«پساز باران» شاید هنوز شاخصترین و بهیادماندنیترین سریال سعید سلطانی در تلویزیون باشد (حتی باوجود دوگانه ستایش). اثری که یک داستان دراماتیزه شده را در بستر مناسبات ارباب و رعیتی در یک دهکده کوچک در شمال ایران را روایت میکند.
سریال سعید سلطانی البته در دومقطع روایت میشود؛ زمانحال و گذشتهای نهچندان دور. نقطهعطف داستان اما در گذشته ای است پرایهام و تاریک که زمانحال فقط بهانهای میشود برای نقبزدن به آن. بهعبارت بهتر، سلطانی با چیدمان اتفاقاتی در زمانحال، پای داستان و شخصیتها را به گذشتهای باز میکند که پاسخ بسیاری از پرسشهای امروز در آن نهفته است.
دختر جوان بههمراه برادر نوجوانش برای پیبردن به اسرار مرگ پدر و مادر که در اثر سانحهای مشکوک جان خود را ازدست دادهاند راهی شمال کشور میشوند، غافلاز آنکه ماجرا بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که در ابتدا تصور میکردند. بار اصلی داستان فیلمنامه سریال بر دوش بخشهایی است که در گذشته روایت میشود؛ حضور همزمان دو زن، خانمبس و خانم کوچیک در زندگی ارباب چند روستای کوچک در حوالی شهر رشت و اتفاقاتی که سرنوشت برای آنها رقم زده است.
خانم کوچیک(شهربانو) که بهاجبار و برخلاف میل باطنی خود، بهعنوان همسردوم ارباب پا به خانه او گذاشته است تا مگر فرزندی برایش بیاورد که میآورد، مورد کینه و غضب فرخ، برادر کوچک خانمبس قرار میگیرد و در معرض انواع تهمتها و آسیبها واقع میشود. اما ماه برای همیشه پشت ابر نمیماند و پرده میافتد و حقایق عیان میگردد. فرخ که حالا به ماری زخمخورده میماند، در راه جاه طلبیهایش حتی جان ارباب که حکم پدر را برای او دارد هم میگیرد و به خواهر و مادرش نیز رحم نمیکند. کینه او آنقدر شدت دارد که آتشش حتی در پیرانهسری نیز خاموش نمیشود و همچنان بهدنبال انتقام است، حتی از دختر و داماد و نوههای شهربانو.
سعید سلطانی درپس روایت چند داستان موازی، درامهایی جذاب را تدارک دیده است که تا بهآخر بیننده مشتاق و کنجکاو را با خود همراه میکند. تیم کامل و حرفهای بازیگری از هنرپیشههای جوانی چون مرجان محتشم، صبا کمالی، رحیم نوروزی گرفته تا استخوان خورد کردههایی چون کتایون ریاحی، جهانگیر الماسی و محمود پاکنیت که بهخوبی از پس نقشهای خود برآمدهاند تا داستانهای جذاب فیلمنامه بهخوبی و در حد ایدهآل روایت شود و بهپیش برود.
رحیم نوروزی و جهانگیر الماسی در نقش جوانی و پیری فرخ، در نمایش و درآوردن ریزهکاریهای این شخصیت سادیست سنگ تمام گذاشتهاند تا کاراکتری منفور و مالامال از عقدههای حقارت شکل بگیرد. کتایون ریاحی و مرجان محتشم هم در ایفای زنانی زخم خورده و ستمدیده که دست روزگار در مقابل هم قرارشان میدهد، از هیچ کوشش و جهدی فروگذار نکردهاند.
سریال «پساز باران» در پس روایت یک درام خانوادگی، بخشی از مناسبات معیوب و ظالمانه سیستم ارباب و رعیتی را نیز بهنمایش میگذارد. سیستمی که در آن حقوق دهقانان زحمتکش یکسره به یغما رفته و فقط حقارت و خواری برایشان برجا میماند. این سریال همچنین بازنمایی بخشی از ستمها و اجحاف روا داشته شده بر زنان ایرانزمین هم است.
«پساز باران» ازجمله مجموعههای نمایش تلویزیونی است که هیچگاه رنگ کهنگی بهخود نمیگیرد و تاریخمصرف و انقضا ندارد. نمایش این سریال در هر برههزمانی میتواند مخاطبان پرشماری را بهخود جذب کند. هنوز هم هستند بینندگان فراوانی که دلبهدل خانمبس و شهربانو میدهند و با این دوشخصیت کاریزماتیک همذات پنداری میکنند. در این میان نباید از شخصیتپردازیهای فوقالعاده سریال نیز غافل ماند، خصوصا فرخ که یک کاراکتر خاص و فراموشنشدنی در تاریخ مجموعهسازی تلویزیون است.
سعید سلطانی بعداز سریال «پساز باران» این مسیر مبارک را در مجموعه «خانهای در تاریکی» هم ادامه داد اما سپس دل به ملودرامهای امروزی سپرد و از دورانطلایی خود فاصله گرفت. تماشای سریال «پساز باران» در این شبهای پایانی سرد پاییز و شروع زمستان از شبکه آیفیلم همچنان میتواند برای مخاطبان تلویزیون جذاب و دلپسند باشد.
زهرا صلواتی
- 18
- 3