با هر نگاه و اعتقادی باید گفت تلویزیون دردسترس ترین ولاجرم پرمخاطب ترین رسانه موجود در کشور ما است و حتی در روزهایی که دست عموم مردم برای دسترسی به مدیاهای مختلف باز است و تقریباً اکثر اهالی رسانه از تولیدات داخلی و خارجی مطلع هستند و در صورت تمایل می توانند آنها را دنبال کنند. بدیهی است که در مقام مقایسه آثار تولیدی تلویزیون مورد نقد و بررسی بیشتری نسبت به قبل قرار گیرد. به هر حال باید پذیرفت رسانه ملی با توجه به چهارچوب معین و مشخص اعتقادی و اخلاقی و البته ممیزی های مرسوم سیما که بیشتر سلیقه ای و تاریخ دار اعمال می شوند، نتواند با رسانه های بدون خط قرمز آن سوی آبی رقابتی داشته باشد اما یادمان نرود که همین تلویزیون با محدودیتی بیش از آنچه امروز شاهد آن هستیم دوران طلایی و موفقی را در کارنامه خود دارد که برخی مخاطبان تلویزیون امروز را با آن روزها مقایسه می کنند.
اگر چه برخی از اتفاقات ماندگار تلویزیون در دوران مدیریت مرتضی میرباقری در معاونت سیما رخ داد و توقع می رفت با بازگشت او تلویزیون به روزهای اوج خود بازگردد اما این اتفاق تا امروز رخ نداده و رسانه ملی به رغم آمار و ارقامی که میرباقری از آن یاد می کند نتوانسته محبوبیت گذشته اش را متصور باشد.
حال و احوال نامساعد تلویزیون در دوران علی اصغر پورمحمدی (معاون سیما) و حتی کمی قبل تر از دوران علی دارابی آغاز شد و بی شک دلیل اصلی آن بر می گردد به اوضاع و احوال اقتصادی این سازمان عریض و طویل که روزی عزت ا… ضرغامی رییس اسبق تلویزیون از ورشکستگی سازمان متبوعش خبر داد.
در اینکه کارنامه مدیریتی افرادی مثل پورمحمدی، دارابی و امروز میرباقری نشان از این دارد که آنها کاربلدان تلویزیون هستند و در واقع رسانه را به اندازه ای که باید می شناسند که شکی نیست، پس چرا باید وضعیت این روزهای رسانه مورد اعتماد مردم کارش به جایی برسد که جز چند برنامه شاخص و یکی- دو سریال در هر فصل هیچ اتفاق پر سر و صدایی در تلویزیون حادث نشود؟!
برخی این نقد را وارد می دانند که تلویزیون افرادی را به شکل ثابت و تکراری در سال های مختلف به عنوان مجری، برنامه ساز، نویسنده، کارگردان و… به کار دعوت می کند، اما این نقد تا حدودی قابل اعتنا و بررسی است. فراموش نکنید مدیران تلویزیون مجبورند به کاربلدان و محبوبان مورد اقبال مخاطب میدان دهند تا معدود بیننده خود را از دست ندهند. اما این آنتن آنقدر جای و زمان دارد که مدیران اهل ریسک بیایند و کاشف افرادی جدید، با ادبیات و نگاهی نو در برنامه سازی باشند.
چرا تلویزیون ما کمتر از قبل حرف تازه دارد و یا یک اتفاق ویژه را آنقدر دستمالی می کند که کارش به ناکجاآباد بکشد. دوست داشته باشیم یا نه، خانواده ایرانی تنها رسانه مورد اعتماد تصویری اش را به این راحتی رها نمی کند تا به سراغ رسانه های به دور از اخلاق بروند و حتی حاضر نیست اعضای خانواده خود را با این دست رسانه ها تنها ببیند. چرا نباید از این فرصت مهم نهایت استفاده برده شود و هر روز به مخاطبان رسانه ملی افزوده شود.
توقع می رود از معاون سیما که همان جسارت سال های قبل را داشته باشد و جوانترهای خلاق را پای کار بیاورد تا آنها نیز نشان دهند چند مرده حلاج هستند!
آقای میرباقری! خیلی از ستاره های امروز سینما و تلویزیون حاصل اعتماد یک روز خود شما هستند!خب امروز با دیروز چه تفاوتی برای شما دارد جز اینکه قطعاً شما هم در این عرصه باتجربه تر و مطلع تر هستید و اما بحث بودجه که نبودش این روزها دست از سر تلویزیون برنمی دارد.با آمدن مرتضی میرباقری و ارتباطی که با دولت داشت این تصور به سرعت در جام جم پیچید که حال مالی تلویزیون رو به بهبود برود. این خوشحالی نه از رفتن پورمحمدی که کارنامه درخشان و وزینش در تلویزیون و جسارت در تولید برنامه های مهم و بی رودربایستی بر کسی پوشیده نیست که برای باز شدن دریچه های ریالی به سمت تلویزیون بود که خیلی ها بازگشت میرباقری را به فال نیک گرفتند. اما در دوره جدید مدیریت معاونت سیما نیز آش همان آش بود و کاسه همان کاسه، وضع مالی تلویزیون که بهتر نشده هیچ، ساختن سریال های تلویزیونی در دوره ریاست علی عسگری بیشتر از قبل شد و به قول معاون سیما از اعدادی حدود ۳۰ سریال به ۱۰۰ سریال رسید اما با جیب خالی، نمی توان کتمان کرد که بی پولی تمرکز را از مدیر می گیرد و عملاً این مسئله روی بحث وسواس در تولید کیفی آثار بی تأثیر نخواهد بود.
مرتضی میرباقری اگر چه با ساختاری جدید به دنبال ساخت سریال ارزان رفت اما خود او به عنوان کارشناس این حوزه بیش از هر کسی می داند در حوزه فیلمسازی هر چقدر پول بدهی همانقدر آش خواهی خورد. سریال ارزان تولید کردن در روزگاری که بسیاری از ستاره های تلویزیون دستمزدهای مشخص و گاهی نجومی دارند کار را به جایی می رساند که بسیاری از کاربلدان خوش نام در شبکه های نمایش خانگی فعالیت می کنند و معدودند افرادی که با این ارقام تن به همکاری با رسانه ملی بدهند. پول کم یعنی فیلمنامه های ضعیف، کارگردان سردستی، بازی های نامرغوب و پشت صحنه های نه چندان دلسوزانه، که نتیجه اش می شود ساخت سریال هایی که در کارنامه فلان کارگردان برای خودش هم جای سوال دارد.
وقتی کار امروز آقای کارگردان به گرد پای سریال ۱۰ سال پیش خودش هم نمی رسد و مخاطب علاقمند است سریال هشت سال پیش وی را در پخش مجدد ببیند و سریال فعلی را دنبال نکند، یعنی اینکه کاش درجا می زدیم و با این افت مواجه نمی شدیم. باید به مدیران سازمان در این اوضاع و احوال بی پولی حق داد، اما چرا در این شرایط با سیلی صورتمان را سرخ نگه نمی داریم؟ چرا برای درآمدزایی تدبیری اندیشیده نمی شود؟ چرا وقتی حکم این است که ۷۵ درصد پول مورد نیاز سازمان باید درآمدزایی شود کار به جایی می رسد که ۷۵ درصد آنتن تلویزیون به فروش قابلمه، برنامه های کنکوری، پیامک بده فلان خودرو را ببر، فلان سامانه، فلان ارزش افزوده و… صرف می شود و این در شأن جایگاه رسانه ملی نیست.
حداقل می توان تمهیدی اندیشید تا این تبلیغات به قول میرباقری بسیار نامحسوس و زیرپوستی در دل برنامه های تلویزیونی جای بگیرد و لطمه ای به محتوای تولیدات نزند.
در پایان امیدواریم در سال جدید تلویزیون همان شود که مدیران آن قولش را داده اند، با تولید آثار جدید بخصوص مخاطب اعتماد از دست رفته اش در حوزه نمایش را دوباره پیدا کند و تلویزیون با تولید آثار جذاب و گیرا بتواند صاحب جایگاه واقعی اش شود. توقع می رود در سال جدید با برنامه ای که مرتضی میرباقری در بحث تولید برای سال آتی (در نشست معاون سیما) بخصوص در حوزه تولیدات نمایشی اعلام کرد، تلویزیون سال پر و پیمانی را تجربه کند.
- 9
- 4