شنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
۱۰:۳۴ - ۲۸ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۴۶۰۶
رادیو و تلویزیون

سیروس مقدم : اگر سریال پایتخت ادامه پیدا کند روح باباپنجعلی می ماند، نه جسمش!

سیروس مقدم,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

سیروس مقدم نیازی به معرفی ندارد؛ کارگردان پرکاری که در دهه نود، ۱۲ سریال ساخته است. به جرئت می توان گفت سیروس مقدم در یکی دو دهه اخیر، هیچ اثری زیر استاندارد نداشته و بالاتر از آن، تقریبا همه آثارش پرمخاطب و موفق هم بوده اند. از آن جا که در روزهای اخیر، مطالب بسیاری درباره «پایتخت ۵» توسط خودش و محسن تنابنده گفته شده است، سعی کردیم کمتر از «پایتخت» بگوییم و پرسش هایی تازه تر از او طرح کنیم. با این حال صحبت به برخی زوایای «پایتخت» هم کشید و او با حوصله، درباره این مجموعه نیز صحبت کرد.

 

پخش «پایتخت» به تازگی تمام شده است و احتمالاً به زودی پروژه بعدی را شروع خواهید کرد. سریال «هنگامه بیداری» به کجا رسید؟

در مرحله تحقیقات پیش تولید و نگارش فیلم نامه است و قرار است جدی تر پیگیری شود؛ چون بخشی از دکورها ساخته و بخشی از لباس ها دوخته شده است و در زمینه فیلم نامه نیز گام به گام جلو می رود.

 

چند قسمت است؟

۴۰ قسمت.

 

با توجه به پروداکشن عظیم، این سریال احتمالاً شما را مدت زمانی از فضای سریال های کمدی مانند «پایتخت» دور می کند. درست است؟

بله، ولی حداقل یک سال تا آغاز تصویربرداری فاصله داریم، چون هنوز خیلی کار دارد.

 

شما در سال های اخیر، به عنوان یک سریال ساز موفق شناخته می شوید. علاقه ای ندارید پروژه سینمایی بسازید؟

در برنامه ام ساخت فیلم سینمایی «پایتخت» هست. به جز «پایتخت» هم اگر قصه خوب به دستم برسد، چرا که نه. اما فعلاً قصه های خوبی که به دفتر ما می رسد، همه سریال هستند. بالاخره بعد از این همه سال که می خواهم از تلویزیون به سینما بیایم، شخصاً وسواس دارم و باید قصه ای داشته باشم که جذبم کند و یک قدم از قصه های سریال هایم جلوتر باشد.

 

شما پسرخاله استاد ناصر تقوایی هستید. به همین دلیل به سمت سینما کشیده شدید؟

شرایط حضور در این عرصه را ایشان برای من فراهم کرد. اما بخشی از آن هم به دلیل تحصیلاتم در دانشکده هنرهای زیبا بود که مرتبط با طراحی صحنه و لباس بود و در سریال «دایی جان ناپلئون» هم در همین بخش کار کردم. آقای تقوایی هم مشوق و هم استاد من بوده اند.

 

شما کاشف استعداد بازیگری برخی ستاره های سینما مانند شهاب حسینی یا پانته آ بهرام هستید. علاقه دارید در آینده از حضور آن ها در آثار خودتان استفاده کنید؟

باید قصه و موقعیت پیش بیاید. بارها هم شده که خواسته ایم با شهاب عزیز کار کنیم ولی شرایط او یا ما جور نشده و همکاری شکل نگرفته. مثلاً در سریال «اغما» یکی از گزینه های اصلی من برای نقش «الیاس»، شهاب حسینی بود که در آن موقع درگیر کار آقای فرهادی بود و نتوانست بیاید.

 

بعد از «میکائیل»، حدود سه سال و نیم است که ملودرام نساخته اید. دلتنگ این ژانر نشده اید؟

چرا. اتفاقاً قصه ای جذاب با نام «خواب زده» در ژانر اجتماعی-ماورائی در دست نگارش داریم که آقای سعید نعمت ا... نویسنده «میکائیل» می نویسند.

 

شما شخصیت کم حاشیه ای دارید و به عنوان یک کارگردان، با خط قرمزهای بی شمار تلویزیون کنار می آیید و در مجموع برای صداوسیما، دردسر ندارید. به نظر می رسد یکی از رموز موفقیت تان، همین رویکرد باشد.

من یاد گرفته ام که سرم در لاک خودم باشد و مطلقاً سراغ حواشی نمی روم چون ممکن است روی کارم تأثیر منفی بگذارد. علاقه ای ندارم و سن وسالم هم ایجاب نمی کند. دایم در حال مطالعه هستم و همین الان هم دو کتاب، از جمله جدیدترین اثر آقای مصطفی مستور را در کیفم دارم و حتی اگر نیم ساعت فرصت کنم، آن ها را مطالعه می کنم. فیلم می بینم و از این که کنار خانواده ام هستم، لذت می برم. با همسر و پسرم زندگی آرامی دارم و دلیلی هم نمی بینم به سراغ حاشیه ها بروم.

 

در این مدت، هیچ وقت وسوسه نشدید جلوی دوربین بروید و بازی کنید؟

نه، می ترسم! به نظرم سخت ترین کار دنیا، بازیگری است. این که شما بتوانید تبدیل به آدم دیگری شوید و شخصیت او را بازسازی کنید، فوق العاده سخت است و استعدادی می خواهد که من در خودم نمی بینم!

 

یعنی از اجرای سکانس بالون هم سخت تر است؟

برای من بله! من می توانم دیگران را در بالون جمع و هدایت کنم ولی واقعاً به عنوان بازیگر در مقابل دوربین رفتن، کاری تخصصی و حرفه ای است و کار من نیست.

 

اگر همین حالا فرصت داشتید و می توانستید در یک ساعت، یک فیلم نامه بنویسید، چه موضوعی را کار می کردید؟

کم توانان ذهنی. درباره کمبودهایی که در جامعه ما برای رسیدگی به این بیماران وجود دارد. درددل هایی با من در این باره می شود و همین امروز هم دوستی که در آسایشگاه بیماران کم توان ذهنی کار می کرد، از من خواست به این موضوع بپردازم. خودم هم دلم می خواهد روی قصه ای درباره این بیماران، نوجوان ها و جوان های کم توان ذهنی کار کنم.

 

چند سؤال شخصی کنم. می دانید خیلی ها فکر می کنند برادر سامان مقدم هستید؟

بله ولی هیچ نسبتی با هم نداریم؛ فقط دوست و همکار هستیم.

 

فرزند دارید؟

یک پسر و دو دختر. دخترهایم فرزند دارند و پسرم سال آخر دبیرستان است.

 

به سینما و تلویزیون علاقه مند نیستند؟

نه، تا الان که تمایلی به این حرفه نداشته اند.

 

به اندازه موهای سرتان، دشمن دارید یا دوست؟

فکر می کنم قاطبه آدم هایی که با من مستقیم یا غیرمستقیم سروکار دارند، بنده و کارهایم را دوست دارند. البته طبیعی است هر آدمی هم تعدادی دشمن، حسود یا مغرض داشته باشد. ولی توجه من بیشتر به نقدهای سالم و سازنده است.

 

پنج سری سریال «پایتخت»، تأکید زیادی روی اخلاق دارد. دغدغه شخصی شماست یا به خاطر قصه و سوژه به سراغ آن رفته اید؟

من سعی کرده ام موضوع خانواده و اخلاق را در همه سریال هایم رعایت کنم. دلیل آن هم تربیت خانوادگی ماست. ما سر سفره پدرومادر بزرگ شده ایم و ادب را یاد گرفته ایم. این که به بزرگ تر، اطرافیان و جامعه احترام بگذاریم تا از آن ها هم احترام ببینیم. خودم هم همیشه در زندگی سعی کرده ام سلامت نفس را رعایت کنم تا اگر در سریال هایم به آن اشاره کردم، نگویند که بهتر است خودت اول رعایت کنی.

 

آقای تنابنده گفتند اگر سری ششم «پایتخت» در کار باشد، احتمالاً شخصیت «بابا پنجعلی» را خواهید کشت. این تصمیم قطعی است؟

نه، یک فکر است. از ما می پرسند چرا «بابا پنجعلی» در قصه، کمرنگ است؟ واقعیت این است که هر آن چه می شد برای او قصه ساخت، ساخته ایم. به اصطلاح تهش را درآورده ایم. از آن طرف هم بالأخره پیرمردی که فراموشی دارد، ازکارافتاده است و دیگران باید کمکش کنند. آقای تنابنده فکر کرد چطور می شود این شخصیت را دوباره اکتیو کرد و برایش موقعیت های جدید طراحی کرد؟ دیدیم بهترین راه این است که «بابا پنجعلی» فوت کند و روحش را در سنین و موقعیت های مختلف مانند جوانی، سربازی، عاشق «لیلا» شدن، بچه دار شدن و... ببینیم. هر از گاهی بیاید و قصه های طنز بامزه ای به ما بدهد.

 

در چند وقت اخیر که حواشی «پایتخت» زیاد شد، پیش آمده بود که از پرسش های حاشیه ای و جنجال ها خسته شوید و بخواهید به متن اثر پرداخته شود؟

بله، دلخور می شدم که ۸۰۰ دقیقه سریال ساخته شده است ولی درباره کلیت اثر صحبتی نمی شود و فقط درباره فلان اتفاق حاشیه ای صحبت می شود. دلم می گرفت. با خودم می گفتم بگذارید سریال از ابتدا تا انتها پخش شود و بعد درباره اش قضاوت کنید. نمی شود که بعد از پخش دو قسمت یک سریال، درباره آن قضاوت شود. در زندگی شخصی هم همین طور است؛ کم صبری و عجله که به نظر می رسد این روزها بیشتر هم شده و در همه عرصه ها هم همین طور است.

 

مردم کم حوصله شده اند و حوصله ندارند که ببینند حرف حساب سیروس مقدم در «پایتخت» چیست و بعد نقدش کنند. زود پیش داوری ها و بهانه جویی ها شروع می شود. به علاوه نقد درست این است که هم جنبه های مثبت را بگویید و هم منفی را. این که ۸۰۰ دقیقه این سریال را رها کنیم و فقط بچسبیم به فلان جمله، یا فلان گفتار یکی از شخصیت ها، کمی دور از انصاف است. اما در مجموع آن قدر مردم در این مدت انرژی مثبت به من داده اند که بی انصافی ها را دفع کرده ام.

 

تنابنده یکی از ۳ رکن «پایتخت» است

سیروس مقدم از معدود کارگردان هایی است که کار با بازیگردان را قبول می کند و حضور او را مانع استقلال کارگردان نمی بیند. از مقدم درباره کار با بازیگردان و مشخصاً محسن تنابنده که بازیگردانی پنج سری «پایتخت» و سریال «علی البدل» را برعهده داشته است، سؤالاتی کردیم. او از حضور بازیگردان دفاع می کند و این مسئولیت را مانند مسئولیت «مدیر هنری»، از الزامات روز سینما و تلویزیون می داند که به سینمای ایران هم راه یافته است. مقدم همچنین از محسن تنابنده، خودش و الهام غفوری به عنوان سه رکن اصلی «پایتخت» نام می برد. آن چه در ادامه می خوانید، صحبت های سیروس مقدم درباره نقش محسن تنابنده در «پایتخت» و تجربه همکاری با او به عنوان بازیگردان است.

 

در سریال «روز حسرت» خانم مهتاب نصیرپور و در «ثریا» خانم حاجیان بازیگردان بودند ولی به شکل جدی و حرفه ای، اولین بازیگردان من، آقای تنابنده بودند.

اگر به تیتراژهای آثار موفق دنیا نگاه کنید، چند مسئولیت هست که تیتر می شود. یکی اش «مدیر هنری» است. ممکن است بگویید خود کارگردان مشخص می کند صحنه، گریم و لباس چطور باشد، پس چه نیازی به مدیر هنری است؟ اما این طور نیست. این ها تخصص هایی هستند که چون مورد نیاز عرصه سینما و تلویزیون بوده اند، کم کم به آن اضافه شده اند. بازیگردان هم همین طور است. او رابط بین کارگردان و اتمسفر نقش آفرینی اثر است. بازیگردان، هارمونی را حفظ می کند، احساسات شخصیت ها را به بازیگر یادآوری و بازی ها را یکدست می کند. به علاوه بازیگرها با حضور بازیگردان، با اعتماد به نفس بهتری بازی می کنند. وظیفه کارگردان هم این است که این بازی ها را با نور، لباس، میزانسن و دکوپاژ خوب، در قاب تصویر نمایش بدهد.

 

«پایتخت» محصول کار فکری یک گروه است. از لحظه ای که نطفه «پایتخت» بسته شده، این گروه، اتاق فکر داشته و با هم جلو رفته اند. مسئولیت های محسن تنابنده هم فراتر از یک نویسنده است؛ چون شخصیت ها را خلق کرده و طبیعتاً اشراف بیشتری به سرنوشت آن ها دارد. اگر «پایتخت» را یک میز سه پایه تصور کنیم، یک پایه اش تنابنده است به خاطر آن که فکر اصلی و طرح قصه متعلق به ایشان است، یکی اش بنده و دیگری هم خانم غفوری تهیه کننده است.

 

ما به لحاظ تولیدی درباره هر آن چه نوشته می شود، صحبت می کنیم. مثلاً محسن می گوید قسمتی می خواهیم بنویسیم که همه اش داخل بالون می گذرد. شدنی است؟ من هم اگر ببینم جذاب است، بدون کمترین فکری می گویم بله! بعد می رویم شرایطش را فراهم می کنیم. تحقیقات می کنیم، بالون می سازیم، خلبان می آوریم و.... مثلاً در سکانسی که نفربر به زیر آب می رود، همه می گفتند نمی شود ولی من و محسن می گفتیم راهی وجود دارد.راهش را هم پیدا کردیم و انجام شد. اتفاقاً زیبا هم از آب درآمد.

 

مصطفی قاسمیان

 

 

khorasannews.com
  • 25
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۱۵
جدیدترین
قدیمی ترین
سلام فیلم بازی کن بیا نه
وقتی زنده بود که اونجوری رو مخ بیننده بود وای به حال روحش. چه اصراری به بودن پنجعلی دارید. یک نقش بی خلصیت و بدون دیالوگ نباشد بهتر است.
در دوران بیکاری جوانان تحصیلکرده چه کیفی میده که یک نقش بگیری که نه نیاز به از بر کردن دیالوگ باشه و نه اصلا بازی کنی و فقط باز باز راه بره و بگه ناهار نخوردم و کلی هم پول بگیره. مسلما به هیچ وجه حاضر نیست نقش رو بیخیال بشه.و خوشون از خودشون تعریف کنن و بگن مردم پنجعلی را دوست دارند. به والله نه. پنجعلی اعصاب را داغون میکنه . کافیه.
در کل نقش پنجعلی وصله ناجور است. لابد اینبار میخواهند با خاطرات بابا پنجعلی وقت فیلم را هدر دهند و آب به سریال ببندند. مردم اکثرا به خاطر پایتخت یک و دو سه از پایتخت منج و حتی چهار طرفداری کردند وگرنه همه میدانیم پایتخن پنج ضعیفترین و کسل کننده ترین پایتخت بود و بخاطر سوابق دزخشان استاد علیرضا خمسه این نقش را تحمل میکنند و باور کنیم اولا هر کمدین درجه یک و بازیگر دیگری این نقش را قبول نمیکرد و استاد خمسه با قبول این نقش ریسک بزرگی کرد وگرنه مردم هرگز این نقش را دوست ندارند و فقط به خاطر نام استاد خمسه است که این نقش تحمیلی را تحمل کردند آنهم در سریال مرطرفداری بنام پایتخت. خواهشا این نقش را به کل بردارید و نقش بهتری به استاد بدهید چون اصلا در شان ایشان نیست و هر هنر جوی کم سابقه نیز میتوانست این نقش بسیار ساده و کم رنگ ولی همیشگی را بازی کند.بهتر بود از یکی از بازیگران مازندرانی محلی که تعدادشان در تاتر استلن کم هم نیست استفاده میکردید. جطور میشود که در کل پنجگانه عای پایتخت هز یک مازندرانی اصیل استفاده نکردید ؟ مگر راه رفتن به صورت باز باز و گفتن چند کلمه همیشگی و دو یا سه جمله مثل ناهار نخوردم ، بزنم دهنش؟ یا دروغ میگه، و غذا خوردن و خوبیدن نقش دشواری هست که از آقای خمسه استفاده میکنید ؟ بهتر بود این نقش را به یکی از بازیگران محلی میدادید و یک نقش پررنگ مثل بهبود همسر فهیمه را به آقای خمسه.درست است که رحمان و رحیم ساکن مازندران هستند ولی اصالتا گیلانی هستند و در ضمن هیچ دیالوگی نمیگویند تا خودی نشان دهند و با لهجه مازندرانی خود فضای بهتری به محیط دهند. فقط گاهی آواز میخوانند.
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش