جدایی مزدک میرزایی از صداوسیما آن هم به قصد پیوستن به تلویزیون ایراناینترنشنال یکبار دیگر رویکرد مدیریتی غالب بر صداوسیما را در نزد افکارعمومی با قضاوت مواجه کرد. چرا که این خبر دقیقا یکهفته بعد از تکدیب پیوستن عادلفردوسیپور اتفاق افتاد تا جدایی این چهره از آنتن هم بار دیگر به طور پررنگی نقل محافل شود.
عبدالله ناصری که در دولت سیدمحمد خاتمی بهعنوان مدیر خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) مشغول فعالیت بود، در گفتوگویی با «همدلی» با بیان اینکه «از سال ۷۲ با آمدن آقایلاریجانی صداوسیما به رسانهای کاملا جناحی تبدیل شد که در اختیار و در خدمت گروه مشخصی بود. البته در دوره آقای لاریجانی اتوریته و تشخص قابلتوجهی را با وجود سیاسیکاری داشت و تا حد زیادی بایدها و نبایدهای رسانهای را رعایت میکرد.
اما از سال ۸۴ به بعد غالب مدیرانی که در راس این سازمان عریض و طویل قرار گرفتهاند، مدیرانی کارنابلد و ناآشنا با مختصات رسانهای بودند و این رسانه روزبهروز افت کرد و نه تنها مخاطبانش ریزش داشتند، اتفاقهای عجیب و بدی هم رخ داد تا شرایط به گونهای شود که به عنوان مرجعی بدون مخاطب و برنامههایی که توسط اهالی فن زیر سئوال میروند به مجموعهای تبدیل شود که فقط بودجه هنگفت بیتالمال را در این شرایطی که کشور به لحاظ اقتصادی بههمریخته است، حیف و میل میکند.» متن پاسخهای ناصری به پرسشهای همدلی را با هم میخوانیم:
پیوستن مزدک میرزایی به تلویزیون ایراناینترنشنال یکبار دیگر عملکرد صداوسیما را مورد نقد جدی قرار داد.
ببینید! صداوسیما با وجود اینکه رسانه نظام است و بهطبع باید سلیقه همه مردم را در نظر بگیرد، متاسفانه طایفهای اداره میشود. در واقع حدود دو دهه است که مدیریت بههم ریخته دارد و به همین دلیل مکرر شنیده شده است که آرشیوهای ارزشمندی به طور غیرقانونی از صداوسیما به بیرون برده شدهاند. من نمیدانم آقایان کی میخواهند به اهمیت این رسانه پی ببرند تا هر چند وقت شاهد یکسری از مسالههای حاشیهساز و هزینهسازی نباشیم. تا این روند اصلاح نشود و مدیریت صداوسیما بر عهده آدمهای قدر و توانا گذاشته نشود، همچنان شاهد این خواهیم بود که هر روز یک مشکلی خودنمایی کند و روزبهروز هم تلویزیون ایران بینندههای کمتری داشته باشد. همه میدانند، بعد از آقای محمدهاشمی و علیلاریجانی، عمدتا آدمهای کوچک و ناتوان در این رسانه مهم به کار گرفته شدند تا یکسری بتوانند به راحتی مدیریت موازی خودشان را به جلو ببرند.
همچنین باید در نظر داشت، سازوکار رسانه و اطلاعرسانی مثل قدیم نیست که اگر یک نفر میخواست آرشیوی را از ساختمان صداوسیما به بیرون ببرد، باید یک جعبه بزرگ را پر کرده و با خودش حمل کند. الان تکنولوژی به جدی پیشرفت کرده است که هزاران سند را میتوان در فلشی به اندازه یک بند انگشت جا داد و به همین راحتی اسناد مهم را جابهجا کرد. این شرایط نشان میدهد سازمان عریض و طویلی به نام صداوسیما باید توسط افراد کاربلد و بهروز مدیریت شود تا بتواند به نیروهای سازمانی شرایطی را فراهم کند که همهشان با عشق و علاقه به کار مشغول باشند. نه اینکه با بیتدبیری و بیخردی کاری کنند که محبوبترین و مقبولترین چهرهشان را از آنتن محروم کنند.
منظورتان عادلفردوسیپور است؟
بله. متاسفانه مدیریت ناکارآمد صداوسیما برنامه پربیننده ۹۰ و چهره محبوب و امینی چون عادلفردوسیپور را محروم کرد و مردم را هم از یک برنامه عالی محروم کرد تا مشخص شود که برای افکار عمومی هیچ اهمیتی قایل نیستند. فردوسیپور در حالی این روزها از آنتن دور است که یکی از سلبریتیهای مقبول جامعه ایرانی است و همه میدانند که چه حضوری پربرکت در تلویزیون داشت. در حالی که فوتبال در همه کشورهای جهان منشا فساد است، عادل جزییترین اتفاقهای فوتبال را زیر ذرهبین میبرد و سوءاستفادهکنندگان میدانستند دیر یا زود توسط دوربین برنامه ۹۰ رسوا خواهند شد. همین مشکل یا محرومیتی که الان عادلفردوسیپور تجربه میکند، نشانهای از مدیریت ملوکالطوایفی در صداوسیما است. بهطوری که هر کسی هر کاری را که دلش میخواهد انجام میدهد و کاری به این ندارد که مردم چه نوع قضاوتی دارند و اعتماد عمومی را با چه بحرانی روبهرو میکنند.
همین مهاجرت مزدکمیرزایی به یک تلویزیون و یک رسانه به مراتب حرفهایتر البته نه از نظر سیاسی بلکه از نظر کار حرفهای، را باید تایید کرد. چون طبیعی است که هر کسی در هر حرفهای و هر جایگاهی که باشد، به فکر پیشرفت و بهروز شدن است و معلوم است، تلویزیون اینترنشنال برنامههایش نسبت به آنچه در صداوسیما تولید و پخش میشود، حرفهایتر است. فقط میماند بحث آرشیوها که این هم باید بررسی دقیق حقوقی شود. چون نوع قراردادهای سازمان صداوسیما به حدی بههمریخته و نامنظم است که کسی از جزئیاتش خبری ندارد. یعنی نمیشد الزاما این طور قضاوت کرد که آقای میرزایی آیا تولیدات خودش را به خارج از کشور منتقل کرده است یا اموال مربوط به سازمان را. به هر صورت تا موقعی که صداوسیما همینطور ملوکطوایفی اداره میشود و از نظام لازم خبری نیست، باید منتظر اتفاقهای بیشتری هم باشیم، اتفاقهایی بدتر از مساله رفتن آقای مزدکمیرزایی.
بعضیها برخورد با عادلفردوسیپور را باتوجه به مشکلاتی که مردم دارند، مسالهای بیاهمیت میدانند.
ببینید! از اول هم قرار نبود عادلفردوسیپور مشکل معیشت یا بیکاری مردم را حل کند و مردم از او فقط این توقع را داشتند که فسادهای فوتبال را برملا کند و همچنین هر دوشنبه برنامه کامل و مفرحی را در خصوص اتفاقات جاری فوتبال نمایش بدهد. همه میدانند تاثیرگذاری عادل فقط در حیطه فوتبال بود و بس و چون محبوبیتی فوقالعاده داشت، تعطیلی برنامه ۹۰ را میتوان به نوعی دهنکجی به قشر عظیم مردمی دانست که فوتبال در این روزهای دشوار یکی از دلمشغولیهایشان است.
چاره چیست و راهکار کدام است؟
در وهله اول یک بار برای همیشه باید این تصمیم گرفته شود که اداره صداوسیما به دست چهرههایی سپرده شود که هم کارنامهدار باشند، هم متخصص رسانه باشند و هماینکه نگاهشان به رسانهملی این طور نباشد که بخواهند امیال و اغراض سیاسی خود را با استفاده از آنتنملی پیگیری کنند. متاسفانه از سال ۷۲ با آمدن آقایلاریجانی صداوسیما به رسانهای کاملا جناجی تبدیل شد که در اختیار و در خدمت گروه مشخصی بود.
البته در دوره آقای لاریجانی اتوریته و تشخص قابلتوجهی را با وجود سیاسیکاری داشت و تا حد زیادی بایدها و نبایدهای رسانهای را رعایت میکرد. اما از سال ۸۴ به بعد غالب مدیرانی که در راس این سازمان عریض و طویل قرار گرفتهاند، مدیرانی کارنابلد و ناآشنا با مختصات رسانهای بودند و این رسانه روزبهروز افت کرد و نه تنها مخاطبانش ریزش داشتند، اتفاقهای عجیب و بدی هم رخ داد تا شرایط به گونهای شود که به عنوان مرجعی بدون مخاطب و برنامههایی که توسط اهالی فن زیر سوال میروند به مجموعهای تبدیل شود که فقط بودجه هنگفت بیتالمال را در این شرایطی که کشور به لحاظ اقتصادی بههمریخته است، حیف و میل میکند.
چطور میتوان به بهبود فضای حاکم بر صداوسیما امید داشت؟
تا زمانی که قرار بر همین منوال باشد، درب به همین پاشنه خواهد چرخید. در واقع مدیریت صدا و سیما یک مدیریت سمبلیک و تشریفاتی است که در ۱۰سال اخیر همیشه از بین اصولگرایان انتخاب شده است. اما حوزه کلیدی و جریانساز صداوسیمایی که روزبهروز به خاطر همین ماهیت کم بینندهتر میشود، در دست یک جریان افراطی رادیکال در خارج از صدا و سیما قرار دارد. اگرچه ظاهراً دفتر هم در صدا و سیما نداشته باشند که من معتقدم در درون صداوسیما نیز این جریان دفتر دارد. تا وقتی سیستم به این تصمیم نرسد که صداوسیما در نقش ملی انجام وظیفه کند، چیزی اصلاح نخواهد شد و رسانهای که اسماش ملی است، همچون این ۲۰سال اخیر در راستای برهم زدن اعتماد و ضربه زدن به منافع ملی فعالیتاش را ادامه خواهد داد.
ممنون؛ حرفی مانده است؟
صداوسیما طایفهای اداره میشود و این طایفهای اداره شدن مسبب همه مشکلات ریز و درشت است.
سعید شمس
- 18
- 3