پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۳۶ - ۰۵ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۱۰۱۷
تئاتر شهر

گفت‌وگو با شیرین اسماعیلی به بهانه حضور در نمایش دودمان

به قدرت هنر واقفم

نمایش «دودمان,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
قطعا در روزهای گذشته از نمایش «دودمان» زیاد شنیده‌اید؛ نمایشی با قصه‌ای روان و جذاب، کارگردانی خوب و بازیگرانی که همگی در این مجموعه می‌درخشند، اما بدون‌شک یکی از بازی‌های به‌یادماندنی این نمایش را شیرین اسماعیلی ایفا کرده است؛ شخصیت «زهره» که با تغییراتی در شمایل و شخصیت‌پردازی به صحنه آمده است. با شیرین اسماعیلی درباره تازه‌ترین تجربه حضورش در صحنه تئاتر صحبت کردیم که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

 در همه این سال‌ها؛ چه زمانی که در تئاتر حضور بیشتری داشتی و چه با ایفای نقش در چندین سریال تلویزیونی و فیلم سینمایی، سراغ نقش‌هایی رفتی که حرفی برای گفتن داشته‌اند، امروز هم وقتی از نمایش «دودمان» صحبت می‌کنیم، شخصیت «زهره» قوه محرکه داستانی است که مخاطب را با خود همراه می‌کند. در ابتدا کمی از این مسیر چندین‌وچندساله صحبت کنیم؛ اینکه تا چه حد برایت خوشایند بود یا نبود؟

صادقانه بگویم نبود. قبل از همه این حرف‌ها باید اعتراف کنم مدت‌هاست نقش‌ها، چیزی نیستند که من را به خودشان قلاب کنند. به‌نوعی همه‌چیز خنثی است؛ چه در فیلم‌نامه و چه در شخصیت و در نهایت چیزی نیستند که به من اشتیاق بدهند و نیروی محرکه شخص شیرین اسماعیلی شوند. این هیچ ربطی به ناامیدی من ندارد. واقعیت این است که من به قدرت هنر واقفم و می‌دانم می‌تواند چه انفجاری در آدم‌ها ایجاد کند؛ منظورم هنر و عشقی است که با آن می‌آید، اما این روزها به این فکر می‌کنم چقدر از این فضا دور شده‌ایم. من دیوانه و مجنون این شغل نیستم، ولی با منطق این عشق را انتخاب کردم، انتخابش کردم و پایش می‌ایستم. نمی‌خواهم غر بزنم، درواقع می‌خواهم بگویم چیزی که قبل از این مثلا حس ۱۰۰ را به من می‌داد، طبعا الان به ۵۰ راضی نمی‌شوم. برای همین انتخاب‌هایم محدود‌تر شده است و به هر چیزی راضی نمی‌شوم. با هیچ مدیومی برای کار مشکل ندارم، به شرط اینکه شرافت بازیگری و شرافت آدم‌هایی که در خلق اثر مشارکت دارند حفظ شود.

 

 طبعا وقتی به آسیب‌شناسی کار در سینما، تئاتر یا تلویزیون می‌رسیم، بیشتر به افت کیفی متن‌هایی می‌رسیم که انتخاب اول بازیگری است که در این حوزه‌ها کار می‌کند و شاید بیشتر برای بازیگری که متکی به متن است... .

بله به این دلیل که قدم اول، فیلم‌نامه یا نمایش‌نامه است. وقتی می‌بینی همه‌چیز خنثی است به این می‌اندیشی که هنری که به آدم اندیشیدن نبخشد پس چه کاری انجام می‌دهد؟ نه‌تنها در بخش بازیگری، بلکه در همه حوزه‌ها.

 

 کمی اختصاصی‌تر از نمایش «دودمان» صحبت کنیم. تا پیش از این عمده فعالیت‌هایت در حوزه تصویر بود و حس می‌کردم قرار است این روند ادامه‌دار شود و فاصله بیشتری از تئاتر بگیری، اما این‌بار با نمایشی روی صحنه رفتی که جدا از انتخاب‌های گذشته‌ات نبود و مخاطب بسیاری را با خود همراه کرد. چطور اتفاق افتاد؟

 

یک هفته پیش از عید، محسن قرایی که ما چندین‌بار با هم کارهای مشترک انجام داده‌ایم، به من لطف داشت و نمایش‌نامه «دودمان» را به من داد تا بخوانم. محسن قرایی از نظر من آرتیست و پیش‌بینی‌هایش در مورد بسیاری از اتفاقات درست است؛ مثل اینکه پیش از اجرای نمایش حدس می‌زد نمایش خوبی خواهد شد. بعد که نمایش‌نامه را خواندم، یقین پیدا کردم که نمایش موفقی خواهد شد. همه شخصیت‌های داستان خوب بودند و قصه را دوست داشتم، بنابراین تصمیم گرفتم کار کنم.

 

ظاهرا نمایش نسبت به چیزی که در گذشته در شهرستان روی صحنه رفته بود، تغییراتی داشته است. وقتی یادداشت‌هایی را که برای اجرای شهرستان بود می‌خواندم، متوجه شدم شخصیت «زهره» نسبت به قبل تغییرات محسوسی داشته است. به چه تحلیلی در ارائه این شخصیت رسیدی؟

واقعیت این است که «زهره» در نمایش‌نامه کمی دگم به شکل عرف آن است، اما حرف اصلی این شخصیت کاملا انسانی و اخلاقی است، اما چیزی که به آن در اجرای شهرستان اشاره می‌کنی این است که شکل دگم‌بودن این شخصیت در شمایلش هم نمایان بود. من این خصوصیات را دوست نداشتم و زمانی که با فرزاد باقری، کارگردان نمایش، صحبت کردم، پیشنهادم را برای بازی گفتم. فکر کردم «زهره» باید با خودش چه فکر کند تا تراژدی به این شکل در قصه ببینیم و فقط به اخلاقیات رسیدم و عشق به خانواده و با خودم فکر کردم چقدر حیف است که این شخصیت را خاکستری کنیم. این شخصیت آدمی است که حرف حسابی می‌زند، اما حرفش را نمی‌تواند خوب بیان کند و مدام می‌گوید چرا کسی حرف من را نمی‌فهمد؟ درصورتی‌که مسیرش درست است. می‌خواستم نقطه تضادش با باقی افراد خانواده همین باشد و در وجودش سراسر عشق به خانواده دیده شود.

سعی کردم کمی فضا را گرم‌تر کنم، خصوصا زمانی که با افراد خانواده دیده می‌شود و در مسیر شوخی و خنده‌های افراد خانواده کمی شریک می‌شود.

 

البته به نظرم لهجه کرمانی شیرینی دارد که گرما و صمیمیت بین اعضای خانواده را هم بیشتر نشان می‌داد. چقدر برای تمرین لهجه زمان گذاشتید؟

یک ماه برای لهجه زمان گذاشتیم. با اینکه قبلا چنین تجربه‌ای داشتم، اما برای این نمایش کار سختی بود. لهجه کرمانی به نظرم کمی پیچیده است، انگار هم شیرازی است و هم نیست یا هم آبادانی است و هم نیست؛ ترکیب همه اینها هست، ولی ویژگی خودش را دارد. یک ماه این لهجه تمرین شد، نه صرفا دیالوگ‌ها، بلکه قرار شد لحظات تمرین را هم کرمانی زندگی کنیم. وقتی قبل از اجرا وارد سالن تئاتر می‌شوم، ناخودآگاه با لهجه کرمانی صحبت می‌کنم، چون دوست داشتم نمایش را کرمانی زندگی کنم و خوشبختانه این اتفاق افتاد.

 

 تصور می‌کنم بسیاری با من هم‌عقیده باشند که ریتم مناسب نمایش باعث می‌شود حس کنی چقدر زود زمان نمایش به پایان می‌رسد و چقدر با شخصیت‌ها و قصه همراه شده‌ای... .

 

بله این نظر را از برخی دیگر از کسانی که به دیدن نمایش آمده‌اند شنیده‌ام. گویش کرمانی خیلی تندوتیز است و من اوایل در تمرین حس می‌کردم فرزاد باقری زیادی روی ریتم تند کار تمرکز کرده است، اما الان در اجرا می‌بینیم همه‌چیز درست بوده و او این را پیش‌بینی می‌کرده و الان که لحظات متفاوتی در اجرا کشف شده با ریتم بسیار هماهنگ است. گرمای روابط خانواده‌ای کرمانی به‌خوبی در نمایش دیده می‌شود. این نکته‌ای است که از بسیاری از مخاطبان شنیده‌ام. جالب است با اینکه تابه‌حال کرمان نرفته‌ام، اما به‌شدت این لهجه و شیرینی آن را دوست دارم و برایم جذاب است.

 

 از ابتدای شروع نمایش چهره‌های بسیاری به دیدن آن آمدند و نظرات متفاوتی داشتند. درمجموع انتظاری که از نمایش داشتی برآورده شد؟

چیزی که برایم خوشایند بود این بود که آدم‌هایی از همه طیف‌ها نمایش را دیدند و نظر دادند؛ آقای ناظرزاده‌کرمانی، نغمه ثمینی، حبیب رضایی، امیر جدیدی، طناز طباطبایی، جواد عزتی، رضایی‌راد و... همگی خوشنود از سالن بیرون رفتند، طبعا من هم از بازخوردهای نمایش خوشحالم.

 

بهناز شیربانی

 

sharghdaily.ir
  • 16
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش