شنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
۱۴:۰۱ - ۱۲ آبان ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۸۰۳۰۴۱
تئاتر شهر

کارگردان نمایش «در وقت مقرر»:

تئاتر خصوصی در ابران به درد کسی نمی‌خورد

در وقت مقرر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

این روزها نمایش «در وقت مقرر» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا کبگانی در قالب دومین دور رپرتوار «عصر تجربه» در تئاتر مستقل تهران روی صحنه رفته است. این نمایش برگزیده جشنواره تئاتر تجربه است. سارا زینلی، اسماعیل خزائی و رضا عموزاد اجراگران این نمایش هستند. در خلاصه داستان این نمایش آمده است: «‌کارل ایونز عکاس ورزشی اهل لیورپول برای عکاسی مسابقه فوتبال بین دو تیم لیورپول و ناتینگهام فارست که در نیمه نهایی جام حذفی انگلیس برگزار می‌شود به ورزشگاه هیلسبورو شهر شفیلد ونزدی می‌رود. بازی با سوت داور آغاز می‌شود اما هرگز به پایان نمی‌رسد.» به همین منالسبت پای صحبت‌های محمدرضا کبگانی نشسته‌ایم.

 

 

آیا تئاتر مستقل هنوز مهم است؟

اگر فرض بگیریم که تئاتر تجربه و تئاتر مستقل و تئاتری که می‌خواهد روی پای خودش بایستد، یک تئاتر ویروسی است، پس این ویروس به بنیان‌های تئاتر حمله می‌کند؛ این تئاتر پرسش می‌کند. می‌پرسد که خود تئاتر چیست؟ ویروس به بدن حمله می‌کند تا بدن مقاوم شود. ویروس انواع مریضی‌ها را شکل می‌دهد تا به شما بگوید که هنوز زنده هستید. تئاتر سرمایه‌داری به شما می‌گوید که شما خوب هستید و شاید بعدا خوب شوید. ولی در ادامه از بین می‌روید. تئاتر سرمایه‌داری پرسشی مطرح نمی‌کند و تنها اثرات درد را از بین می‌برد. بابا جان تئاتر باید پرسشگر باشد و از مخاطب سوال بپرسد. تئاتر سرمایه‌داری فقط جواب می‌دهد. آنها می‌گویند که موسیقی خوب، لباس خوب، دکور عظیم و افراط در جزئیات کار خیلی خوب است تا تماشاگر فکر نکند.

 

مگر الان تماشاگر تئاتر ایران فکر می‌کند؟! تئاتر سرمایه‌داری علیه فکر کردن است. زمانی می‌گفتند که کتاب «در جستجوی زمان از دست‌رفته» به نویسندگی «مارسل پروست» را بخوانید، به انسان قبل و بعد این داستان تبدیل می‌شوید. این کتاب هستی انسان را دگرگون می‌کند. تئاتر سرمایه‌داری انسان را تهی‌تر از گذشته می‌کند. تماشاگر هم نمی‌داند چرا پای دیدن این آثار می‌نشیند. مخاطب گیج می‌شود. با این حال تئاتر ویروسی انسان را در تنهایی خودش غرق می‌کند و باعث می‌شود که او از خودش پرسش کند. تئاتر ویروسی خود تئاتر را زیر سوال می‌برد. هنرمند باید پرسشگر و قیاسگر باشد. این کار تماشاگر را هم پرسشگر و قیاسگر می‌کند. تئاتر ویروسی به مخاطب می گوید که شما زنده هستید.

 

نقدهای فراوانی به تئاتر تجربه‌گرای ایران می‌شود. چند تن از اساتید دانشگاه گفته‌اند که «در ایران تئاتری با عنوان تئاتر تجربی نداریم». منتقد دیگری گفته است که: «بین شارلاتانیسم و تئاتر تجربی فاصله ناچیزی وجود دارد. گروه‌هایی که آثارشان بی سر و ته است خودشات را با برچسب تئاتر تجربی معرفی می‌کنند تا اعتبار کسب کنند و پز روشنفکری بدهند.» نویسنده دیگری هم گفته است: «تئاتر تجربی داریم ولی این تئاتر به شدت نیهیلیستی است و به جامعه معاصر ایران کاری ندارد؛ شاهد تئاتری خنثی و مورد علاقه مسئولان هستیم.» نظرتان چیست؟

همیشه به افرادی که حکم قطعی می‌دهند شک دارم. هر حکم قطعی از ناآگاهی می‌آید. تئاتر تجربی دو مولفه اصلی دارد: پژوهش و آزمایش. به نظرم گروه‌هایی در ایران هستند که در حال پژوهش و آزمایش روی مولفه‌های بنیادین تئاتر هستند. هیچ‌گاه نباید صفر و صدی فکر کنیم. ولی توجه داشته باشید که کارهایی با ظواهر عجیب و غریب در ایران اجرا می‌رود که اسمش را هم تئاتر تجربی گذاشته‌اند. هنرمندانی مانند باربا و منوشکین هیچ وقت به خودشان هنرمند تئاتر تجربی نگفتند. نویسندگان و منتقدان به آنها اجراگر تئاتر تجربی گفتند. این افراد در حال آزمایش هستند. آنها به مولفه‌های بنیادین تئاتر فکر می‌کنند. کسی که می‌گوید در ایران تئاتر تجربی نیست از چه چیزی می‌گوید؟ او دارد می‌گوید که بنیان‌های پژوهشی نداریم. اگر این پدیده مد نظرش است که دمش گرم درست می‌گوید. خیلی‌ها هستند که می‌گویند تئاتر دانشگاهی دنبال جشنواره است تا جایزه بگیرد. به نظرم تئاتر تجربی دنبال مخاطب به گونه‌ای دیگر است.

 

اگر تئاتر تجربی نداریم پس باید چه کاری انجام بدهیم؟ آیا نباید تئاتر تجربی داشته باشیم؟ امکان آزمایش و پژوهش در تئاتر نباید مهیا شود؟ آیا در انگلستان، گروه‌های تئاتر تجربی را سانسور می‌کنند؟ منظورم کنش‌ها و بن‌مایه‌های سیاسی نیست. آیا آغوش گشوده به تئاتر تجربی داریم؟ هنرمندان تئاتر دوست دارند که تئاترهای تجربی را نگاه کنیم؟ جامعه تئاتری خودش جامعه دیکتاتوری نیست؟ آنها تجربه را پس نمی‌زنند؟ جامعه تئاتری ما به سمت تئاتر سرمایه‌داری نرفته است؟ آیا پژوهشگاه و آزمایشگاه داشته‌ایم؟ آیا کهن‌سال‌ها و جوان‌ها از تئاتر تجربی حمایت می‌کنند؟ یک فردی پیش من آمد و گفت که به خودتان نگویید که تئاتر تجربی کار می‌کنید. من هم گفتم که: «هیچ گاه ادعای تئاتر تجربی نداشته‌ام.»

 

در واقع، علاقه دارم تجربه کنم. نمایش «در وقت مقرر» درباره تجربه‌هایی در دل تئاتر مستند است. جالب است که اساتید دانشگاه اولین افرادی هستند که جلوی تئاتر تجربی را می‌گیرند. زمانی که گفتیم داریم تئاتر تجربی کار می‌کنیم، گفتند: «هیس! ساکت! یوجنیو باربا دارد تئاتر تجربی کار می کند؛ شما کسی نیستید که!» باشد! حرف شما درست است! بالاخره باربا هم از جایی شروع کرده است، نکرده است؟ او به کانادا رفت و نشد کار کند. بعد هم تصمیم گرفت لیست آدم‌های ردی را بیرون بیاورد و با آنها کار تئاتر تجربی کند. جامعه تئاتری ایران دیکتاتور است و با همه چیز سلبی برخورد می‌کند. بالاخره باید روزی به تئاتر تجربی بها بدهیم. باید آن را با رسمیت بشناسیم. اگر اینگونه نشود در ۱۰۰ آینده ما تنها مصرف‌کننده خواهیم ماند. دیگر تولید کننده فرهنگ و تئاتر نخواهیم بود. نظارت‌های بی‌جا و منفی و عدم حمایت‌های مادی و معنوی باعث افسردگی مداوم خواهد شد.

 

تئاتر برای جامعه امروز ایران جوابگو است؟ می‌تواند تولید محتوا کند؟ تئاتر تجربی را به طور کلی چطور ارزیابی می‌کنید؟

سوال سنگین و سختی است. آدم دچار وحشت می‌شود. بازیگر من این سوال را پرسید و خودش هم جواب داد که نیست. تئاترهای ما سینمایی شده است. تئاتر ایران از خودش تهی شده است. جالب است بدانید که گروهی به نام «گاراژ تئاتر» در شهر قم وجود دارد که در حال آزمایش و پژوهش روی تئاتر هستند. چگونه است که ما می‌توانیم مانند فیلم‌سازهای هنری دهه ۱۹۹۰ فیلم بسازیم ولی نمی‌توانیم مانند یوجنیو باربا تمرین و آزمایش کنیم؟ مشکل ما این است که مخاطب تئاتر نابود شده است و تماشاگری سر برآورده است که تنها به دیدن چهره‌های معروف می‌رود. این درد است.

 

تئاتر خصوصی بدرد تئاتر ایران خورد؟ نقاط مثبت و منفی این تئاتر را چگونه می‌بینید؟

این تئاتر به درد کسی نمی‌خورد. به نظر من، تئاتر خصوصی کار مهمی در ایران کرده است. دولت این تئاتر را می‌خواست. دوستی دارم که تهیه‌کننده اجارای «به وقت مقرر» است. او به شدت ضرر کرده است. او پیمان‌کار صنعتی است ولی در ادبیات و تئاتر و هنر مطالعه کرده است. یک روز به من گفت که: «خصوصی‌سازی در کشورهای دیگر از صنعت شروع شده است ولی در ایران از فرهنگ شروع شد!» این اتفاق بدین معنا است که هنرمندان تئاتر به راحتی در زمین دولت بازی کردند. آنها گفتند که تئاتر خصوصی یعنی اینکه دولت باید حمایت مادی‌اش را بردارد و تنها نظارت کند. در کدام کشور این اتفاق افتاده است؟! کجای دنیا اینگونه بوده است؟ دولت وظیفه دارد به فرهنگ یارانه بدهد. بودجه در فرهنگ با بحران مواجه شده است. آنها می‌گویند کار ما حمایت، هدایت و نظارت است. 

دولت از هیچ گروه هنری حمایت نمی‌کند ولی نظارت می‌کند. دولت دیگر بودجه و پول نمی‌دهد ولی می‌گوید که نمی‌توانیم نظارت‌مان را بر داریم! این اتفاق باعث شد که دستگاه‌های نظارتی در ایران عریض و طویل شوند و دستگاه‌های حمایتی کوچک. دولت تنها از جشنواره فجر حمایت می‌کند. 

 

دلیل این کارشان هم برای این است که اعلام کنند که در ایران تئاتر داریم ولی تئاتر درست و حسابی نداریم. موازی‌کاری‌های مجوز و نظارت را هم که دیده‌اید. آقای حسین کیانی مجوز گرفت تا در سالن باران اجرای «روز عقیم» را برود. اجرای او به جشنواره فجر رفت و بعد هم جلوی کارش را گرفتند. مصطفی کوشکی انسان بسیار شریفی است. او به خاطر «عصر تجربه» به شدت ضرر می‌کند. 

 

نمایشی به اسم «رومئو و زولیت» داشت که کلی اجرا رفت ولی جلوی اجرایش را گرفتند. به نظرتان ارمغان تئاتر خصوصی چه بود؟ این بود که نظارت‌ها بیشتر شد و حمایت‌ها نابود. در حال حاضر تهیه‌کنندگان گردن کلفتی وارد شده‌اند.

 

تهیه‌کنندگانی را می‌گویید که به شدت وابسته هستند و رانت و آشنا دارند؟

من اطلاعی ندارم که آنها به جایی وابسته هستند یا نه. نمی‌دانم که رانت دارند یا نه. نکته جالب این است که آنها همه کار در تئاتر می‌کنند. دولت گفت که تئاتری‌ها باید به دنبال پول خودشان باشند. تئاتر هم گیشه‌ای شد. تئاتر خصوصی فقط به اقتصاد تئاتر فکر کرد و نه چیز دیگری. حالا هم اقتصاد تئاتر در دست باندهای سرمایه‌داری افتاده است. گروه‌های کوچک و مستقل هم روز به روز امکان اجرا را از دست دادند.

 

به نظرتان چرا اینگونه شده است؟ برخی تهیه‌کنندگان هستند که تمام چهره‌های مشهور را روی صحنه تئاتر می‌آورند؟ آیا آنها رانت دارند؟ من نمی‌دانم! پس چطور چند تهیه‌کننده محدود از این کارها می‌کنند؟

تئاتر خصوصی یک تئاتر ایدئولوژیک است. این تئاتر جواب می‌دهد و سوال نمی‌کند و به شدت محافظه‌کار است. بالای چهار تا تئاتر معروف سرمایه‌داری روی صحنه تئاتر رفته است و کلی هم تماشاگر دارند. تئاتر «در وقت مقرر» چه چیزی از آنها کمتر دارد که تنها شش تا تماشاگر دارد؟ چرا تماشاگر تئاتر برای دیدن اثر من نمی‌آید ولی به دیدن تئاترهای سرمایه‌داری چهره‌محور می‌رود؟ تئاترهای سرمایه‌داری عکس سلبریتی‌ها را روی پوستر نمایش می‌زند. آنها اطلاعات کاذب انتقال می‌دهند و چشم تماشاگر را کور می‌کنند.

 

چطور می‌شود که تئاتر سرمایه‌داری بلیت‌هایش تمام می‌شود ولی کسی به دیدن تئاتر من نمی‌آید؟ چرا جامعه تئاتری هم به دیدن کار من نمی‌آید؟ چرا منتقدان نمی‌آیند؟

تئاتری‌ها اسیر منطق بازار شده‌اند. تئاترهای بزرگ‌ ایران هم چهره‌های مشهور را وارد کارشان کرده‌اند. منتقدان ما هم از همه می‌ترسند. سرمایه‌داری حتی منتقد مقیم را وارد سالن‌های تئاتر و رسانه کرده است. هیچ کدام استقلال ندارند. اگر منتقدی با یک اجرا به صورت رادیکال برخورد کند دیگر جایی در بین اهالی تئاتر نخواهد داشت. آنها مشاوران رسانه‌ای هم دارند. تئاتر مستقل نابوده شده است و روز به روز هم وضعیت تئاتر ما وخیم‌تر خواهد شد.

 

سیدحسین رسولی

 

 

ebtekarnews.com
  • 18
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش