برخی صداها جز خاطرهجمعی مردم است و مردم همواره در خاطرات خود آنها را جستوجو میکنند. در زمانی که صداوسیما دارای شبکههای محدودی بود گزارشگرانی وجود داشتند که بدون تکلف و با تعصب ملی گزارش میکردند و به همین دلیل همچنان در خاطرهها باقی ماندهاند. از سوی دیگر حرف و عمل این افراد یکی بود و مانند برخی مجریان امروزی دچار تناقض در رفتار و گفتار نبودند.
اسکندر کوتی یکی از صداهای ماندگار ورزش ایران است که علاقهمندان به ورزش خاطرات زیادی با او دارند و لحظات تلخ و شیرینی را با او تجربه کردهاند؛ لحظاتی که همراه با بغض و شادی بوده است. به بهانه تحلیل و بررسی وضعیت برنامههای صداوسیما، تعطیلی برنامه «نود» و مهاجرت مزدک میرزایی از صداوسیما به یک شبکه ماهوارهای «آرمان ملی» با اسکندرکوتی گزارشگر قدیمی ورزش کشور گفتوگو کرده که در ادامه ماحصل آن را میخوانید.
برنامههاي ورزشي که در شرايط کنوني از صداوسيما پخش ميشود چه تفاوتهايي با دوران گزارشگري شما دارد؟ چرا ميزان مخاطبان صداوسيما نسبت به گذشته با ريزش مواجه بوده است؟
در دوران ما فضاي مجازي وجود نداشت و سطح تکنولوژي نيز مانند امروز نبود، به همين دليل اغلب مردم از طريق تلويزيون برنامهها و اخبار ورزشي را دنبال ميکردند. نکته ديگر اينکه در دوران ما پول براي بازيکنان اهميت نداشت و بازيکنان با تعصب نسبت به تيم خود بازي ميکردند. به همين دليل نيز جذابيتهاي تماشاي فوتبال نسبت به امروز بيشتر بود. با اين وجود در شرايط کنوني فضاي مجازي به همراه پيشرفت تکنولوژي و همچنين علاقه بازيکنان به پول باعث شده که مخاطبان ورزشي به شکلهاي ديگري مسائل ورزشي را دنبال کنند.
در دوران ما تلويزيون تنها داراي دو شبکه اول و دوم بود و شبکه سوم تازه در حال راهاندازي بود. به همين دليل مردم همواره به دنبال اين بودند که فوتبالها را از طريق صداوسيما تماشا کنند. اين در حالي است که امروز شبکههاي تلويزيون افزايش زيادي داشته و از سوي ديگر شبکههاي اينترنتي زيادي نيز وجود دارند که مسابقات ورزشي را به صورت زنده پوشش ميدهند.
به همين دليل نيز مخاطبان برنامههاي ورزشي تلويزيون نسبت به گذشته کاهش پيدا کرده است. نسل امروز نسلي جديد و زيادهخواه است. به همين دليل کساني که به دنبال ساختن برنامههاي ورزشي هستند بايد دغدغههاي اين نسل را مورد توجه قرار دهند. برخي از برنامههاي ورزشي نيز به اين سمت حرکت ميکنند. با اين وجود اين برنامهها ممکن است از هدف اصلي خود خارج شوند و تنها به دنبال اقناع مخاطبان خود باشند.
آيا صداوسيما توانست همراه با به وجود آمدن شبکههاي اجتماعي و پيشرفت تکنولوژي تحولات تاثيرگذاري در درون خود به وجود بياورد؟
به صورت طبيعي علاقهمندان به ورزش در فضاي مجازي با محدوديتها و خط قرمزهاي کمتري نسبت به صداوسيما مواجه ميشوند. در چنين شرايطي صداوسيما هر رويکردي که در پيش بگيرد نميتواند مانع از حضور جوانان و علاقهمندان در فضاي مجازي شود. البته اين نکته را ميپذيرم که اگر صداوسيما تلاش بيشتري براي برنامهسازي در راستاي دغدغههاي جوانان داشته باشد با استقبال بيشتري از سوي آنها مواجه خواهد شد.
با اين وجود خط قرمزهايي در رسانه ملي وجود دارد که در فضاي مجازي وجود ندارد. به همين دليل نيز شبکههاي اجتماعي با مخاطبان بيشتري همراه شده است و اغلب جوانان دغدغههاي خود را در فضاي مجازي مرتفع ميکنند. همه نهادها و سازمانهاي ما بايد در گذر زمان در خود تحول ايجاد کنند و اين وضعيت درباره صداوسيما نيز وجود دارد.
در گذشته دو يا سه نفر براي توليد برنامه تلاش ميکردند و برنامه نيز با استقبال مخاطبان همراه ميشد. اين در حالي است که در شرايط کنوني براي تهيه يک برنامه ورزشي ممکن است پانزده نفر وجود داشته باشند. برنامههايي که در نهايت با استقبال چشمگيري نيز مواجه نميشوند.
نوع گزينش صداوسيما براي انتخاب مجريان و گزارشگران ورزشي به چه صورت است؟ چرا در رفتار برخي مجريان صداوسيما نوعي تناقض وجود دارد؟
در گذشته گزينش مجريان و گزارشگران ورزشي با حساسيتهاي زيادي همراه بود. به خاطر دارم زماني که وارد اين حرفه شدم چندين مدير دوبلاژ صداي ما را بررسي ميکردند که آيا اين صدا با تصويري که قرار است پخش شود همخواني دارد يا خير.
از سوي ديگر مديران سازمان صداوسيما بهصورت کامل برنامهها را رصد ميکردند. به ياد دارم روزي در اهواز بودم و مدير ورزش صداوسيما با من تماس گرفت و به يکي از اظهارات من در يک برنامه ورزشي انتقاد کرد و دليل مطرحکردن آن را از من سوال کرد. اين در حالي است که در شرايط کنوني آن حساسيتها و کنترلها وجود ندارد. فضاي برنامهسازي در صداوسيما به اندازهاي وسعت پيدا کرده که مديران فرصت نميکنند به همه برنامهها توجه داشته باشند. به همين دليل نيز اشتباهات نسبت به گذشته بيشتر شده است.
نکته حائز اهميت اين است که فضا براي ورود چهرههاي جديد به صداوسيما فراهم شده، اين در حالي است که برخي داراي استعداد کافي در اين زمينه هستند اما برخي فاقد تواناييهاي لازم هستند وبهتر بود به اين زمينه ورود نميکردند. شايد اگر اين افراد مسير ديگري را براي خود انتخاب ميکردند موفقيت بيشتري پيدا ميکردند. اين در حالي است که برخي از اين افراد متوجه شدهاند که داراي توانايي کافي در اين زمينه نيستند اما همچنان به کار خود ادامه ميدهند. اين مساله نيز در کاهش مخاطبان صداوسيما تاثيرگذار بوده است. تفاوت گزارشگران قديمي با گزارشگران امروزي اين است که دسترسي ما به اطلاعات روز دنيا به سختي انجام ميشد، در حالي که اين وضعيت براي گزارشگران امروزي وجود ندارد و آنها بهراحتي به هر اطلاعاتي که نياز داشته باشند دسترسي دارند. بنده به خاطر دارم در آن زمان يک مجله وردساکر خارجي را تهيه ميکردم و با ديکشنري محتواي آن را به فارسي ترجمه ميکردم تا بتوانم در گزارشهاي خود مورد استفاده قرار دهم. امروز ضعفهاي مشهودي در کار گزارشگران وجود دارد. بهعنوان مثال گزارشگران روي همه تصاوير صحبت ميکنند و فرصت لذت از تماشاي فوتبال را از مخاطب ميگيرند. وظيفه گزارشگر فوتبال اين است که بهموقع و سنجيده سخن بگويد و هيجان کاذب به تماشاگر القا نکند. مهمترين مساله در تماشاي فوتبال لذتبردن مخاطب است که اين اتفاق ميتواند توسط گزارشگر تکميل شود. اين در حالي است که برخي از گزارشگران با اشتباهاتي که انجام ميدهند اين فرصت لذت را از بين ميبرند.
چرا صداها و گزارشهاي فوتبالي که امروز مشاهده ميکنيم مانند دوران شما براي مردم خاطرهانگيز نيست؟ آيا اين مساله به نوع صداي گزارشگر بازميگردد؟
اين مساله هم به نوع صدا و هم به نوع ارائه صدا بازميگردد. برخي از گزارشگران به اندازهاي روي تصوير صحبت ميکنند که تصوير را براي مخاطب خراب ميکنند. از سوي ديگر جنس صدا روي گزارش فوتبال تاثير مستقيم دارد. در گذشته کنترل شديدي روي انتخاب صداي گزارشگران فوتبال صورت ميگرفت، اين در حالي است که در شرايط کنوني به اندازهاي تعداد بازيهاي فوتبال زياد شده که هر کسي رسيد بازي را گزارش ميکند.
به همين دليل نيز صداي گزارشگر به دل مخاطب نمينشيند و بازيها نيز خاطرهانگيز نيست. در گذشته هنگامي که قرار بود يکي از گزارشگران بازيهاي تيمملي را گزارش کند شور و هيجان خاصي در بين مردم وجود داشت و به همين دليل نيز گزارشگر آن بازي همه تلاش خود را به کار ميگرفت تا به بهترين نحو ممکن آن بازي را گزارش کند.
هيچکدام از ما بازي ايران و استراليا و گزارش آقاي خياباني را فراموش نخواهيم کرد. گزارش آقاي خياباني از اين بازي به شکلي بود که سالها در ذهن مردم باقي مانده است. اين گزارش به اندازهاي زيبا بود که هنوز هم مردم با آن خاطره دارند و از آن گزارش به نيکي ياد ميکنند. البته برخي از گزارشگران داراي صداي خاصي نيستند اما احساسات و هيجانات خود را بهخوبي و به صورت صحيح به مخاطب القا ميکنند و به همين دليل به دل مردم مينشيند. بهعنوان مثال عادل فردوسيپور صداي خوبي ندارد اما بيپيرايه و راحت گزارش ميکند و دچار خودسانسوري نيست. به همين دليل نيز گزارش ايشان براي همه جذاب و دلنشين است. دليل محبوبيت ايشان در بين مخاطبان ورزشي نيز همين مساله است که همواره بدون تکلف و عاشقانه کار کرده است.
ديدگاه شما درباره تعطيلي برنامه «نود» چيست؟ آيا اين تصميم سبب ريزش بيشتر مخاطبان صداوسيما نخواهد شد؟
اين اتفاق با تصميم مسئولان صداوسيما صورت گرفته است. بنده به اين برنامه علاقه داشتم و معتقدم اين برنامه ميتواند به فوتبال کشور کمک کند. هنوز براي ما مشخص نيست که چرا چنين تصميمي گرفته شده و چرا عادل فردوسيپور را کنار گذاشتند. در ابتدا بايد ماهيت و چرايي اين ماجرا مشخص شود تا پس از آن بتوان درباره آن به صورت دقيق اظهارنظر کرد. به هر حال برنامه «نود» برنامه پرمخاطبي بود و تعطيلي چنين برنامههايي سبب ريزش مخاطبان صداوسيما خواهد شد. به همين دليل مسئولان بايد دلايل اين تصميم را براي افکار عمومي مشخص کنند. برخي اين ماجرا را سياسي ميدانند و در مقابل برخي عنوان ميکنند تصميمات سليقهاي در اين زمينه نقش داشته است. مسئولان صداوسيما در اين زمينه اظهارنظري نکردند و از سوي ديگر عادل فردوسيپور نيز دليل تعطيلي اين برنامه را عنوان نکرده است. بنده از اين اتفاق متاثر هستم و معتقدم با تعطيلي برنامه «نود» يکي از بهترين برنامههاي ورزشي صداوسيما تعطيل شده است.
چرا مزدک ميرزايي از صداوسيما به يکي از شبکههاي ماهوارهاي رفت؟
هر کسي در هر شغلي ممکن است براي ارتقاي وضعيت شغلي خود به کشورهاي ديگر مهاجرت کند. بهعنوان مثال يک پزشک و يا يک محقق براي کسب اطلاعات بيشتر و پيشرفت علمي ممکن است به کشورهاي ديگر مهاجرت کند. بنده بيشتر از اين منظر به اين قضيه نگاه ميکنم. ممکن است مزدک ميرزايي به انگليس رفته تا تهيهکننده يا مجري بهتري شود و اطلاعات خود را افزايش دهد.
حتي اين احتمال وجود دارد که پس از مدتي دوباره به ايران بازگردد. هنوز هيچ موضعي از سوي مزدک ميرزايي اتخاذ نشده تا مشخص شود وي چرا و به چه دليلي مهاجرت کرده است. يک کارمند و گزارشگر صداوسيما احساس کرده بايد به کشور ديگري مهاجرت کند تا شايد بتواند موفقيتهاي بيشتري به دست بياورد. نکته ديگر اينکه ما يک دانشمند هستهاي را که از دست ندادهايم که نگران باشيم فقدان تفکرات وي ممکن است به صنعت هستهاي کشور ضرر برساند و به سود کشورهاي ديگر باشد. آقاي ميرزايي يک گزارشگر ورزشي است که قرار است همين کار را در خارج از کشور نيز انجام دهد. از سوي ديگر بايد يک برنامه از ايشان پخش شود تا موضع ايشان مشخص شود که چرا کشور را ترک کرده و اعلام کند که به دنبال ارتقاي وضعيت شغلي خود بوده يا دلايل ديگري داشته است.
چرا براي ورود زنان به ورزشگاهها همچنان فضا مهيا نيست و با وجود تاکيد فيفا هنوز اين اتفاق رخ نداده است؟
هنوز زيرساختهاي ما براي اين کار مهيا نيست. تجربههاي گذشته نشان داده که ورزشگاههاي کشور هنوز براي مردان داراي امنيت کافي نيست چه برسد به زنان. بهعنوان مثال تماشگران يک تيم از ورزشگاه خارج نميشوند تا تماشاگران تيم مقابل از ورزشگاه خارج شوند. ورود زنان به ورزشگاهها زماني محقق خواهد شد که ورزشگاههاي کشور داراي استانداردهاي لازم باشند و از محيطي سالم و قابل اعتماد برخوردار باشند. از سوي ديگر ما بايد صندليهاي ورزشگاه را شمارهگذاري کنيم و بليتها را نيز به صورت الکترونيکي به فروش برسانيم تا اگر کسي خطايي مرتکب شود قابل شناسايي باشد.
هنگامي که اين شرايط مهيا شود امکان ورود زنان به ورزشگاهها نيز فراهم خواهد شد. بنده معتقدم در شرايط کنوني وضعيت براي حضور زنان در ورزشگاهها مناسب نيست و بهتر است چنين اتفاقي رخ ندهد. برخي اين قضيه را براساس باورهاي مرسوم جامعه تفسير ميکنند. به نظرم اين مساله به زيرساختهاي نامناسب ورزشگاهها ارتباط پيدا ميکند.
در سالهاي اخير در برخي شهرستانها در هنگام بازي فوتبال سنگاندازيها و خشونتهاي زيادي صورت گرفته است. آيا در چنين شرايطي ميتوان تصور کرد که يک مادر بتواند با فرزندش وارد ورزشگاه شود و فوتبال تماشا کند؟ هنوز ما نميتوانيم هنجارشکنان در ورزشگاهها را شناسايي و کنترل کنيم. دليل اين مساله نيز اين است که زيرساختهاي ورزشي ما هنوز از استانداردهاي کافي برخوردار نيست.
ميراث کيروش براي فوتبال ايران چه بود و امروز ويلموتس با چه فرصتها و چالشهايي در زمينه فوتبال ملي ما مواجه است؟
مهمترين ميراث کيروش براي فوتبال ايران نظم بود. بدونشک اين نظم در آينده نيز به کمک فوتبال ايران خواهد آمد و بقيه مسائل را نيز تحتالشعاع قرار خواهد داد. اين نظم تا سالها مسير صحيح حرکت فوتبال ايران را نشان خواهد داد و مسير تاکتيک و تکنيک فوتبال ملي را مشخص خواهد کرد. نکته ديگر اينکه کيروش اين اميد را به نوجوانان و جوانان ايران داد که استعدادهاي آنها ديده ميشود. کيروش با دعوت از جوانان با استعداد و گمنام، خون جديد به فوتبال ملي ايران تزريق کرد.
ويلموتس هم مربي با دانش و بينالمللي هستند که از زماني که سرمربي تيمملي شدهاند روحيه جنگندگي را به تيمملي تزريق کردهاند.به همين دليل نيز اميدواري نسبت به حضور ويلموتس در تيمملي ايران زياد است و علاقهمندان به فوتبال ملي اميدوارند رويکرد موفقيتآميز تيمملي در سالهاي اخير همچنان توسط ويلموتس ادامه پيدا کند.
- 11
- 5