابک نادری (مدیر وقت تماشاخانه سنگلج) این نمایش را در سنگلج اجرا کردم که آن نمایش اولین قرارداد حرفه‌ای من با انجمن هنرهای نمایشی به مبلغ یک میلیون تومان بود. تا قبل از آن هیچ‌وقت اجرای عمومی نداشتم و سفارش آقای سمندریان بود که باعث شد نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" را به روی صحنه ببرم. خوشبختانه نمایش ما به شکل عجیب و غریبی پرفروش شد، به طوری‌که در جشن ۴۵ سالگی تماشاخانه سنگلج از ما دعوت کردند و یک سکه هم هدیه به ما دادند. بعد از آن یکبار دیگر هم به آن تماشاخانه دعوت شدیم و این‌بار با یک سری تغییرات در گروه بازیگران، نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" را اجرا کردم.

 

سال گذشته من نمایش "بیوه‌های غمگین سالار جنگ" را در شهر خودم شاهرود به صحنه بردم و بعد از مدتی مجدد اداره ارشاد شاهرود از من خواست تا آن را اجرا کنم. علاقه داشتم که نمایش "طپانچه‌خانم" را آنجا به صحنه ببرم اما طبیعتاً سالن شهر شاهرود قابلیت اجرای آن نمایش را نداشت. بنابراین من تصمیم گرفتم که نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" را این‌بار با ترکیبی از بازیگران اجرای قبلی به همراه بازیگران شهر شاهرود در این شهر اجرا کنم و این کار را انجام دادم و خوش‌بختانه مردم شهر شاهرود هم از آن استقبال کردند و سر و صدای آن اجرا در مرکز هنرهای نمایشی پیچید. بعد از آن آقای نادری مرا به جشنواره فجر استانی دعوت کرد. به او گفتم در شهرستان‌ها اجرا می‌روم اما بازیگر چهره ندارم. آقای نادری پذیرفت و گفت کارت را دوست دارند، برو و اجرا کن. بنابراین من به جنوب کشور رفتم و در ۳، ۴ استان نمایش را اجرا کردم که خوشبختانه همه چیز خوب بود.

 

چند ماه پیش آقای علی عابدی از من دعوت کرد که در تماشاخانه سنگلج یک نمایش را به روی صحنه ببرم. من دوباره فکر کردم و با توجه به وضعیتی که هر کدام از نمایش‌هایم داشت، به آقای عابدی اجرای مجدد نمایشنامه "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" را پیشنهاد کردم. آقای عابدی گفت که این نمایش را قبلاً ۲ بار دیگر هم اجرا کرده‌اید. گفتم چاره‌ای نیست چون وقت لازم برای آماده‌سازی نمایشی دیگر وجود ندارد. ایشان گفت مشکلی ندارد و پیش تولید نمایش آغاز شد. برای اجرای دوباره این نمایش به اضافه‌کردن یک سری از آیین‌های تئاتر شرق به تئاتر ایرانی فکر کردم و یک سری از بازیگران را هم تغییر دادم.

 

اولین جلسه تمرین ما از ۱۵ اسفند آغاز شد و در نخستین جلسه دورخوانی از آقای محمدامیر یاراحمدی که همیشه به من لطف دارد و به من مشاوره می‌دهد، دعوت کردم تا در تمرین ما حضور داشته باشد. آقای یاراحمدی در آن جلسه چند سوال کلیدی از نمایشنامه مطرح کرد که سوال‌های ایشان مربوط به سر و سامان ندادن به کاراکترها، نداشتن جمع‌بندی مناسب و همچنین درباره سیر تاریخی خود قصه ضحاک بود. من گفتم که تماشاگر به این مسائل توجه نمی‌کند اما آقای یاراحمدی گفت حالا که بعد از چند سال می‌خواهی این نمایش را در تهران اجرا کنی، کاری کن که منتقدین هم به اجرایت ایرادی نگیرند و هیچ نقصی در بحث هنری و علمی نمایشنامه باقی نماند. در نتیجه قرار بر این شد که آقای شفیعیان متن را بازنویسی کند اما چون ایشان وقت این کار را نداشت، آقای یاراحمدی قبول زحمت کرد و در تعطیلات نوروز روی جزئیاتی که مطرح کرده بود، ۱۰، ۱۲ روز کار کرد و بعد از آن گفت که قلم این متن دو دست شده است، من یک ادبیات دارم و نویسنده اصلی نمایشنامه ادبیاتی دیگر. به همین خاطر آقای یاراحمدی قسمت‌های دیگری از متن را هم تغییر داد که در نتیجه ۹۰ درصد دیالوگ‌ها تغییر کرد. قصه همچنان متعلق به آقای شفیعیان بود اما دیالوگ‌نویسی آن را آقای یاراحمدی انجام دادند. نسبت به اجرای قبلی چند صحنه هم به نمایش اضافه شد و در نهایت نمایش از ۷۵ دقیقه، به ۹۰ دقیقه رسید. در نهایت از نظر من و اکثر هنرمندان صاحب نظری که این نمایش را دیده‌اند، متن بازنویسی شده توسط آقای یاراحمدی بسیار تاثیرگذارتر از نمایشنامه اولیه است.

 

 

بنابراین دیگر نمی‌شود گفت که شما نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" را باز تولید کرده‌اید.

هرگز. این خودش یک نمایشنامه مستقل است.

 

قبول دارید که اجرا و کارگردانی این نمایش از نمایشنامه آن جلوتر است؟

در این مورد نظری ندارم و فقط این را می‌گویم که هم من و هم آقای یاراحمدی اذعان داریم که اگر یک ماه بیشتر برای تغییرات متن زمان وجود داشت، اتفاقات خیلی بهتری برای متن و اجرا می‌افتاد. این متن فقط در ۲۰ روز بازنویسی شد و ۹۰ درصد دیالوگ‌های آن تغییر کرد. ان‌شاءالله اگر قرار بر این شد که نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" دوباره اجرای عمومی شود و یا در جشنواره تئاتر فجر شرکت کند، حتماً روی آن بیشتر کار می‌کنیم چون پتانسیل منسجم و بهتر شدن را دارد. تفاوت اجرای فعلی "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" با اجراهای قبلی در روایت قصه‌گوی ایرانی آن است که در اجرای جدید آن را بهتر نشان داده‌ام. شاید این روایت قصه‌گوی ایرانی در اجراهای قبلی تا به این اندازه پررنگ نبود.

 

خیلی جاها در روند تماشای نمایش حس کردم که دیالوگ‌ها بداهه است. آیا واقعاً این‌طور بود یا بازیگران طبق نمایشنامه پیش رفتند؟

به جرأت می‌توانم بگویم که ۹۹ درصد از آن‌چه که شما شنیدید، متعلق به متن بود و ما قرارمان بر این بود که بازیگران هیچ بداهه‌ای نداشته باشند. آن یک درصد بداهه‌ای هم که وجود دارد برای تمرینات است. برای من خیلی مهم بود تا این نمایش آیینی-سنتی که موزیکال و کمدی است، به سمت تئاتر آزاد نرود. داستان این نمایش یکی از غم‌انگیزترین قصه‌هایی است که من کار کرده‌ام اما به هر حال بخش‌های کمدی خودش را هم دارد و طبیعتاً مخاطب در حین تماشای نمایش می‌خندد. با این حال اصلاً دوست نداشتم که بازیگر با تشویق و دست زدن تماشاگر، مثل تئاتر آزاد شروع به استفاده از الفاظی کند که نمایش از نظم و خط‌کشی خودش خارج شود. خیلی روی اجرای بازیگران دقت کردم چون ما کارمان را در یک استیصال زمانی آماده کردیم و برای همین من حتی در حین اجرای بچه‌ها هم یواشکی به آن‌ها اشاره می‌کردم که چه چیزهایی را چگونه بگویند و چه مواردی را حذف کنند. به این نکته هم خیلی فکر کرده‌ام که اگر نمایش کمتر از ۹۰ دقیقه می‌شد، شاید برای مخاطب جذابیت بیشتری داشت. این‌ها تغییراتی است که می‌شود در اجرای بعدی آن اعمال کرد.

 

شما معمولاً هر نمایشی را با هر زبان و شیوه‌ای که اجرا کرده‌اید، در آن سر لوحه‌ای از نقدهای اجتماعی وجود داشته و حتی کارهایی که جنسی از کمدی دارند هم از این قائله مستثنی نیستند. این دغدغه از کجا می‌آید و چرا تا به این اندازه در آثارتان وجود دارد؟

ممکن است که در کارهای من به یک سری مباحث اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پرداخته شود، اما هیچ‌وقت به این فکر نکرده‌ام که نمایشی را به روی صحنه ببرم که این مسائل را نقد کند. سعی می‌کنم که بر اساس دغدغه‌های جامعه و آسیب‌های اجتماعی امروز، در نمایشنامه‌هایم حرفی برای گفتن داشته باشم. خیلی از نمایشنامه‌ها نقد اجتماعی دارند اما نقدشان مناسب جامعه امروز نیست. استاد سمندریان، می‌گفت که همیشه بر اساس دغدغه‌های امروزتان کار کنید. شما اگر سه سال نمایشی را به روی صحنه نبرید، خیلی بهتر از این است که هر سال کار کنید و در مخاطب ایجاد اندیشه نکنید. اگر این اتفاق بیفتد، شما بازی را باخته‌اید. من در تمام نمایشنامه‌هایی که از دوره هنرجویی تا الان به روی صحنه برده‌ام، تاکنون اثری را اجرا نکرده‌ام که در آن اعتراض و نقدی وجود نداشته باشد.

 

در خصوص شیوه روایی و اجرایی نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" توضیح دهید. چه شد که تصمیم گرفتید در اجرای جدید، برخی از شیوه‌های نمایش ایرانی را پررنگ‌تر جلوه دهید؟

می‌بینم که در تئاتر امروز، برخی از آیین‌ها و شیوه‌های نمایش ایرانی همچون نقالی، پرده‌خوانی، سیاه‌بازی، سایه‌بازی، تخت حوضی، ضربی‌خوانی و... در حال فراموشی است. خیلی‌ها یک روز به عشق این نمایش‌ها رفتند و هنرمند شدند. حداقل ۶۰ سال مردم درگیر این آیین‌ها بوده‌اند اما امروز همه به سراغ مدرن و پست مدرن می‌روند و دیگر کسی به این آیین‌ها که تئاتر ملی ما را شکل می‌دهند، توجهی ندارد. به نظرم به عنوان یک شاگرد، بد نیست که این آیین‌ها و شیوه‌های نمایشی را در تئاتر جدیدم یادآوری کنم. ادعایی هم در این مورد ندارم و قصدم بیشتر یادآوری آیین‌ها بود. در شیوه کارگردانی نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند"، سعی کردم که آیین‌های نمایشی ایران را با موسیقی و همچنین با برخی از رفتارها و حرکات تئاتر مشرق‌زمین و به خصوص تئاتر کابوکی ژاپن ترکیب کنم. نمی‌دانم که چقدر در کارم موفق بودم اما می‌دانم که شاید تماشاگر ده‌ها نمایش بهتر از این آیین‌ها را دیده باشد، اما نمایشی که همه این آیین‌ها را یک‌جا در یک ظرف ریخته باشد، برایش تازگی دارد. این واکنش را از سمت مخاطب هم گرفتم و آن‌ها خودشان هم اذعان داشتند که نمونه چنین نمایشی را ندیده بودند و نمی‌دانستند که اینگونه هم می‌شود، اجرا کرد.

 

 

چه شد که از بازیگران زن پوش در اجرای این نمایش استفاده کردید؟

من در نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند"، شخصیت‌های نمایش را به تعداد بازیگرها نداشتم؛ چون برخی از بازیگرها چند نقش را بازی می‌کنند. نمایش ما یک نمایش مدرن است ولی ما هرگز نشانه‌های آیینی-سنتی را از آن دور نکرده‌ایم. آقای سمندریان همیشه می‌گفت که شما نمی‌توانید هر کار عجیبی را در نمایش‌تان انجام دهید و بعد بگویید که مدرن عمل کرده‌اید، بلکه شما باید بر اساس یک قالب و محتوای درست، نگاه مدرن داشته باشید. در این نمایش از زن‌پوشی استفاده کرده‌ام که جزئی از نمایش‌های ایرانی است، اما متأسفانه به خاطر آموزش غلطی که داده شده، خیلی‌ها درک درستی از آن ندارند. ما نمی‌توانیم بگوییم که نمایش سنتی- آیینی کار کرده‌ایم اما اگر نشانه‌های چنین نمایشی را از آن بگیریم. مثل آش شله قلمکار می‌شود.

 

کاراکتر نمایش ایرانی یک جایی باید برقصد، یک جایی باید نفهمد، یک جایی باید سخیف باشد. این‌ها را نمی‌شود از نمایش ایرانی گرفت. ما در این نمایش اگر می‌خواستیم سیاه‌بازی اجرا کنیم، کاراکتر ضحاک چون پادشاه ظالمی است، سیاه می‌شد. به همین خاطر ظلم ضحاک برای‌مان اولویت نداشت و تعمداً سخیف بودن و حماقتش را بیشتر نشان دادیم. ضحاک پادشاهی است که صبح تا شب تاب‌بازی می‌کند و مملکت هم همینطور روی هوا اداره می‌شود. او اشتباهی انتخاب شده و نمی‌خواسته این‌گونه باشد. در نمایش هم دیالوگی‌ست که می‌گوید تو بهتر است در آن دشت نیزه‌وران می‌ماندی. تو بر تختی نشسته‌ای که نباید می‌نشستی. تو باید بروی شترسواری و کارهای با مزه کنی. ضحاک نمایش ما نمونه یک حکمران اشتباهی است.

 

شما سابقه چندین اجرا در تالار سنگلج را داشته‌اید. امکانات سخت‌افزاری این تالار را برای اجرای تئاتر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظرم کل سالن‌های دولتی ما به لحاظ سخت‌افزاری و برنامه‌ریزی به یک بازنگری خیلی جدی احتیاج دارند. البته گویا یک سری برنامه‌ریزی‌ها برای این کار انجام شده و مکاتباتی هم صورت گرفته است که امیدوارم زودتر عملی شود. تالار سنگلج سالنی است که ۲ بار در زمان مدیریت آقای اتابک نادری در آن‌جا کار کرده‌ام و اتفاقات خوبی برای من افتاد. این سالن را دوست دارم و به نظرم به لحاظ استیج و آکوستیک جزو بهترین تماشاخانه‌های ایران است. من معتقدم که دوران مدیریت آقای اتابک نادری، بهترین دوران تماشاخانه سنگلج در این سال‌ها بوده است. بعد از آن تالار سنگلج ضعیف شد و نمی‌دانم که مدیریت بعدی آن طی یکی دو سال چه بلایی سر این تالار آورد که به دست فراموشی سپرده شد. بعد از آن هم که مدیریت تالار به آقای عابدی واگذارشد، وضعیت رفته رفته بهتر شد. الان تیم آقای علی عابدی و محسن حسن‌زاده و سایر دوستان بسیار خوب کار می‌کنند و با تمام وجود تلاش می‌کنند تا این تماشاخانه به روزهای اوج خود بازگردد.

 

مدیریت جدید برنامه‌ریزی‌های خودش را اعمال می‌کند و خوشبختانه امکانات سالن خیلی بهتر شده و بازسازی‌های خوبی انجام شده است. گروه‌ها هم با آرامش بیشتری در تالار سنگلج اجرا می‌کنند. تماشاخانه سنگلج امکانات فوق‌العاده‌ای دارد که نیاز به مراقبت و رسیدگی بیشتری دارد و این رسیدگی هم سواد کافی مدیریتی می‌خواهد. به نظرم تیم مدیریتی فعلی تماشاخانه سنگلج گروهی فوق‌العاده است که خیلی از اشتباهات مدیر گذشته را پاک‌سازی و جبران می‌کند اما هنوز تالار سنگلج به آن موفقیتی که لازم است نرسیده. تماشاخانه سنگلج باید پر از تماشاگر شود. شاید کمبود تماشاگر در این سالن به خاطر مدیریت قبلی است اما باید دست به دست هم داد تا تماشاگران این سالن بیشتر شود. در محیط پیرامون این تماشاخانه کافه، رستوران، محصولات فرهنگی، پارک، جای پارک ماشین و سایر امکانات تفریحی و رفاهی وجود دارد و خود سالن هم از سیستم آکوستیک، نور، صدا، استیج و صندلی‌های بسیار راحت بهره‌مند است. در این شرایط، باید به تعداد تماشاگران این سالن اضافه شود که این اتفاق مستلزم حمایت دولت است.

 

شما به روابط عمومی و تبلیغات نمایش‌های‌تان توجه بسیاری دارید و شیوه‌های مختلفی را برای تبلیغات به کار می‌گیرید. در مورد شیوه‌های تبلیغاتی‌تان توضیح دهید و بگویید که استقبال از نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" چطور بود؟

استقبال از این نمایش به نسبت زمان اجرای آن خیلی خوب بود. هفته اول اجرا، به دلیل برگزاری انتخابات، افت تماشاگر داشتیم. به هر حال بعد از آن یک هفته، وضعیت فروش ما خیلی خوب شد و تماشاگران زیادی به دیدن نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" آمدند. ما طی چند اجرا، میزان فروش قابل توجهی در ادوار مختلف این تماشاخانه را داشته‌ایم. البته بیشترین میزان فروش با بیشترین میزان مخاطب تفاوت دارد. آقای اکبر عبدی در گذشته نمایشی را در این سالن اجرا کرده است که به لحاظ تعداد مخاطب، شخصی به گرد پایش نمی‌رسد. با شرایطی که برای اجرای ما به لحاظ زمانی پیش آمد، اما به قطع این نمایش رکوردار فروش تماشاخانه سنگلج خواهد شد.

مارکتینگ یکی از کارهای جذابی است که من به آن علاقه دارم. به نظرم همان‌قدر که نویسنده، بازیگر نقش اول و کارگردان در تئاتر اهمیت دارند، مدیریت رسانه و تبلیغات و روابط عمومی هم ارزشمند است. اگر شما تبلیغات را جدی نگیرید، نمایشی را می‌سازید که در نهایت هزار نفر آن ر ا می‌بینند و خود نمایش حیف می‌شود. همه تئاترها باید روابط عمومی داشته باشند. همه تئاترهای دنیا این را دارند. استفاده از روابط عمومی و همکاری با خبرنگاران، عکاسان، مدیران تبلیغات و... باعث می‌شود که شما نمایش پر تماشاگرتری داشته باشید و در نهایت نمایش شما سر و صدا کند و برای اجرا در شهرستان‌ها و خارج از کشور هم از شما دعوت کنند. من قبلاً اولین دفتر تبلیغاتی تخصصی تئاتر در ایران را افتتاح کردم و حالا قصد دارم که در آینده نه چندان دور، بزرگترین پایگاه تبلیغات در تئاتر ایران را تأسیس کنم که این پایگاه محلی برای حضور خبرنگاران، عکاس‌ها، طراحان تیزر و ... باشد. این پایگاه یک اتاق فکر برای تئاتر ایران خواهد شد و کاری را می‌کند که دولت باید انجام می‌داد اما توجهی به آن نکرد.

 

باور دارم که اگر برای بخش تبلیغات هزینه شود، ۱۰ برابر آن به تئاتر باز می‌گردد. شما اگر بزرگ‌ترین کارگردان دنیا هم باشید اما کسی نداند که قصد اجرای چه اثری را دارید، چه اهمیتی دارد؟ طبیعتاً تئاتر بدون حضور تماشاگر هیچ هویتی ندارد. شاید دوستانی که این مصاحبه را می‌خوانند باور نکنند که من برای نمایش "بیوه‌های غمگین سالار جنگ" با حضور گلاب آدینه، شیرین بینا و مونا فرجا، برای نمایش "طپانچه‌خانم" با حضور فریبا متخصص، محمد نادری و آرش فلاحت‌پیشه و برای همین نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند"، هزینه تبلیغاتم هم اندازه هزینه دستمزد بازیگرانم بوده است. در نمایش "طپانچه‌خانم" که ۱۱ بازیگر داشت، هزینه زیادی برای تبلیغات کردم. برای آن‌که یک تئاتر با کیفیت بفروشد، باید درباره آن صحبت شود. صحبت میدانی و دهان به دهان عامل فروش یک اثر است. شما اگر روی موبایل، در رادیو و تلویزیون، در خیابان‌ها و کافه‌ها و گاهاً روی تی‌شرت‌ها پوستر یک نمایشی را ببینید، قطعاً نظرتان به سمت آن نمایش جلب می‌شود و دوست دارید که بدانید آن نمایش چطور نمایشی است.

 

تئاتر ما به یک اتاق فکر کلان احتیاج دارد. از هر خبرگزاری باید یک نفر بیاید تا در این اتاق فکر بنشیند و همه با هم در مورد کارهای رسانه‌ای و تبلیغاتی تصمیم بگیرند. یک سری آدم در تئاتر حکم دلال را دارند. این افراد باید جمع شوند. آن‌ها پول‌شان را می‌گیرند و تئاتر هم نمی‌فروشد چون برای کاری که می‌کنند هیچ برنامه‌ریزی بنیادینی وجود ندارد. مگر می‌شود که شما یک عکسی را روی فلان پیج تبلیغاتی بگذارید و تئاترتان بفروشد؟ اگر ما یک تیم درست تبلیغاتی شامل ۱۰ خبرنگار، ۱۰ عکاس و ۱۰ تیزرساز و ۱۰ گرافیست داشته باشیم، آن‌وقت می‌توانیم برای تئاتر درست تصمیم بگیریم. در آن صورت دلال‌ها می‌روند و اگر دولت هم حمایت نکرد، اشکالی ندارد. اگر این اتاق فکر تشکیل شود، هر کارگردان ۲ ماه قبل از اجرایش به آن جا می‌رود و در مورد تئاترش صحبت می‌کند تا بهترین برنامه‌ریزی ممکن برای پر کردن سالن اجرا در آن اتاق فکر صورت بگیرد. من مطمئنم که با تشکیل یک اتاق فکر، قطعاً اتفاقات خوبی می‌افتد و سالن‌های تئاتر پر خواهند شد.

 

 

تبلیغات نمایش شما از شبکه‌های برون مرزی هم پخش شد. رویکردتان در این خصوص چیست؟

این اولین بار نیست که شبکه‌های برون مرزی نمایش‌های مرا تبلیغ می‌کند. من از این بابت خوشحالم و فکر هم نمی‌کنم که منع قانونی داشته باشد. این کاری است که تلویزیون رسمی خودمان باید انجام دهد اما حالا که تلویزیون خودمان توجهی به کار فرهنگی تئاتر ندارد، چه اشکالی دارد که یک رسانه دیگر تئاتر ما را تبلیغ کند؟ به نظرم حتی باید باعث افتخار تئاتر ما باشد که قدرتش به جایی رسیده که شبکه‌های برون‌مرزی به صورت خودخواسته آن را تبلیغات می‌کنند. این تبلیغات به نفع تئاتر و به نفع فرهنگ ما است. باید خوشحال باشیم که تئاترمان از آن طرف مرزها و در فرهنگی دورتر تبلیغ می‌شود. هر رسانه‌ای کارهای فرهنگی و هنری ما را تبلیغ کند، باید باعث خوشحالی ما و مسئولین‌مان باشد. از طرفی دیگر علاقه دارم که تبلیغات تئاترهایم توسط افراد و به صورت مردمی انجام شود. اکنون نمایش "سرآشپز پیشنهاد می‌کند" واقعاً به شکل مردمی تبلیغ شد و خود مردم تیزر آن را دست به دست کردند. این‌ها اتفاقات خوبی است که به نظرم تکرارشان به نفع تئاتر است و کسی در این بین ضرر نمی‌کند.

 

نمایشنامه "گالیله" نوشته برشت اثری بود که زنده‌یاد سمندریان قصد داشت آن را اجرا کند اما هر بار به دلایلی این امر تحقق پیدا نکرد. شما با یادی از استاد خودتان آقای سمندریان قصد اجرای این نمایشنامه را دارید. فکر می‌کنید که این اتفاق چه زمانی تحقق پیدا کند و چرا دوست دارید که این نمایشنامه را اجرا کنید؟

من به فکر اجرای چند نمایشنامه‌ هستم. نمایشنامه "یک زندگی بهتر" ۳ سال است که پشت در مانده و نمایشنامه "طپانچه‌خانم" هم اجرای مجدد خواهد شد. همچنین اجرای نمایشنامه "گالیله" نیز از آرزوهایم است و می‌خواهم آن را به استاد سمندریان تقدیم کنم. من در چند سال آخر زندگی آقای سمندریان در کنار ایشان بودم و حس می‌کنم که ده درصد از مفاهیمی که ایشان درباره نمایشنامه "گالیله" می‌دانست را من هم می‌دانم. قطعاً‌ اجرای من از این نمایشنامه، به پای اجرایی که آقای سمندریان در نظر داشت به روی صحنه ببرد، نمی‌رسد اما من تمام سعی خودم را خواهم کرد که این اجرا به آن‌چه که آقای سمندریان می‌خواست نزدیک شود. برای اجرای این نمایشنامه جای هیچ آزمون و خطایی وجود ندارد. قداست آقای سمندریان و نمایشنامه "گالیله" آنقدری است که من نمی‌خواهم آن را طوری به روی صحنه ببرم که نقصی داشته باشد. نگارش این متن ماه‌ها نیاز به زمان دارد. آقای یاراحمدی در این زمینه مرا کمک خواهد کرد و امیدوارم که بزرگان عرصه بازیگری هم بیایند و در این نمایش بازی کنند. قائدتاً نمایش "گالیله" باید در سالن اصلی تئاتر شهر و یا تالار وحدت اجرا شود و زمان آن هم کمتر از آن‌چه که در متن است، تنظیم شود تا حرفش را رساتر به جامعه بزند. به یک سری شیوه‌های اجرایی هم فکر می‌کنم و کلاً اجرایی که در ذهنم وجود دارد، کار عجیب و غریبی است. آقای سمندریان می‌گفت که اوج تراژدی بشر به کمدی ختم می‌شود. تمام سعی‌ام بر این است تا نمایش "گالیله" از این فیلتر عبور کند و مدام از خودم سؤال می‌پرسم که این اتفاق چطور باید بیفتد؟ امیدوارم اگر روزی نمایش "گالیله" به روی صحنه برود، با اقبال مخاطبان مواجه شود و از این آزمون سربلند بیرون بیایم.

 

 

شما اخیراً سایت Tik8 را مدیریت می‌کنید. چه اتفاقی افتاد که در آن سایت شروع به کار کردید؟

حدوداً ۸ ماه پیش به دلیل علاقه‌ و تجربه‌هایی که در پایان‌نامه و بعدها در حوزه تبلیغات و رسانه کسب کردم، به دعوت دوستان در سایت Tik8 شروع به فعالیت مدیریتی کردم. نمی‌دانم که قرار است تا چه زمانی آن‌جا باشم و امیدوارم تا زمانی که هستم برای دوستان مثمرثمر باشم. برای تمامی سایت‌های رقیب احترام قائلم ولی به شدت مخالف انحصار طلبی هستم. زادگاه من تئاتر است و هنر نمایش برایم بسیار با اهمیت است. در Tik8 هم تیمی بسیار قدرتمند در حال تلاش هستند تا بتوانند توسعه فضای اقتصادی تئاتر و ایمنی شغلی را برای هنرمندان ایجاد کنند. نگاه ما صرفاً کسب درآمد نیست و نگاه حمایتی به مقوله هنر داریم.

 

 

 

 

  • 17
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش