بازیگران «غیرمنتظره»وظیفه بسیار دشواری بر عهده گرفتهاند
تماشاگر از همان آغاز یا در مراحل بعد،دست هنرپیشه را می خواند
«غیرمنتظره» به عنوان نخستین «گیم تئاتر» ایرانی،تجربه غریبی است
هنرپیشه رکن است و بازی او عامل نهایی و تعیین کننده باورپذیری،تاثیرگذاری وماندگاری نمایش است
بازیگر می کوشد یک گام از تماشاگر پیش باشد
در وضعیت دوم،جای مخاطب و بازیگر عوض می شود
مخاطب «غیرمنتظره» بیشتر یک «تجربه گر» است تا یک «تماشاگر»
شیطنت های کیارش سرابی در نقش باجگیر،غافلگیرکننده و برای تماشاگر بسیار جذاب است
پشت سر گذاشتن عرصه های ناپیموده در تئاتر ایران و گشودن مسیرهای جدید در این حوزه،از ظهور نسلی خبر می دهد که قصد دارد با ارائه ایده های تازه و به کارگیری دگرگون کلیشه ها، مشتریان تماشاخانهها را در تجربههای کم نظیر خود شریک و ایشان را با مفاهیم و اشکال تازه ای از نمایش آشنا کند.نمایشنامهنویسان و کارگردانهای مبتکر و نوجویی همچون وحیدرهبانی،محمد مساوات،جابر رمضانی و...در سال های اخیر موفق شده اند کلیشه ای که تماشاگر ایرانی از «نمایش» و «تئاتر» در ذهن خود دارند را شکسته دهند و افق های تازه ای پیش چشم بگذارند.
مهم ترین امتیاز تئاتر در قیاس با دیگر هنرها،زنده بودن آن و برقراری رابطه بی واسطه و تکرارناپذیر در لحظه با مخاطب است.سالهاست نمایش های بسیاری در اقصی نقاط جهان به روی صحنه می روند اما شمار قابل توجهی از این آثار موفق به برقراری رابطه با تماشاگر نشده و در یادها نمی مانند.تاثیرگذاری نمایش بر تماشاگر وابسته به عوامل مختلف از داستان،دیالوگ و بیان گرفته تا نور،موسیقی و گریم است اما مهم ترین عامل،بازیگر و بازی او است که «صحنه» و «مخاطب» را به هم پیوند می زند.اگر همه عوامل صحنه از قدرت تاثیرگذاری برخوردار باشند اما هنرپیشه کار خود را درست انجام ندهد، نمایش فرو می ریزد و ارتباط با مخاطب شکل نمیگیرد. پس هنرپیشه رکن است و بازی او عامل نهایی و تعیین کننده باورپذیری،تاثیرگذاری وماندگاری نمایش است.
«غیر منتظره» تجربه غریبی است
آن دسته از علاقهمندان تئاتر که به اجراهای کلیشهای خو کردهاند و خود را مقید به یک سری عادات و آداب خاص حضور در سالن نمایش میدانند با گیم تئاتر محیطی«غیرمنتظره» غافلگیر می شوند. این گونه تئاتر محیطی در آمریکا و اروپا مسبوق به سابقه اند اما در ایران کمتر اجرا ميشوند.«غیرمنتظره» به عنوان نخستین «گیم تئاتر» ایرانی،تجربه غریبی است که فرم آن از تئاتر غرب می آید و محتوایش ریشه در روانشناسی و جامعه شناسی دارد.مفهوم «صحنه»،«دیوار چهارم»،«میزانسن»،«بازیگر» و «تماشاگر» در این نمایش بهطور كامل دگرگون شده است.محسن احتشامی با گیم تئاترش این فرصت را برای تماشاگر ایرانی فراهم آورده تا به تنهایی و بدون «همتماشاگری» و نشستن در کنار دیگران،به طور مستقیم با بازیگر تئاتر،چشم در چشم و نفس به نفس شود.او برای این کار صحنه نمایش را به هفت کابین مسقف تبدیل و در هر کابین فقط یک بازیگر را مستقر کرده است.
هر تماشاگر حق دارد به تنهایی و بدون همراهی دیگر تماشاگران،به ترتیب وارد ۶ کابین ابتدایی شده و در هر یک از کابینها،فقط با یک هنرپیشه وارد گفت و گو حتی بازی دو جانبه شود.زمانی که این تعامل مهیج در کابین ششم به پایان می رسد،تماشاگر با دو در بسته مواجه میشود.یک در به جهان بیرون از نمایش باز می شود و در دیگر به کابین هفتم(وادی آخر) که نمایش در آن همچنان ادامه دارد.نمایش دو پایان دارد،یک پایان در کابین ششم رقم می خورد و پایان اصلی در کابین هفتم.تماشاگر با خروج از کابین آخر،شگفت زده از تجربه ای که پشت سر گذاشته بر جا می ماند و میل به حضور مجدد در کابین ها در وی پدید می آید.
تحریک خلاقیت تماشاگر و بازیگر
بازیگران «غیرمنتظره»وظیفه بسیار دشواری بر عهده گرفتهاند.بازیگر در نمایشهای صحنه ای به واسطه متن،هدایت کارگردان و تجارب و آموختههای خود میداند چه مسیری پیش رو دارد و از چم و خم و تمام فراز و نشیب های داستان نمایش و ماجراهای آن آگاه است ؛ حتی می داند چه بر سر کاراکترها می آید اما در گیم تئاتر این قدرت پیش بینی کنندگی از بازیگر ستانده می شود.او هیچ متن از پیش آماده ای مشتمل بر دیالوگ و دستور صحنه در اختیار ندارد و فقط از هویت و ماهیت نقش و محدوده مجاز حرکتش با خبر است و باید بر اساس ریاکشن(واکنشهای تماشاگر،بداههپردازی کند.موقعیتی که در کابینهای «غیرمنتظره» برای بازیگر و تماشاگر ایجاد می شود،خلاقیت آن ها را تحریک میکند.
بازیگر می کوشد یک گام از تماشاگر پیش باشد و ضمن ایجاد چالش نمایشی،همه چیز را تحت کنترل خود در آورد اما برخی از آن ها بازیگران را به چالش کشیده و غافلگیر می کنند.از همان کابین نخست،مسابقه مهیجي بین بازیگر و تماشاگر و اجرا و مخاطب آغاز میشود.این مسابقه ممكن است به سه شکل مختلف رقم بخورد:
۱- بازیگر در تمام مراحل از تماشاگر پیش میافتد و تسلط خود را بر وی حفظ می کند.
۲- تماشاگر از همان آغاز یا در مراحل بعد،دست هنرپیشه را می خواند و بالاخره خود را از زیر تسلط بازیگر میرهاند.
۳- گاه هنرپیشه گاه تماشاگر به تناوب و کم و بیش از يكديگر سبقت می گیرند و در نهایت هیچ کدام بر آن دیگری برتری نمی یابد. بيشتر تماشاگران به دليل آنکه «گیم تئاتر» را تجربه نکرده اند یا به علت کم رويی و خجالت،در نهایت تسلیم هنرپیشه می شوند، بنابراین احتمال رخداد مورد «۱» بیشتر از «۲» و «۳» است.در وضعیت نخست،تماشاگر نسبت به موضوع نمایش و معادلهای واقعی کاراکترها بیش از گذشته حساس میشود.
در وضعیت دوم،جای مخاطب و بازیگر عوض می شود و این تماشاگر است که هنرپیشه را از سکه انداخته و با تبدیل شدن به بازیگر گیم تئاتر در نهایت از پیروز شدن در چنین چالشی احساس لذت می کند.در وضعیت سوم،تماشاگر هم نسبت به موضوع و کاراکترها حساس می شود و هم از تجربه ای که پشت سر گذاشته احساس شعف میکند.با خروج از کابین آخر،تمایل به طی کردن مجدد مسیر در بیشتر تماشاگران پدید میآید.آن ها دوست دارند یک بار دیگر تک تک کابین ها را امتحان کنند تا با استفاده از تجربه دور از انتظاری که کسب كردهاند، وارد چالش مهیج تر و حساب شده تری با بازیگران شوند.
تماشاگران در بهت تجربه تازه اي فرومیروند
مخاطب «غیرمنتظره» بیشتر یک «تجربه گر» است تا یک «تماشاگر».تماشاگر در اين نمايش به بازی گرفته نمی شود بلکه به بازیگری بداهه پرداز تبدیل می شود.آنچه در کابین های گیم تئاتر رخ میدهد، نه یک سرگرمی لحظه ای و گذرا بلکه چالش هوشمندانه و هدایت شدهاي با تاثیری دیرپاست.
«غیرمنتظره» با ظرافت و بدون توسل جستن به شلیک پند و نصیحت به سوی تماشاگرش،کارکردهای مفید «تئاتر مستند» و «تئاتر انتقادی» را در قالب مدرن و سادهاي معرفی كرده و به رخ می کشد.
نقشهای «غیرمنتظره» همگی بر مبنای ویژگیهای آدم هایی که هر روز در کوچه،خیابان،ترمینال های مسافربری، مترو، بازار، پیاده روها و معابر با آن ها سر و کار داریم نوشته و رفتارپردازی شدهاند.نوازنده،دانشجوی دستفروش، معتاد،ترانس سکچوال فراری، زنخیابانی، باجگیر و معلول تابلویی تکان دهنده و تاثیرگذار از جامعه معاصر با همه خوبی و بدی هایش پیش چشم می گذارند و بیننده را به قضاوت درباره آدم هایی فرا می خوانند که هر روز بارها با آن ها مواجه می شویم و از کنارشان بی تفاوت می گذریم.
کارگردان ظاهرآرایی پراغراق،گریم سنگین و پوشش توی چشم زننده را برای حفظ وجهه مستند اجرا،از دستور کار خود خارج كرده است و بازیگرانش را با همان شکل و شمایل آسیب دیدگان اجتماعی سطح شهر با تماشاگر روبهرو میکند.کورش ساسانیان با سماجت خاص و شیرینی که برای فروش خودکارهایش به خرج میدهد، به خوبی نقش دانشجوی محتاج پول را باورپذیر میکند،تسلط بارمان اهورا بر ساز و دیالوگ هایش و کنترل ریتم موسیقی حین ایفای نقش،شایسته تحسین است.صیاد آيینهوند بدون اتکا بر کلیشه ها موفق می شود نقش معتاد را به خوبی از آب در آورد.دانیال ابراهیمی در دشوارترین نقش این گیم تئاتر یعنی فردی که بین جنسیت جسمی و جنسیت روانی سرگردان مانده و النا آهی در نقش زن خیابانی بسیار مسلط و حرفهای ظاهر شده اند.شیطنت های کیارش سرابی در نقش باجگیر،غافلگیرکننده و برای تماشاگر بسیار جذاب است.
محمدرضا قلمبر با ایفای نقش معلول، دل تماشاگر را به درد می آورد. بی تردید اگر دست اندرکاران نمایش «غیرمنتظره» از امکانات بیشتری برخوردار بودند،اجرای موفقتر و باورپذیرتری داشتند.هرشب می توان در مقابل درب خروجی کابین آخر،تماشاگرانی را دید که پس از اتمام گیم تئاتر «غیرمنتظره» و طی کردن «مارپیچ سکوت» و «هفت خوان رستم» با حالی دگرگون در بهت تجربه ای که پشت سر گذاشته اند،فرو رفته اند. این همان تاثیر جادویی و ماندگار تئاتر است که متاسفانه در مملکت ما کمیاب و دیریاب است.
شهرام خرازی ها
- 18
- 3