پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۱۵ - ۲۴ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۶۵۴
تئاتر شهر

گفت و گو با جاستينا؛ دختر رَپِری که هنرپيشه تئاتر شد

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
نزديک به دو ماه پيش خبر آمد که يکي از مطرح ترين خواننده هاي موسيقي زيرزميني، به عنوان بازيگر روی صحنه تئاتر رفته. پس از دو ماه اين بازيگر، تئاتری جديد را تجربه کرده و اين روزها مشغول اجراست. صحبت از «فريما حبشیزاده» يا «جاستينا»ی دنيای رپ است.

خواننده اي اجتماعي خوان که به شدت بين جوان ها طرفدار داشته و امروز با کمرنگ شدن در دنياي موسيقي سراغ رشته اي که در آن تحصيل کرده رفته و به عنوان بازيگر مشغول به فعاليت مي باشد. مي توانيد اولين گفت و گوي اين بازيگر- خواننده با رسانه ها را مطالعه کنيد.

 

فريما يا فريماه؟

تا سه سال پيش «ه» داشت اما ديگر ندارد!

 

چطور؟

پدر به ثبت احوال مراجعه کرد و تقاضاي فريماه کرد اما وقتي که شناسنامه آمد انتهاي نام من «ه» نداشت و خودش به صورت دستي اسم من را درست کرد. چند سال پيش متوجه شدم در سيستم فريما ثبت شده و پدر با يک کاتر به جان شناسنامه افتاد و همان «ه» را حذف کرد.

 

بين زماني که درس شما تمام شد يعني سال ۹۴ و امروز که روي صحنه رفتيد فاصله افتاده است. دليل اين فاصله چيست؟

به دليل اينکه سراغ علاقه ديگرم رفته بودم و در موسيقي مشغول شده بودم، کمي از دنياي بازي و بازيگري فاصله گرفتم و موسيقي را جدي دنبال کردم. البته امروز دنياي بازيگري را بيشتر جدي گرفتم و دومين تئاتر جدي ام در حال نمايش است. جالب اينکه بسياري از مردم و علاقه مندان من نمي دانستند رشته تحصيلي من تئاتر بوده و فکر مي کردند به خاطر شهرت در موسيقي به سراغش رفته ام.

 

نظر خانواده درباره بازيگري شما چه بود؟

اتفاقا مشکلي نداشتند. آنها در کل با حضور من در دنياي هنر زياد مخالفت نکردند. البته در زمان حضور در موسيقي کمي اختلاف نظر بود که به تدريج برطرف شد.

 

شما از هفده سالگي تا بيست و هفت سالگي در موسيقي بسيار پرکار و فعال بوديد. چطور سمت موسيقي رفتيد؟

طبق معمول اين علاقه هم از کودکي با من بود. پدر به موسيقي علاقه زياد داشت و موزيک هميشه شنيده مي شود، من هم به سمت آن گرايش پيدا کردم. از سوي ديگر استعداد زيادي در حفظ کردن ترانه ها داشتم. علاقه من به ادبيات هم به خاطر علاقه به شعرها بود. در جمع هاي خانوادگي مي خواندم و بسياري از اقوام مي گفتند فريما را به کلاس هاي موسيقي بفرستيد اما والدينم مخالف بودند و مي گفتند موسيقي سرانجامي ندارد و دليلي ندارد سمت آن برود. 

 

علاقه من به موسيقي هر روز بيشتر مي شد تا در پانزده يا شانزده سالگي با موسيقي رپ فارسي آشنا شدم. براي من بسيار جالب بود که بر روي تکست هاي رپرهاي آمريکايي، ايراني ها رپ مي خواندند. همين موضوع باعث شد که بيشتر سراغ موسيقي رپ بروم. در هفده سالگي يکي از دوستان به من پيشنهاد داد که يک کار رپ بخوانم.

 

من هم تکست رپ خود را نوشتم و براي ضبط به يک استوديو رفتيم. جالب آنکه استوديو در زيرزمين بود و واقعا پاي در دنياي زيرزمين گذاشتم. آن تکست را خوب اجرا کردم و کار من در دنياي موسيقي رپ آغاز شد. خدا را شکر که در موسيقي هم هيچ وقت پيشنهاد بي شرمانه اي نشد.

 

کار شما در همان استوديو ادامه داشت و با نام هنري «جاستينا» مشغول به فعاليت شديد؟

درست است. در سن هجده سالگي يک کار خارجي را کاور کردم. اينترنت خانه خوب نبود و به کافي نت رفتم. در آنجا به سختي موسيقي بي کلام آن کار را پيدا کردم و سپس روي آن تکست نوشتم و به استوديو رفتم. نزديک يک ماه ضبط اين اثر طول کشيد و سپس خواستم کار را پخش کنم. با يکي از سايت هاي پربازديد تماس گرفتم. گفتند بايد ۶۷ هزار تومان به حسابشان واريز کنم.

 

پول عيدي هاي خود را جمع کرده و براي آنها فرستادم اما کار پخش نشد چرا که گفتند ما از خواننده زن کاري پخش نمي کني و پولت را هم پس نمي دهيم! اولين تجربه پخش کار من به اين صورت بود. کار را روي سي دي ريخته و با شوق و ذوق به خانه رفتم. پدرم بسيار خوشش آمد اما مادر با عصبانيت سي دي را شکست و گفت اين چه کاري است انجام مي دهي؟!

گفت و گو با «جاستينا»؛ دختر رپري که حالا يک هنرپيشه رسمي تئاتر است

 

بازخورد کار چطور بود؟

پس از انتشار آهنگ در فيس بوک به شدت فالوورهايم زياد شد. سي نفر درخواست دوستي داده بودند و نزديک بيست مسيج داشتم. همه تعريف مي کردند و هيجان زيادي داشتم. همين بازخورد بين مخاطبين براي من بيست ساله باعث شد که انگيزه ام براي کار بيشتر شود. يک سال پس از پخش اين کليپ يک نفر از شيراز تماس گرفت و گفت مي خواهيم براي تو موزيک ويديو بسازيم. با ترس و لرز به خانواده گفتم که چنين پيشنهادي دارم و آنها به شدت استقبال کردند! براي من جالب بود که آنها استقبال کردند و براي تهيه ويديو به شيراز رفتيم.

 

سه روز ضبط کار طول کشيد و پس از مدتي ويديوي من در شبکه هاي ماهواره اي پخش شد. همان هفته اول، کار من جزو ده کار پربيننده بود و هفته دوم کار من پربيننده ترين ويديو آن شبکه و بالاتر از کار شادمهر عقيلي قرار گرفت. باورم نمي شد که اينقدر مورد استقبال واقع شده ام و داستان براي من و خانواده جدي تر از قبل شد. جالب آنکه مادرم به شدت پيگير بود و حتي قبل ضبط کارها از من مي خواست شعر را برايش بخوانم تا بداند چه چيزي قرار است بخوانم!

 

البته امروز ديگر موسيقي براي شما جدي نيست...

(مي خندد) هنوز هم جدي هست اما زماني که سن شما بيشتر مي شود به دنبال کسب درآمد هم مي افتيد. کمي دلسردي به وجود آمده و از سوي ديگر سمت بازيگري رفته ام و به همين دليل موسيقي را کمي کنار گذاشته و بهتر است بگويم مدتي کمرنگ شده ام.

 

شما صداي خوبي در خوانندگي داريد و مي توانيد در سبک پاپ بخوانيد. وزارت ارشاد که با پاپ بانوان موردي ندارد و حتي اجازه کنسرت مي دهد. شما به اين داستان فکر کرديد که از زيرزمين به روي زمين بياييد...

 

به اين موضوع فکر کردم اما اگر وارد سبک رپ شدم به واسطه دغدغه و زدن حرف هايم بود. حرف هايي که در سبک پاپ نمي توان بيان کرد. من از درد جامعه و مشکلات دختران مي گويم، اين حرف ها را نمي توان در قالب موسيقي پاپ بيان کرد. من عاشق اجرا و برگزاري کنسرت هستم و از پول درآوردن بدم نمي آيد اما سبک کاري من طوري است که نمي توانم سمت پاپ و کنسرت بروم. هرچند در زندگي هيچ چيز قطعي نيست و ممکن است در آينده تغيير مسير دهم. شايد سمت اجراي قانوني رفته و حتي در تهران کنسرت برگزار کنم.

 

جالب آنکه در کارهايتان سراغ سعدي و پروين اعتصامي و فروغ رفته ايد...

 

درست است، من به واسطه علاقه زيادي که به ادبيات فارسي و اشعار کهن دارم، سعي مي کنم در سبک موسيقي رپ از آنها استفاده کنم. دوست دارم زماني که آهنگي مي خوانم، خودم وقتي آن را مي شنوم از شنيدن آن راضي باشم و بگويم حرف جامعه ام را زده و سراغ حرف بعدي بروم.

 

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

جالب اينکه شما به شدت اجتماعي خوان هستيد...

بله، پيش تر هم گفتم که حرف من همان دغدغه اي است که در محيط و پيرامون وجود دارد. به همين دليل من از طلاق خواندم، از اين خواند که اگر دختري داشتم به او سبک زندگي صحيح را ياد مي دادم و از مسائل ديگري از اين دست. تا به امروز رپر دختري نداشتيم که اجتماعي و براي خانم ها و دغدغه هايشان بخواند. به همين دليل است که طرفدارهاي خاصي براي خود پيدا کرده ام.

 

سوژه هاي شما از کجا پيدا مي شوند؟

وقتي فيلم «رگ خواب» را ديدم، يک شعر درباره طلاق نوشتم. مي خواهم بگويم با دقت کردن به محيط اطراف سوژه هايم را پيدا کرده و درباره آن مي نويسم. اين مسائل به عنوان يک دختر براي من مهم است و برخي از آنها آزاردهنده است. به همين دليل سراغشان رفته و جاي خواندن از عشق و عاشقي مانند ديگر خواننده ها، سراغ اين دغدغه مي روم. 

 

با اين شرايط براي شما مشکلي پيش نيامد؟

(با خنده) پيش نيامده بود تا يک ماه پيش. چند روزي احضار شدم و جالب آنکه به شدت برخورد خوبي با من شد. من نه جاسوس هستم و نه خرابکار! دوستان هم متوجه اين موضوع شده بودند و بعد از يکي دو روز مشکل من برطرف شد. بايد هم بگويم که احضار من به واسطه خوانندگي نبود، بلکه به واسطه يکي دو پست من در فضاي مجازي بود.

 

يعني درباره موسيقي و عدم خوانندگي با شما صحبت نشد؟

اصلا سوالي درباره رپ نکردند! جالب آنکه برخي از آهنگ ها را شنيده و درباره آن صحبت هم کرديم. البته منتظر اين بودم که يک روز من را احضار کنند اما جالب آنکه اين احضار براي موسيقي نبود. البته تذکر دادند که اگر قرار است بخواني به ارشاد برو و مجوز بگير! اگر به شما اجازه دادند، مي تواني شعرهايت را پخش کني.

 

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

پس يکي از دلايل جدي شدن تئاتر مي تواند اين باشد...

(مي خندد) نه به اين شدت، اما تصميم داشتم که تئاتر را جدي تر دنبال کنم و همين احضار در روند جدي تر شدن آن تاثيرگذار بود.

 

شما نزديک به ۱۳۰ هزار طرفدار در فضاي مجازي داريد. اين طرفدارها چقدر در زندگي شما تاثيرگذار هستند؟

بايد به جرئت گفت زندگي اول ما فضاي مجازي است. بين حضور در تلگرام و اينستاگرام غذايي مي خوريم و با خانواده کمي صحبت مي کنيم و دوباره سراغ فضاي مجازي مي رويم. بازخورد کارهاي من در فضاي مجازي براي من مهم است. ارتباط خوبي هم با مخاطبين داشته و سعي دارم جواب همه آنها را بدهم. نظر طرفداران من در فضاي مجازي بسيار مهم است و در کارهايم از آن بهره مي برم.

 

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

اين مخاطب ها تئاتر شما را پرفروش کرده است؟

(با خنده) بله. در تئاتر اولم يکي از طرفدارهاي من پنج بار پاي کار نشست و واقعا خجالت زده ام کرد.

 

علی کیانی موحد

 

tamashagaranemrooz.com
  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش