به گزارش بانی فیلم، قصه سریال «بچه مهندس» بر این موضوع که حتی در سخت ترین و تاریک ترین روزهای زندگی می توان با تلاش، سخت کوشی و امید، آینده ای روشن را برای خود رقم زد، از مهم ترین مضامین این قصه ی ساده و روان است که می تواند پیام امیدبخشی را به مخاطبان خود انتقال دهد.
این مجموعه تلویزیونی سعی در به تصویر کشیدن زندگی بچه هایی دارد که به دلایل مختلف به دور از کانون مهر و عطوفت خانواده به سر می برند. جواد شخصیت اصلی این داستان، در نوزادی توسط مادرش به پرورشگاه سپرده می شود،گرچه محیط پرورشگاه با تندخویی و سخت گیری های خانم جاهد (مدیر پرورشگاه) طاقت فرسا به نظر می رسد، اما حمایت های مادرانه یکی از مربیان پرورشگاه (مامان صدیقه) و نیز بابا اسماعیل (آقای سرلک) از جواد، روزنه ای از امید در زندگی او می گشاید.
حکایت زندگی چنین بچه هایی گرچه تکراری است، اما این بار از زاویه ای دیگر به این نوع زندگی نگاه شده است.معطوف بودن قصه به این موضوع که حتی در سخت ترین و تاریکترین روزهای زندگی می توان با تلاش، سخت کوشی و امید، آینده ای روشن را رقم زد، از مهم ترین مضامین این قصه ساده و روان است که می تواند پیام امیدبخشی را به مخاطبان خود انتقال دهد.
داستان بچه مهندس صرفاً برای کودکان نیست، بلکه درباره کودکان است و توانسته نظر مخاطب بزرگسال را نیز جلب کند. کاربرد نکات آموزشی و تربیتی که در روند قصه لحاظ شده، از وجوه مثبت قصه است. گرچه این نکات می توانستند با طراحی و هدفمندی بهتری، در قصه تنیده شوند.
در وهله اول شاید به نظر برسد موضوع زندگی بچه های بی سرپرست دغدغه عموم جامعه نیست و طیف اندکی از مخاطبان را در برمی گیرد، اما چه تضمینی برای مصون ماندن از چنین وضعیتی در مسیر پرپیچ و خم زندگی و تقدیر، برای تک تک انسان ها وجود دارد؟
جواد با همه سختی ها و کاستی هایی که در محیط زندگی دارد، در حالی که به دنبال هویت فردی و خانوادگی خود می گردد، در این مرحله متوقف نشده و همزمان با کنجکاوی و تلاشی که از خود نشان می دهد، راهی به سوی آینده ای روشن برای خود رقم می زند. معطوف بودن قصه به چنین شخصیتی، در صورتی که بتواند به خوبی به او بپردازد و در نهایت شخصیتی موفق و برجسته را از دل تنهایی، محرومیت و کمبودها بیرون بکشد، می تواند الگوی خوبی برای کودکان و نوجوانان امروز ترسیم کند.
اغلب در مواجهه با چنین قصه هایی، به دلیل ماهیت آن، وارد فضایی سرد، تیره و غمگین می شویم، اما وجه مثبت سریال بچه مهندس نسبت به آثار مشابه در این است که قصه در عین غم انگیز بودن، تلطیف و زهر آن گرفته شده است.
پرداختن داستان به عوالم نوجوانی و عشق های این دوره که با نگاه بزرگسالانه پوچ و مسخره به نظر می آیند، قصه فاز دوم را به گروه سنی نوجوان نزدیک تر کرده است. جوادکه از کودکی دلبسته مومو شده، بعد از رفتن مومو از پرورشگاه، دائم درخیال دیدن اوست و گمان میکند مومو نیز هنوز او را دوست دارد. مواجهه جواد در نوجوانی با مومو، که در واقع روبه رو شدن او با کودکی خود است، مرزی بین دنیای کودکی و دنیای نوجوانی او می کشد. این فراز (عشقی) از زندگی نوجوانان، تا کنون در فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی کمتر محوریت داشته و مغفول مانده است. گرچه قصه آنچنان که باید روی این بخش تعمق نکرده و از آن عبور می کند، اما می توانست در جهت آگاهی دادن در این زمینه بهتر عمل کند.
مهم ترین شاخصه این مجموعه، توجه دادن کودکان و نوجوانان به استعدادها و کنجکاوی هایشان است و چنانچه از اسم سریال پیداست، قرار است شخصیت کودکی که در ابتدای قصه معرفی شده، با وجود نبودن در کانون خانواده و دستخوش ناملایمات تقدیر بودن، در مسیری حرکت کند که با تکیه بر استعداد و پشتکار خود، نه تنها از بچه هایی که زندگی عادی و حتی سطح بالایی دارند، عقب نماند، که از برخی از آنها نیز پیش گرفته و زندگی بهتری برای خود خلق کند.
از وجوه مثبت دیگر این درام اجتماعی، اشاعه فرهنگ کتابخوانی در بین کودکان و نوجوانان است.
بازی کودکان در نقش های جواد، رسول و مومو، یکی از عوامل جذب مخاطب کودک و نوجوان بوده و برای مخاطب بزرگسال نیز دلنشین است.
قصه های فرعی که به زندگی بزرگسالان در این مجموعه می پردازند، تمرکز داستان را از شخصیت جواد می گیرد و قصه را در سه محدده کودک، نوجوان و بزرگسال به نوسان وامی دارد. به اعتقاد نگارنده، اگر قصه به جای سرک کشیدن به موضوعات و ماجراهای گوناگون، بیشتر به دغدغه و مسائل کودکان و نوجوانان می پرداخت، موفق تر و شاخص تر می شد.
- 19
- 2