این روزها نمایش «تیولا» به نویسندگی و کارگردانی علی عابدی و بازی پرستو گلستانی، وحید آقاپور، رامین سیار دشتی و سامان دارابی در «خانه نمایش مهرگان» روی صحنه رفته است؛ نمایشی که از عناصر گروتسک و مینیمالیستی بهره میبرد.
علی عابدی با نقد خشونت و زندگی مردانه تلاش میکند یک «دیستوپیا» (ویرانشهر) را به تصویر بکشد. نمایش «تیولا» زنانگی را تقدیر میکند و از نظر فرم و محتوا فضایی متفاوت در تئاتر خصوصی را زنده کرده است که در این میان میتوان به نقش پر رنگ طراحی دکور و لباس در این نمایش اشاره کرد. به همین مناسبت پای حرفهای علی عابدی نشستهایم که پیش از این مدیر تماشاخانه «سنگلج» بود.
ایده و اندیشه «تیولا» از کجا سرچشمه میگیرد؟
در واقع نمایشنامه «تیولا» بر گرفته از مجموعه کارهای گذشته خودم است. رگه اصلی و ماهیت مرکزی این اثر به نمایشنامههایی مانند «بچه آدم بدو» و «خرمگس» بر میگردد. همیشه به مفهوم و جانوری مثل «تیولا» فکر میکردم. به نظرم این موجود میتواند نماد «جنگ» باشد. به دنبال موجود دیگری هم بودم که بتواند بار چندین هزار ساله جنگ را به دوش بکشد؛ مانند زئوس خدای خدایان یونان باستان. به همین منظور، نمایش «تیولا» یک شبه آفریده نشده است. بلکه نتیجه سالها کار است.
اگر بخواهیم نمایش «تیولا» را نشانهشناسی کنیم، متوجه دو ابرنشانه کلیدی میشویم. نخست، تمام عناصر نمایش ما را به سوی اندیشهای ضد جنگ هدایت میکند. در واقع مضمون «وحشت از جنگ» در نمایش موج میزند. دوم، مفهوم زنمحوری به مثابه «زایش» است که تلاش میکند خشونت را مهار کند. در نمایشنامهنویسی ایرانی کمتر رویکردی زنمحورانه را شاهد هستیم. در واقع دوگانه جنگ و زایش را در برابر هم قرار دادهاید.
مفهوم جنگ بار معنایی دهشتناکی دارد. جنگها تخریبی به وجود میآورند که انسان معاصر با آن آشنا است. همه ما آن را لمس کردهایم. شاهد نسلکشیهای مختلفی هم در طول تاریخ معاصر بودهایم. من سعی کردم، از زاویه دید متفاوتی به جنگ نگاه کنم. درباره بحث زایش و زنانگی هم باید بگویم که از روی عمد و قصد این کار را کردم. یکی از آفتهای جنگ نسلکشی است. در جهان «تیولا» دنیایی را میبینیم که دیگر در آن مردی وجود ندارد. همه کشته شدهاند. زنهایی را هم میبینیم که دیگر احساس زایش نمیکنند. هر دو موضوع در جامعه معاصر تبدیل به بحرانی عظیم شده است.
نمایشنامهنویسی ایرانی بیشتر مردسالار است؛ چرا شما در مسیری متفاوت گام برمیدارید؟
ذاتا نگاهی مساوی بین زن و مرد دارم و تعمدی در آن وجود ندارد. ذاتا خواهان برابری ماجرای زن و مرد هستم.احساس میکنم توازن طبیعت در برابری است ولی متاسفانه ما همیشه نامتوازن بودهایم. به زعم من، اغلب اوقات، زن را به منزله یک کالا در ادبیات نمایشی ایران میبینیم. شاید زن را به عنوان یک موجود تاثیرگذار نمیدانیم.بهرام بیضایی از معدود نویسندگانی است که در آثارش زن جایگاه و هویت منحصربه فردی دارد. نمایش «افرا یا روز میگذرد» گل سرسبد این موضوع است. هیچگاه نمیخواستم به زن نگاهی بومی و خانگی داشته باشم.
تئاتر خصوصی را چگونه ارزیابی میکنید؟
تئاتر خصوصی در چند سال اخیر رشد کرده است و به نظرم توانسته جریانساز باشد. البته این پدیده دو روی سکه دارد. یک روی سکه نگاه مثبت به مبحث تئاتر خصوصی است. این تئاتر توانسته خلاءهای موجود در احداث سالنهای نمایش را پر کند. در سالهای نه چندان دور تنها چند سالن معدود داشتیم اما حالا سالنهای فراوانی داریم. این فرآیند به اجرای نمایش کمک کرده است. در گذشته، گاهی اوقات باید پنج سال در صف انتظار سالن دولتی میایستادید. از سوی دیگر، تئاتر خصوصی نباید تنها به سمت گیشه و درآمدزایی، آن هم به هر قیمتی برود.
نباید کالای فرهنگی به هر قیمتی به فروش برسد. عقیده دارم که در تئاتر خصوصی قوانین محکمی وجود ندارد. یک مقدار افسارگسیخته شده است. برخی از سالنها صرفا برای کسب درآمد دست به هر کاری میزنند و هر کالای غیر فرهنگی را به اسم کالای فرهنگی به فروش میرسانند. طبیعتا، این نوع از تئاتر تجاری به تئاترهای اندیشهمحور آسیب میزند. یعنی تئاترهایی که بر اساس تفکر تولید میشود با مشکلات عدیدهای هم دست و پنجه نرم خواهند کرد. اولین ملاک تئاتر خصوصی این شده است که چهرههای مشهور نمایش چه اشخاصی هستند؟ و در وهله بعدی از شما میپرسند که آیا میفروشید یا نه؟ به نظرم باید قانونگذاری شود. اصطلاحا باید عنوان کنم که تئاترهای خصوصی مثل قارچ رشد کرده است و قوانین مشخصی هم ندارد.
رقابت گیشهمحور در تئاتر خصوصی باعث شده است که هنرمندان هم از تئاترهای انتقادی و سیاسی فاصله بگیرند و تنها به سوی نمایشهای سرگرمیسازِ ژانر کمدی بروند. به نظر میرسد که هنرمندان هم در این میان گناهکار هستند.
بله. یک بخشی از هنرمندان هم گناهکار هستند برای اینکه آنها پشتوانه مالی و دولتی ندارند. کارهای صرفا هنری و تفکربرانگیز نیازمند حمایت دولتی است. تئاتریها به خاطر دغدغه مالی به سمت آثار سطحی رفتهاند. هنرمندان بسیاری داریم که پیش از این در تئاتر شهر کارهای اندیشهمحور را اجرا میکردند و حالا در تئاترهای شبانه مشغول هستند. تغییرات اساسی که در تئاتر این روزها شاید هستیم به دلایل مادی است.
در نمایش «تیولا» شاهد طراحی دکور و لباس و گریم پر خرجی هستیم که کمتر در تئاتر خصوصی شاهد آن هستیم. این سالنها با اجراهای پشت سر هم چندین نمایش در یک شب اجازه چنین کاری را نمیدهند. این موضوع چالش بزرگی برای شما بود؟
برای اجرای نمایشهایم آرمانهایی را دنبال میکنم. مسائل ذهنی و ایدههایم باید کاملا اجرا بشود. با مسئولان سالن خصوصی هم که در آن اجرا میروم شرط کرده بودم که باید شرایط اجرای ایدهآل را مهیا کنند. هر چند که اگر این سالن تک اجرا بود و موقعیتها مختلف اجرایی حال حاضر را نداشت، شاید به لحاظ طراحی چیزهای دیگری خلق میکردیم. اصلا علاقهای ندارم برای کارم کم بگذارم. نباید اجرایم را قربانی سالنهای چند اجرایی بکنم.
در تئاترهای خصوصی و حتی دولتی طراحی لباس و دکور حذف شده است. همه چیز پرتابل شده است و زیر تمام اشیاء چرخ وجود دارد. این موضوع هم به خاطر سالنهایی است که چند اجرا در یک شب دارند. دیگر کسی به این موضوع فکر نمیکند که تماشاگر باید از نظر بصری هم حظ ببرد.
این روزها دغدغه اصلیتان چیست؟
دغدغه اصلی من و گروه تئاتری ما این است که دولت از ما حمایت کند. منظورم این نیست که به ما پول بدهند بلکه موقعیت اجرا و سالن بدهند.
سیدحسین رسولی
- 18
- 4