مهدی میامی که این روزها با نمایش «مردی به نام دایک» در مجموعه تئاترشهر حضور دارد، درباره سالها دوریاش از کارگردانی تئاتر به ایلنا، گفت: بهعنوان کارگردان بعد از «آتشافروزان» که در سالن اصلی تئاترشهر اجرا کردم تا دو سال پیش که «برگشتی در کار نیست» را روی صحنه بردم، ۲۰ سال از کارگردانی تئاتر دور بودم. من عاشق بازیگریام اما دلم میخواست بهنوعی ادای دینی هم به تئاتر کرده و اگر تجربهای دارم در این زمینه صرف کنم.
میامی ادامه داد: برای همین همزمان دو متن را سه سال پیش به تئاترشهر و ایرانشهر ارائه دادم؛ یکی از آنها همین نمایشی است که بهنام «مردی به نام دایک» میبینید و قبلا اسمش «شجاع» بود و دیگری نمایشی از برشت بهنام «ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی» که یک تئاتر کمدی موزیکال تماشاگرپسند است اما نه از نوع نمایشهای تماشاگرپسندی که این روزها اجرا میکنند؛
دارای داستان محکمی است و فکر و فلسفه درستی دارد اما به شکل موزیکال. آن نمایش به درد سالن بزرگی مثل سالن اصلی تئاترشهر، تالار وحدت یا در نهایت تماشاخانه ایرانشهر میخورد. دو سال قبل پیشنهادش را برای اجرا در سالن سمندریان به ایرانشهر دادم اما تاکنون هیچ واکنشی نشان ندادهاند و همچنان فکر میکنم اگر در یکی از این سالنهای بزرگ موقعیت اجرایش را داشته باشم یکی از نمایشهای خوب و پر تماشاگر خواهد بود.
او درباره بازخوردهایی که از نمایش «مردی به نام دایک» گرفته است، یادآور شد: خوشحالم تماشاگرانی داشتیم که میگفتند ما یک به دنیا آمدن و یک از دنیا رفتن را در این کار میبینیم؛ یعنی آنجا که دری در صحنه نیست و بازیگر از دیوار وارد صحنه میشود را بهعنوان تولد و دری که از آن خارج میشود را در مرگ فرض کرده بودند. اثر هنری موفق کاری است که ابعاد متفاوتش موردنظر باشد. داستان «مردی به نام دایک» کشش لازم برای جذب تماشاگر را دارد و فکر میکنم نویسنده توانسته بسیار هنرمندانه و زیرکانه کار خودش را انجام دهد.
این کارگردان و بازیگر تئاتر با اشاره به برداشتهایی که از یک اثر نمایشی میشود و مفاهیمی که دنبال میکند، گفت: وقتی میگوییم مشابهتهایی در این نمایشنامه با شرایط امروز ایران میبینیم، با این شرایط کنونی این حرف فوری شکل سیاسی به خود میگیرد. درحالیکه من معتقدم اگر انسان و انسانیت را محور یک اثر قرار دهیم در آن صورت دیگر مسائل همه جهان باهم مشترکاند حتی اگر قصه در اوگاندا، کانادا، فرانسه، قبرس و... سپری شود.
میامی ادامه داد: مسائل انسانی مشترک هستند اما اگر از متنی با مفاهیم انسانی، مسائل سیاسی بیرون میزند که چه بهتر؛ هرچه مدنظر تماشاگر است، همان برداشت میتواند درست باشد. برای من مسائل سیاسی مدنظر نبود اما مگر میشود چنین برداشتی نشود وقتی آب خوردن ما هم سیاسی است؟
او درباره شرایط کنونی تئاتر خاطرنشان کرد: بیست و دو سال پیش در نمایشی به اسم «گزارش محرمانه اکتاویو والدز» بازی کردم و همان موقع مصاحبهای کردم و گفتم «تئاتر ایران در و پیکر ندارد»؛ یعنی همان زمانی که امروز حسرتش را میخورم و میگویم چقدر نسبت به حالا خوب بود! اما الان تئاتر بی در و پیکرتر از قبل هم شده است.
کارگردان «برگشتی در کار نیست» با بیان اینکه «با راهاندازی تماشاخانههای خصوصی باید اتفاقی مهم و مثبت برای تئاتر ما رخ میداد اما متاسفانه تبدیل به رویدادی بسیار منفی شد» گفت: در یکی از تماشاخانههای خصوصی با سه سالن، روزی دوازده تئاتر روی صحنه میرود یعنی در هر سالن چهار سانس نمایش اجرا میشود. خب، این یعنی ما میفهمیم دنیا نمیفهمد! در کشورهای پیشروی تئاتر، یک سالن تنها مختص یک اجراست اما اینجا تئاتر را با وجه فرهنگیاش قبول ندارند و فقط از آن استفاده مادی میکنند.
میامی ادامه داد: حتی وقتی دو نمایش در یک سالن اجرا میشود هم غلط است چون زیباشناسی در تئاتر از بین میرود. در چنین شرایطی پروژکتور باید بین دو نمایش تقسیم شود چون هرکدام نورپردازی خاص خودشان را دارند، همچنین مجبورند از دکوری استفاده کنند که پرتابل باشد و بتوان قبل از شروع تئاتر بعدی، جمعاش کرد و مسائلی از این دست. ضمن اینکه پشت صحنه جایی برای تمرکز بازیگر نیست.
او خاطرنشان کرد: با چنین شرایطی، ما تئاتر اجرا نمیکنیم، شو اجرا میکنیم. اجرای شو خیلی ساده است؛ چند دیالوگ روی صحنه میگویند و میروند و این شده تئاتر ما. انتقادی که بر اینگونه کارها میشود اجرای همزمان چند تئاتر در یک سالن است. خیلی وقت نیست که این اتفاق نامیمون بر تئاتر ما چیره شده است. البته خوشبختی من در «مردی به نام دایک» این است که در این سالن بهصورت تک اجرا میکنم؛ تازه برای همین اجرای تک هم مشکلاتی وجود دارد.
کارگردان «مردی به نام دایک» مشکلات تئاتر را زیرساختی خواند و با بیان اینکه به نظر میآید قرار به متوقف شدن این مشکلات نیست، گفت: انگار همهچیزمان بهم میآید؛ به هرچه در اطرافمان نگاه میکنم میبینم مشکلات خودش را در این شرایط دارد یعنی اشکال در مدیریت اشکال است. آنقدر که اگر یک مدیر خیلی قوی به تئاتر بیاید و بخواهد آن را تنظیم کند من به آن مدیریت شک میکنم. من زمانی فکر میکردم باید سوبسید را بر مبنای تماشاگر به تئاتر داد اما الان نگاه میکنم و میبینم نه، مثل اینکه فقط متاسفانه باید از تماشاگر گرفت... بلیت فلان نمایش میشود دویست هزار تومان و اصلا برای کسی مهم نیست. در این برهه پول در تئاتر ما حرف اول را میزند. یعنی کسی که به هر شکلی پولی دارد میتواند بهراحتی فلان سالن خصوصی را اجرا کند و شبی چند میلیون تومان بدهد و تئاتری روی صحنه ببرد. در چنین شرایطی طبیعی است که تماشاگر سرشکسته و سرخورده میشود.
میامی با بیان اینکه «وقتی از بی در و پیکر بودن تئاتر حرف میزنم منظورم این است که ضابطهای نداریم» یادآور شد: دوغ و دوشابمان یکی است و دیگر فرقی بین هنرمند حرفهای و آماتور نداریم. گذشت آن زمانی که باید پله پله مسیر پیشرفت طی میشد؛ این صفر تا صد از بین رفته است چون پول و رابطه حتی برای اجرای تئاتر هم حرف اول و آخر را میزند.
- 13
- 4