آیا امیدی به اصلاح سیاست رسانهای رسمی بویژه در مورد صداوسیما وجود دارد؟ در واقع باید پرسید که مشکل کجاست که باید اصلاح شود؟ قضیه خیلی پیچیده نیست. رئیس صداوسیما در سخنانی خطاب به مدیران این سازمان که درباره منشور این رسانه بود اظهار کرد: «شما باید گوهرشناس باشید، نباید آنتن رسانه ملی را به کسی که ادبیات سیاهنمایی دارد بدهید، ما باید این فرصت را در اختیار ادبیات سازنده و فکر سازنده قرار دهیم.... رسانه چهرهساز است و ما نباید کسانی را که اعتقاد عمیق به این نظام و مردم ندارند بزرگ کنیم و به کسانی امکان رشد دهیم که ویژگی تابآوری و مقاومت در شخصیتشان نباشد. وی افزود: نباید کسانی را که در زمین دشمن در شرایط بحرانی بازی میکنند بزرگ کرد و ما هم در رسانه و هم فضای مجازی و شبکههای اجتماعی باید به این امر توجه کنیم.»
به نظر میرسد که درک مدیریت صداوسیما از کارکرد و عملکرد رسانه به گونهای است که راه را بر هر تحول مثبت پایداری در این رسانه خواهد بست. چرا چنین ادعایی صورت میگیرد؟ کافی است که اظهارات فوق را تجزیه و تحلیل نمود. وی یک تصور غیرواقعی از جامعه و نقش صداوسیما دارد. گمان میکند که صداوسیما چهرهساز و مرجعیتساز است، از این رو معتقد است نباید کسانی را که به زعم وی اعتقاد عمیق!! به این نظام و مردم ندارند بزرگ کرد. پرسش این است که این سیاست صداوسیما که تا کنون با شدت تمام اجرایی شده است و از حضور هر کس که گمان میکنند اعتقاد عمیق!! به نظام ندارند در صداوسیما جلوگیری کردهاند و هر کس را که اعتقاد عمیق!! دارد هر روز و شب در همه شبکهها و درباره هر چیزی اظهارنظر میکند، نتیجه آن چه بوده است؟
نتیجه را در انتخابات باید دید! هیچ. اگر قرار بود که براساس این معیار مردم رأی دهند، از سالها پیش یعنی از ۱۳۷۶ تا کنون رؤسای جمهوری انتخاب شده بویژه در دور اول باید متفاوت از آن چیزی میبودند که شدند. اگر افراد و نهادهای مورد حمایت صداوسیما مرجعیت داشتند، نه خاتمی باید رأی میآورد و نه احمدینژاد و نه روحانی. جالب اینکه صداوسیما خود را در مقام چهرهساز و مرجعیتساز برای مردم قرار داده است، در حالی که اعتبار خودش زایل شده است و میدانند که برنامههای اصلی آن فاقد بیننده و اثرگذاری است. مردم به رسانههای دیگر روی آوردهاند و خود را از این رسانه بینیاز میدانند. صداوسیما حتی نمیتواند یک مورد را در سالهای اخیر ارائه کند که توانسته است مرجعیت خبری و تحلیلی در جامعه داشته باشد. جالب است که برخی چهرههایی که به صورت موردی و در برنامههای حاشیهای صداوسیما حاضر میشوند، به علت داشتن مرجعیت در جامعه است که دعوت میشوند و از این نظر مورد نقد قرار میگیرند که چرا با حضور خودتان در صداوسیما اجازه میدهید که این رسانه به بازسازی اعتبار و اعتماد خود مشغول شود؟
واقعیت این است که رسانه چهرهساز و مرجعیتساز است ولی نه به صورت مستقل و منتزع از واقعیت. در واقع سهم رسانه در این کار بیش از ۱۰ تا ۲۰ درصد نیست. ۸۰ درصد آن مربوط به افراد است که ظرفیت چهره شدن یا مرجعیت اجتماعی پیدا کردن را داشته باشند. رسانه نمیتواند افراد بیظرفیت یا کمظرفیت را چهره کند و در موقعیت مرجعیت فکری قرار دهد. این اشتباهی است که مدیریت صداوسیمای ایران مرتکب میشوند. رسانه، میتواند در نقش چاقوی تیز چیزی را برش دهد، ولی هنگامی که آن را به آهن بکشید، بسرعت کند و بیخاصیت میشود. بجای آنکه آهن را برش دهد، تیزی و برندگی خود را از دست میدهد. صداوسیمایی که مهمترین چهرههایش فقط اندکی از مطالبات جامعه را پوشش میدهند و نمایندگان اکثریت جامعه در آنجا غایب هستند، نمیتواند این افراد را چهرهسازی کند یا آنان را در موقعیت مرجعیت اجتماعی قرار دهد. چنین رفتاری فقط به بیاعتباری هرچه بیشتر رسانه منجر میگردد.
صداوسیما کافی است به وضعیت و روند نظرسنجیها درباره میزان استفاده مردم از رسانه رسمی مراجعه کند که چگونه سقوط کرده. این هم کفایت نمیکند. لازم است که ببیند مردم به چه برنامههایی از صداوسیما گوش میدهند؟ موسیقی یا اخبار؟ آشپزی یا تحلیل روز؟ ورزش یا... به علاوه کیفیت بهرهمندان از صداوسیما با سایر رسانهها را نیز مقایسه کند.
آیا افراد جوان و با تحصیلات عالی از آن استفاده میکنند یا افراد پیر و کمسواد و از کار افتاده؟
اگر این ملاحظات را در نظر بگیرند، به احتمال زیاد متوجه خواهند شد که دوران طلایی!! انحصار که متر و خطکش دست مدیریت صداوسیما بود و هر کس را که میخواست حذف میکرد و هر کسی را که میخواستند ارج مینهادند گذشته است. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دیگر عمقسنج اعتقادی صداوسیما کار نمیکند. صداوسیما باید تمام هم و غم خود را مصروف این کند که تبدیل به یک رسانه به معنای واقعی شود. اگر صداوسیما یک رسانه واقعی بود، امروز مرجعیت خبری و تحلیلی مردم در آن سوی مرزها و در رسانههای غیررسمی قرار نداشت.
ذهنیت نادرست موجود که در سخنان رئیس این سازمان موج میزند، چنین است که گویی صداوسیما ابزار کارآمدی برای پیشبرد اهداف آنان است. در حالی که چنین نیست. اگر اهدافی دارید، باید آن را در جای دیگری محقق کنید. آقای رئیس صداوسیما در سخنرانی محدود خود ۴۰ بار لفظ دشمن را به کار برد. قطعاً ما دشمن داریم و باید با آن مقابله کنیم. ولی صرف به کار بردن این لفظ موجب مشروعیت اقدامات و سیاستهای او نمیشود. بزرگترین اقدام به نفع دشمن این ملت، ناکارآمدی رسانههای داخلی و خروج مرجعیت خبری و تحلیلی از داخل به خارج است. پیدا کنید دستگاه دشمنساز را!
- 18
- 6