«اینکه یک آدم دانشگاهی با وجهه فرهنگی و انقلابی در کنار بقیه داورها باشد، نشان از رویکردی است که میخواهد «عصرجدید» را بومی کند.» این را میگوید و از انتقادهایی که به سیدبشیر حسینی میشود، گله میکند: «به آقای حسینی «داور نچسب» میگویند، چون در همه جای دنیا چنین برنامههایی با سلبریتیها پیش میروند، اما او سلبریتی نیست، درصورتی که به نظر من جایگاه این فرد درست است.» محسن شاکرینژاد در این گفتوگو ٦ نقد جدی به «عصر جدید» وارد میکند و از ایرانیزه شدن آن حرف میزند. او نظرهای جالبی درباره ترکیب هیأت داوران دارد. آنچه در ادامه میآید، شرح گفتوگوی ما با این دکترای علوم ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشکده ارتباطات و رسانه دانشگاه صداوسیماست.
استعدادیابی و فعالیت در چنین حوزههایی جزو رسالتهای رسانه به حساب میآید؟
برنامههای اینچنینی در بسیاری از کشورهای دنیا هست. شاید ٦٠، ٧٠ برنامه استعدادیابی در تلویزیونهای مختلف دنیا درحال پخش باشد. نکتهای که در این میان وجود دارد، این است که ما در تقسیمبندیهای رسانهای، صداوسیما را رسانه خدمات عمومی یا همان پابلیک سرویس میدانیم. رسانههای اینچنینی اصول و چارچوبهای خاص خود را دارند. ممکن است در دنیا شبکههای خصوصی که دنبال درآمدزاییاند، بیشتر سراغ اینشکل برنامهها بروند، تا برنامههای عمومی، چون بههرحال یکی از کارکردهای رسانهها انتقال فرهنگ است و بخشی از این استعدادهایی که در «عصرجدید» بازنمایی میشوند، ذیل مفهوم فرهنگ قابل دستهبندی است، من در کلیت آن مشکلی نمیبینم، به دلیل آنکه ما رسانه خصوصی در ایران نداریم و یکسری استعدادهایی هم در گوشه و کنار مملکت هستند که در صورت دیده شدن میتوانند شکوفا شوند.
در چند ماه اخیر شاهد بودیم که برنامههای استعدادیابی حضور پررنگی در صداوسیما داشتند و شبکههای مختلف در این حوزه با هم رقابت کردند. شما این تعدد برنامهسازی در حوزه استعدادیابی را چطور ارزیابی میکنید؟ چرا صداوسیما به یکباره ضرورت ساخت چنین برنامههایی را احساس کرده است؟
من واقعا نمیدانم که آیا همه این برنامههای استعدادیابی تحتتاثیر «عصر جدید» بودهاند یا نه. این استعدادها سالها در مملکت بودهاند و برخیهایشان هم اصلا سنوسال کمی ندارند. طرف ٤٠وخردهای سال سن دارد و میگوید چند دهه است که درحال فعالیت است. چنین فردی برای بار نخست فرصت دیدهشدن از قاب تلویزیون را پیدا کرده است. من نمیدانم که آیا این برنامهها در این برهه زمانیِ خاص قصد داشتهاند توجهات را به این سمت سوق دهد یا خیر. بعید میدانم البته، چون برنامهریزیهای «عصر جدید» مال خیلی وقت قبل است و حالا ما در مقطعی قرار داریم که مردم گرفتاریهای اقتصادی دارند و درگیر سیلاند. این یک واقعیت است، اما انحراف افکار مدنظر نیست.
گفتید که برنامهریزیهای «عصرجدید» به خیلی وقت قبل برمیگردد. میتوانم بدانم چه زمانی؟
شاید این جمله درستی نبود که گفتم «خیلی وقت پیش». با حضور آقای فروغی در شبکه سه نسل جوان در سطوح مدیریت این شبکه قرار گرفت و شوراهای اندیشهورز و مشورتیای شکل داد که برای جذب مخاطب بررسیهای مختلفی انجام دهد. برنامههای استعدادیابی در دنیا، برنامههای جذابیاند. اما اینکه ما عینا بخواهیم «امریکن گت تلنت» را برداریم و با همان المانها و ترکیب کپی کنیم، جای تأمل دارد. اما اگر بتوانیم برنامههای پرمخاطب دنیا را بومی کنیم و از آنها الگو بگیریم، چیز مرسومی است. با توجه به اینکه این شوراهای فکری و اندیشهورز از مدتها قبل شکل گرفته، میتوانم بگویم که چنین ایدهای که از برنامههای جذاب و پرمخاطب در دنیا الگو بگیریم، وجود داشته و مال همین یکی دوماهه نیست. مثلا برنامههای «برنده باش» و «عصر جدید» الگوگیری از مشابههای خارجی پرمخاطب بوده است.
ایده این برنامهها در دوره مدیریت جدید شکل گرفته؟
بله.
دکتر شاکرینژاد؛ به نظر شما اصلا اینکه ما از کشورهای دیگر الگوبرداری کنیم را میتوانیم بد یا خوب بدانیم؟ یا اینکه امری نسبی است؟
اینکه در زمانی دچار خلأ بشویم و ایدهای که بتواند مخاطب جذب کند، کمتر وجود داشته باشد و ما ناچار بشویم از برنامههای پرمخاطب خارجی الگو بگیریم را به صورت نسبی میتوان به آن نگاه کرد؛ نه الزاما منفی است و نه مثبت. ولی باید این نکته را در نظر گرفت که چنین برنامههایی باید بومی شوند.
فکر میکنید «عصر جدید» یک نمونه بومیشده موفق است؟
به نظرم هنوز زود است بخواهیم درمورد این برنامه قضاوت کنیم. تا جایی که من اطلاع دارم، تلاش میشود «عصرجدید» بومیسازی شود. مثلا حضور دکتر حسینی در هیأت داوران نشانه همین مورد است.
چون معمولا گات تلنتها سلبریتیمحورند.
بله. در دنیا معمولا چنین برنامههایی سلبریتیمحورند، یعنی این سلبریتیهایند که داوری میکنند. اینکه یک آدم دانشگاهی با وجهه فرهنگی و انقلابی در کنار بقیه داورها باشد، نشان از رویکردی است که میخواهد این برنامه را بومی کند. حضور دکتر حسینی، نقشهایی که در برنامه ایفا میکند و حتی نظراتی که ارایه میدهد.
که معمولا فراتر ازجمله «بدم آمد» یا «خوشم آمد» است...
بله، دقیقا همینطور است.
بیشتر درمورد ترکیب هیأت داوران صحبت کنیم.
در این ترکیب آقای عظیمینژاد فردی است که موسیقی را میشناسد و به نظر من در جایگاه درستش قرار گرفته، چون بخشی از استعدادها، استعدادهای موسیقیاند. اما اینکه آیا اگر کسی در حوزه موسیقی استاد است، میتواند در حوزه ژیمناستیک یا موارد دیگر هم صاحبنظر باشد، محل تامل است. از طرف دیگر، فقط تعداد اندکی از کسانی که در این برنامه مشارکت داشتهاند، در حوزه بازیگری و اجرا حضور دارند، خب پس آیا حضور دو بازیگر ضرورتی دارد؟ در مورد دکتر حسینی اما چون ارتباطات خواندهاند و ارتباطات هم علمی است که میتواند همه این موارد را دربربگیرد، به نظرم واقعا در آن میان موثر است.
اگر قرار باشد شما ترکیب هیأت داوران را بچینید، از چه حوزههایی انتخاب میکنید؟
من کپیبرداری صرف از یک برنامه پرمخاطب خارجی را صحیح نمیدانم. مثلا در نمونه خارجی در ترکیبشان حتما یک خانم هست، حتما سلبریتی هست، حتما بازیگر و خواننده هست. در نمونههای خارجی داوران خودشان جذابند و خودشان مخاطب جذب میکنند، چون سلبریتیهای پرطرفداریاند. نمیخواهم تعرضی به هنرمندان داشته باشم، اما سلبریتیها الزاما در همه حوزهها صاحب تخصص نیستند. چهبسا خیلی از آنها فقط در حوزه خودشان میتوانند اظهارنظر کنند. مثلا در این برنامه میتوانستیم از یک ورزشکار استفاده کنیم، چون بخش عمدهای از استعدادها در حوزه ورزشی است. به نظرم میآید این نگاه که برنامهای هست که داوران خودشان جذابند، چون سلبریتیاند، یعنی عین نمونه خارجی عمل کردهایم و این جای تامل دارد. برای همین هم به آقای حسینی «داور نچسب» میگویند، چون در همه جای دنیا چنین برنامههایی با سلبریتیها پیش میروند، اما او سلبریتی نیست. درصورتی که به نظر من جایگاه این فرد درست است.
جدا از ترکیب «داور نچسب» یا «سه به علاوه یک» که درمورد آقای حسینی به کار میبرند، گروهی هم هستند که معتقدند آقای حسینی مدام دنبال ایرانیزه کردن است و تنها گیری هم که به کارها میدهد، همین است.
رسانه ملی بهعنوان یک رسانه پابلیک سرویس و بهعنوان مهمترین ابزار فرهنگی نظام جمهوری اسلامی نمیتواند برنامهای را صددرصد از آن طرف کپی کند. حتما باید آن را بومی و ایرانیزه کند؛ بهطوری که با فرهنگ ایرانی و اسلامی تطابق داشته باشد. حرفم این است، سواد کدام یک از این داوران بزرگوار به آقای حسینی میرسد؟ طرف صرف اینکه یک سلبریتی و بازیگر است، حضورش را میپذیرند. دیگر به شیوه رأی دادنش هم کاری ندارند. سلبریتی است و محبوبیت دارد، مخاطبان واکنش منفی نشان نمیدهند؛ اما چون دکتر حسینی به تعبیری سلبریتی محسوب نمیشود، ممکن است رأیهایش در جامعه واکنش داشته باشد. فشار فضای رسانهای به این سمت است که آقای حسینی نباشد و به جایش یک بازیگر بگذارند. به نظرم دو نفری که قطعا سر جایشانند آقای حسینی و عظیمینژادند. من متعرض به جایگاه آن بازیگران نمیشوم اما اینکه چقدر در این حوزهها تخصص دارند جای تأمل است.
چه نقدهایی را به صورت کلی به «عصر جدید» وارد میدانید؟
مثلا من نقش آقای علیخانی را آن وسط نمیفهمم.
به چه لحاظ؟
ایشان تهیهکننده برنامه است. اگر آن وسط برای اجرا نباشد، چه اتفاقی میافتد؟ در نمونههای دیگر هم حتی مجریای که روی سن و در کنار داورها اظهارنظر کند، نیست. آقای علیخانی حتی در مورد رأی داوران اظهار نظر میکند و روی آنها تاثیر میگذارد؛ اصلا خودش میتوانست جزو داورها باشد. به نظرم منعی وجود نداشت اما اینکه در کنار داورها در اجرای برنامه حضور دارد را نمیفهمم.
ایراد دیگری هم هست؟
نکتهای که به خودِ آقای حسینی هم عرض کردم این است، فردی که تا به حال چنین ظرفیتی را در کشور نمایان نکرده و این برنامه او را معرفی میکند، میتواند به سلبریتی تبدیل شود و روی جامعه تاثیر بگذارد. باید متوجه این حواشی باشیم. ایراد جدی دیگر این است که ما باید تعریف مشخصی از استعداد ارایه دهیم. اینکه فرض کنید استعداد یعنی چه؟ اگر فردی به لحاظ ژنتیکی طوری است که آهن را به بدنش جذب میکند، استعداد است؟
یا مثل اتفاقی که در قبال گروه آواز تهران یا اجرای فاطمه رادمنش افتاد که پیش از این شناخته شده بودند.
خدا خیرتان بدهد. ما باید ببینیم اگر اینجوری است تک تک افرادی که در تیم ملی ژیمناستیکاند میتوانند اینجا بیایند و اجرا کنند و برنده هم شوند. در صورتی که تعریف ما از استعداد چیز متفاوتی است. کسی که آهن به بدنش جذب میشود خیلی کاری نکرده که به این درجه برسد، پس استعدادش کجاست؟ از طرفی، به نظر میآید خیلی از موارد همسنخ نیستند و من نمیدانم ملاک انتخابها چیست. فاصلهها زیاد است و من نمیدانم به چه شکل انتخاب میشوند. آیا صرف فیلمی که بفرستند، کافی است؟ به این شکل هر فردی میتواند به آنجا برود، یک دهن بخواند و نهایتا «نه» بشنود.
در مدتی که شاهد استقبال از برنامه «عصرجدید» بودیم، یکی از برنامههای پرمخاطب صداوسیما حذف شد. عدهای معتقدند که بولدکردن دستاوردها و مخاطبهای «عصر جدید» در جهت کمرنگکردن «نود» است؛ شما چه نظری در این مورد دارید؟
فکر میکنم این یک بحث مستقل است.
حق با شماست؛ اگر میخواهید این بحث را کنار بگذاریم.
نه؛ در همه جای دنیا برنامههای مجریمحور هست. ما برنامههایی داریم که مجریمحورند و تعدادشان هم کم است. در این برنامهها تهیهکننده و مجری یکیاند؛ مثل همین برنامه «نود» یا «ماه عسل». من در ابتدا گفتم که ما رسانه پابلیک سرویسایم؛ یعنی یک رسانه خصوصیِ محدود با مخاطبان خاص نیستیم. مخاطبان ما عموم جامعهاند و از قضا به تعبیر مقام معظم رهبری مهمترین ابزار فرهنگی جمهوری اسلامی صداوسیماست. لذا در چنین ساختاری برنامهها و مجریها در چارچوب شبکه و رسانهها عمل میکنند؛ مثلا اگر یک شبکه پابلیک سرویس را در نظر بگیرید، شبکهای است که برنامه و مجریهایش در چارچوب قواعد و اصول آن شبکه عمل میکنند. وقتی «نود» را به عنوان یک برنامه ورزشی در نظر میگیریم، چارچوبهای برنامه ورزشی کاملا مشخص است؛ مثلا در برههای آقای فردوسیپور با آقای ظریف مصاحبه گرفت و بنا بر پخش آن بود که مانعش شدند. باید گفت که این مانع پخششدن به این معنا نیست که با سیاستهای آقای ظریف یا مواضع آقای فردوسیپور مسألهای وجود دارد؛ نه. چارچوب یک برنامه ورزشی در رسانه پابلیک سرویس مشخص است؛ قرار نیست خارج از آن عمل شود. اینکه هر برنامه مجریمحوری سیاستها و ضوابط شبکه را رعایت نکند، در همه دنیا اجازه ادامه فعالیت به آنها داده نمیشود. علاوه بر این، برنامههایی در دنیا داریم که سالیان سال پخش شدهاند و بعد از مدتی در آن تحول رخ داده است. این تغییرات میتوانست در مورد نود هم اتفاق بیفتد؛ ولی خب با موضعگیریهایی که شکل گرفت به سمتوسوهایی رفت. متاسفانه اینجور به نظر آمد که تعمدی در کار است و ایشان را به خاطر مواضعشان حذف کردهاند. به نظرم به شکل کلی چنین نیست. نمیخواهم بگویم که موضعگیریها کاملا بیتاثیر نبوده، اما همهاش این نبوده.
به نظر این ماجرا میتوانست به شکلی ختم بهخیر شود
فکر میکنم تبدیلشدن آقای فردوسیپور به یک سلبریتی به صلاح نود و رسانه نبود و شاید همین ماجرا که ایشان را تبدیل به یک سلبریتی در عرصه فضای مجازی کرد، روی این تصمیمگیری بیتاثیر نبوده است.
٧ چهره از گفتوگو
احسان علیخانی
مثلا من نقش آقای علیخانی را آن وسط نمیفهمم. ایشان تهیهکننده برنامه است؛ اگر آن وسط برای اجرا نباشد چه اتفاقی می افتد؟ آقای علیخانی حتی در مورد رأی داوران اظهارنظر میکند و روی آنها تاثیر میگذارد؛ اصلا خودش میتوانست جزو داورها باشد، به نظرم منعی وجود نداشت.
علی فروغی
با حضور آقای فروغی در شبکه سه نسل جوان در سطوح مدیریت این شبکه قرار گرفت و شوراهای اندیشه شکل گرفت تا برای جذب مخاطب بررسیهای مختلفی انجام دهد. چنین ایدهای که از برنامههای جذاب دنیا الگو بگیریم، وجود داشت؛ «برنده باش» و «عصر جدید» الگوگیری از مشابههای خارجی پرمخاطب است.
سیدبشیر حسینی
سواد کدام یک از این داوران بزرگوار به آقای حسینی میرسد؟ چون دکتر حسینی شناختهشده نیست و به تعبیری سلبریتی محسوب نمیشود، ممکن است تکتک رأیهایش در جامعه واکنش داشته باشد؛ اما او ارتباطات خوانده و ارتباطات هم علمی است که میتواند همه حوزههای «عصر جدید» را پوشش دهد.
رویا نونهالی و امین حیایی
در نمونههای خارجی داوران خودشان جذاباند اما سلبریتیها الزاما در همه حوزهها صاحب تخصص نیستند. من متعرض به جایگاه آن بازیگران نمیشوم؛ اما فقط تعداد اندکی از کسانی که در این برنامه مشارکت داشتهاند، در حوزه بازیگری و اجرا حضور دارند، پس حضور دو بازیگر چه ضرورتی دارد؟
آریا عظیمینژاد
در این ترکیب آقای عظیمینژاد فردی است که موسیقی را میشناسد و به نظر من در جایگاه درستش قرار گرفته است؛ چون بخشی از استعدادها، استعدادهای موسیقیاند اما اینکه آیا اگر کسی در حوزه موسیقی استاد است، میتواند در حوزه ژیمناستیک یا موارد دیگر هم صاحب نظر باشد، محل تأمل است.
عادل فردوسیپور
تبدیلشدن آقای فردوسیپور به یک سلبریتی به صلاح نود و رسانه نبود. شاید همین ماجرا که ایشان را تبدیل به یک سلبریتی در عرصه فضای مجازی کرد، روی این تصمیمگیری بیتاثیر نبوده باشد. چارچوب یک برنامه ورزشی در رسانه پابلیک سرویس مشخص است؛ قرار نیست خارج از آن عمل شود.
ریما محمدزاده
- 18
- 6