به گزارش میزان، در سال ۹۸ بازیگران مرد حضور فعالانهتر و در ضمن خلاقانه تری نسبت به گذشته در صحنههای تئاتر داشته اند؛ و این همان پیامد حضور بیشتر و پر رنگ تری است که میتواند هر بازیگری را بازیگرتر سازد. مطمئنا در این بررسی برخی از بازیگران به دلیل دیده نشدن کارشان از قلم افتاده اند، اما در کل سعی شده است به نمونههای قابل تاملی استناد شود که هر یک به گونهای با بهره مندی از شیوهای درستتر وجه تمایزی را برای برجسته شدن بازی هایشان در نظر گرفته اند.
بانیپال شومون/فرانکشتاین
شاید بانی پال شومون در نقش فرانکنشتاین به نویسندگی و کارگردانی ایمان افشاریان بهترین این مجموعه باشد که هم به لحاظ فیزیکی و هم برخورداری از گریم و مهمتر از همه شیوۀ بازیگری از چنین وجه تمایزی برای نمایاندن یک نقش دشوار برآمده است.
بازی در نمایشی که برخوردار از وجوه علمی و تخیلی و به دنبال ارائه فضایی مرتبط با نوعی تئاتر وحشت است، به هر تقدیر شیوه و فنون خود را میطلبد. بانی پال شومون نیز در این سالها با سخت کوشی و بی ادعا بودن دارد مسیر بهتری را برای بازیگر شدن میگذراند. در نقش فرانکشتاین نیز او باید همانند هیولای بی رحم و بی عاطفه برخورد نماید و باید بدن و رفتار زمخت و خشنی داشته باشد که ما را نسبت به ایجاد یک فضای غیر عادی آشنا کند و بازیگر هم باید با رفتار و میمیک و گریم ولباس در این فضا جولان دهد و البته که چنین خواهد شد.
نادر فلاح/کثیرالاضلاع
در نمایش کثیرالاضلاع به کارگردانی و بازی نادر فلاح، (و همراهی میترا حجار) اگر مخاطبی بخواهد به استناد میزانسنها کار را نقد کند با برخورد تند و تیز شیرازۀ کار را از هم میپاشاند و سویههای نقدش مانع از درک درستش خواهد شد، اما اگر به بازیگری و چیره شدن جریان بازیها در کلیت اجرا دقیق شود متوجه خواهد شد که در عین سادگی همه چیز دارد؛ و داوری اش رنگ درست به خود میگیرد و فضایی مبتنی بر حضور بازیگر خیلی کنشمندانه در حال شکل گرفتن است که ما را متوجۀ دو تاییهای مختلف تاریخ میکند که هر یک به گونهای دارند بر این وضعیت رو به نابودی و تراژیک صحه میگذارند. این بازی با روال دو گانه حضور نادر فلاح و ایفاگر نقش دوم یعنی میترا حجار شکل میگیرد.
این اثر نمایش کمدی براساس دوتاییهای است که برخی از آنها مانند "هیتلر و هیملر" و "دن کیشوت و سانچو پانسا" معروفند و بعضی از آنها چندان شناخته شده نیستند. نمایش با رابطۀ فرانسیسکو گویا نقاش جهانی و اهل اسپانیا و گفتگویش با یک کشیش آغاز میشود. بعد نوبت به دن کیشوت و سانچو میرسد با آن اسب و خر معروف شان و پای همان آسیابی که پیش از حمله ور شدن دن کیشوت به سوی آن، زمینه ساز یک گپ دو نفره با پذیرفتنها و رد کردنهای سانچو همراه میشود. سپس نوبت به هیتلر و هیملر میرسد که دارند با واژگان بزرگ نما شده، وضعیت جنگ را توصیف میکنند، اما این جنگ قرار نیست به سود آنها باشد و بازی شکل واژگون میگیرد و نابودی هیتلر اتفاق میافتد. بعد نوبت به گفتگوی سوفوکل و محمد چرمشیر نمایشنامه نویس میرسد که درباره متنها و جهان پیش رویشان حرف میزنند. بیشتر یک شوخی است و ما را میخنداند از این احضار روح سوفوکل که با آبجویش دارد گفتگو را گرم میکند. سرآخر هم سهراب شهید ثالث و سوزنبان پیر و بازنشسته اش در فیلم طبیعت بیجان که خود را بیکار و اخراج شده میپندارند، پا به صحنه میگذارند و از تلاطم این دو بیشتر یک مفهوم به حالت تک گویی و شاید هم بهتر است بگوییم خطابه شکل میگیرد. نادر فلاح فرز و چابک بر آن هست از این نقش به نقش بعدی لباس عوض کند و با فیگورهایی باورپذیر و صداسازیهای کمیک ما را متوجۀ بازیهای خلاقه اش گرداند.
مجید رحمتی/کریملوژی
مجید رحمتی با سازو کار و هدایت رضا بهرامی اشک و لبخند را همزمان به تماشاگر القا میکند و ما با روالی نسبتا خلاقه و نوعی مواجهه تازه همراه میشویم. نمایش کریمولوژی به نویسندگی مهران رنج بر به دلیل حضور پر رنگ تکنیکهای متفاوت نمایشهای ایرانی و به کارگیری درست و به قاعده یشان تبدیل به یک کلاس بازیگری شده است و مجید رحمتی، بازیگر، اندوختۀ بسیار گران بهایی از این همه نمایش ایرانی را در کنار هم چیده است که بتواند بر ارزشهای معتبر نمایشهای ایرانی صحه بگذارد.
مجید رحمتی در اجرای دقیق و ظریف کریمولوژی انگار که دارد خلق الساعه کلاس بازیگری برگزار میکند و ما در شگفتیم از این همه توش و توانی که این بازیگر دارد و این همه امکان رشدی که شیوههای نمایش ایرانی برای هر بازیگری میتواند فراهم سازد. اینکه ژستها و فیگورها هر چقدر هم سخت باشند، اما با فراگیری شان بازیگری را مثل آب خوردن میکنند، چون دیگر میتوان با تعریفهای ویژه نقشها و تیپها را با کمترین تغییری ارائه کرد. زن پوشی و پادشاه شدن دو مثال بارز است. زنی که با لمیدن و با حرکت دامن تداعی میشود و ناصرالدین شاه سبیل از بناگوش دررفتهای دارد که با دو سویۀ کلنگ به راحتی نمایان میشود. حالا صداسازی مکمل این لحظات نمایشی است و بازیگر به درستی در درازای اجرایش از این تنوعها لذت بسیاری را خوراک روح و روان تماشاگرانش خواهد کرد.
سامان دارابی/سکوت سفید
بازیگران در نمایش سکوت سفید نوشته سم شپارد و کار کورش سلیمانی حضور ساده و درستی دارند و در عین حال امکان رشد را از خود سلب میکنند شاید متن بیشتر از این هم برایشان نداشته است و اگر هم دارد فعلا با این بازیها معلوم نیست. اما سامان دارابی کودکانه بازی میکند و این همان وجه تمایزی است که نقش را کمی برجسته میکند نسبت به دیگرانی که در خطوط معلومتر به دنبال درست بازی کردن هستند. شاید همین گذر از خطوط معلوم هست که میتواند نقش را برجستهتر گرداند و دارابی خطاپذیرانه از بقیه درصدد درک بهتر جان براون بوده و به همین سادگی به مرحلهای از کشف بهتر پا نهاده است. یک بازی عجیبتر که ما را با جان براون رمزآلود مواجه میکند. او در واقع ساده بودن یک آدم را تا سطح یک کودک شیرین بازی میکند و به باورپذیری مرموزانه تری دست مییابد.
کاظم هژیر آزاد/یک مرد و یک زن
در نمایش یک مرد و یک زن به نویسندگی الکسی آربوزف ترجمه مهین اسکویی و کارگردانی هوشمند هنرکار که داستانی عاشقانه را روایت میکند؛ دو شخصیت حضور دارند که کاظم هژیرآزاد و ناهید مسلمی ایفاگر نقش آنها خواهند بود. عاشقانه جذاب، لطیف و طنازی است برای میانسالی. لیدیا (ناهید مسلمی) بیمار آسایشگاهی است که رادیون (کاظم هژیرآزاد) مدیر آن است و نمایش قصه ارتباط متفاوت، زیبا، عاشقانه و طنزآمیز این دو است
بازی کاظم هژیرآزاد در یک زن و یک مرد تماشایی است و خیلی متمرکز است که این زوج را از یک تلاقی و تصادف به پیوندی ابدی و شورانگیز نزدیکتر کنند. این همان روالی است که میتواند بستر نمایش را قابل باور سازد و ما به تدریج از تماشایش دچار حس وحال خوبی شویم.
از سوی دیگر این دو بازیگر و هوشمند هنرکار ریشه در مکتب تئاتری آناهیتا دارند که حالا به ضرورت اجرایی در کنار هم قرار گرفته اند که به گونهای آن روزگار به سرانجام نرسیده از سوی مصطفی و مهین اسکویی را در یک اجرای کوچک، ساده، اما بسیار موثر پیش رویمان قرار دهند. به هر روی این هم بخشی از هویت تئاتر ماست که همچنان ریشه دار مسیر خود را میپیماید و با چیره شدن بر سدها و برداشتن آنها، همچنان تئاتر را به شکل درست و آرمانی و با تکیه بر اصالت هایش پیش رویمان قرار میدهد. کاظم هژیرآزاد هم به دنبال القای مفاهیم و احساساتی است که واقعیتهای مبتنی بر شکل گرفتن یک رابطه عاطفی را پس از سالها لمس تجربههای تلخ و تراژیک برایمان باورپذیر سازد.
آیت نجفی/ استاد نوروز پینه دوز
بازیگران حضور فعالی در اجرای نمایش استاد نوروز پینه دوز نوشته احمد کمال الوزاره محمودی و کار رحمت امینی دارند و آیت نجفی با تسلط بر آواز، حرکات موزون و تیپ سازی برجسته در نقش استاد نوروز تمام توانش را ارائه میکند و بسیار هم در آنچه باید تداعی شود تلاش کرده است. او بازیگری است در برون فکنی احساسات وجه تاکیدی رفتارهایش را بر شیوۀ بازیگری نمایشهای ایرانی قرار میدهد و این گونه است که از ترکیب این تکنیکها و شیوهها به برداشت و برآیند درستی از نقش و نقش نمایی یک مرد زنباره ایرانی که تا نابودی حانواده اش اصرار بر زن گرفتن دارد، پیش خواهد رفت. به هر روی میدانیم که بازیگری در نمایشها کمدی ایرانی برخوردار از فنون و توش و توان ویژهای است که آین نجفی به درستی بر آنها تاکید میورزد و بازی در خوری را برایمان به نمایش میگذارد.
امیر نوروزی/لانچر ۵
شاید شیوۀ ناتورالیستی بیشتر از هر شیوۀ دیگری بتواند بازی بازیگران را با برانگیختگی احساسات به همذات پنداری با نقش و در عین حال محبوبیت همراه کند. چنانچه در اجرای لانچر ۵ چنین شیوهای بازیگرانی را که برای نخستین بار در یک اجرای عمومی و حرفهای حضور دارند، بیش از بسیاری از بازیگران که از پیشینیه برخوردارند، مطرح میسازد.
این نمایش بازیهای در خور تاملی دارد و نمیتوان بازی هیچکدام را بی اهمیت دانست، چون هر دو کارگردان به درستی انتظاراتشان را در هدایت بازیگران مطرح کرده اند و اتفاقا از هر دو شیوه ناتورالیستی و اتکای به ژست و فیگور برای واقع نمایی بهتر نقشها بهرهمند شده اند و حیف است که این بازیها در چشم و دل مخاطبان حقیقی تئاتر ایران ننشیند.
بازیها روان و باور پذیر است و هیچ یک از بازیگران با آنکه ناشناخته اند و شاید از تجربۀ کافی نیز برخوردار نباشند، اما به درستی هدایت شده اند و با نکات ریز و درشت ما را متوجه این روانی در رفتار و گفتارشان خواهند کرد. کارگردانی اثر این فرآیند بازیها را دچار نوعی هماهنگی عجیب بین بازیگران کرده است که پیامدش همانا
تسلط شیرین و دوستداشتنی بازیگران در لحظه لحظۀ کار شده است.
امیر نوروزی (در نقش شایگان) شاید به دلیل داشتن شخصیت محوری بیشتر دیده میشود و ما را متوجۀ بازی اش میکند. بازیی که باید مزورانه باشد و ما را دچار بازتابی از آن شرایط کند که او برای خودخواهی هایش از هیچ نوع رفتار زشت و پلیدی چشم نمیپوشد. افسری که دسیسه میکند و از تهدید بهره میبرد تا حقایق تلخ یک جنایت را در پادگان نظامی آشکار کند، اما پس از افشای حقیقت همه چیز را انکار میکند، چون خواسته او ماندن در لباس و ترفیع درجه است و نه چیزی بیش از این. امیر نوروزی از شکنجه بهرۀ لازم را میبرد تا بی رحمانه و سنگدلانه بودن شایگان را بهانه قرار دهد برای برجسته شدن نقشی که همه را متاثر میسازد؛ بنابراین گاهی بازی منفی بر مثبت میچربد و باعث جولان دادن بازیگرش در صحنه خواهد شد، چون دور بودن از نقش است که مسیر را دشوار و نایاب میکند، اما بازیگری که بازیگر باشد از پس آن برخواهد آمد.
- 10
- 4