دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۵:۱۸ - ۰۴ مهر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۷۰۱۰۲۴
رادیو و تلویزیون

نگاهی به ویژگی‌های شخصیتی «حشمت فردوس» که باعث محبوبیت او شده است

سریال ستایش,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

اگرچه سریال «ستایش» از جنبه‌های مختلفی مورد انتقاد است و نقص‌هایی دارد، اما درباره ساختن شخصیت «حشمت فردوس» با بازی داریوش ارجمند، موفق بوده است. این کاراکتر از همان فصل اول سریال مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و محبوبیت خاصی یافت. او نه کاملاً سفید و بی‌نقص و نه مطلقاً سیاه و بدجنس است. مخاطب دقیقاً شمایل یک مرد قدیمی و بازاری را در قالب شخصیت «حشمت فردوس» می‌بیند و کاراکتر او برایش ملموس و باورپذیر است. داریوش ارجمند هم با بازی فوق‌العاده‌ خود توانسته حسابی در جلد این شخصیت فرو برود. در ادامه به ابعاد مختلف کاراکتر او که هرکدام به نوعی باعث جذابیت اش شده‌ است، پرداخته‌ایم.

مرد سنتی کف‌بازار

«حشمت فردوس» کاملاً شبیه مردی سنتی از طبقه ثروتمند جامعه است که از لحاظ تحصیلات، جایگاه بالایی ندارد اما از کودکی کار کرده، راه و رسم پول درآوردن از بازار را یاد گرفته و توانسته از طریق کار در میدان تره‌بار برای خودش ثروتی جمع کند. «حشمت» آدم امروزی نیست که تفکرات امروزی داشته باشد، او حدوداً ۷۰ و چند ساله است، در دوره‌ای که فرهنگ و سبک زندگی مردم بسیار متفاوت بوده بزرگ شده، بنابراین تفکرات سنتی خاصی دارد. مثلاً در چهارچوب افکار او، ادامه نسل، حفظ نام «فردوس» و فرزند پسر داشتن مهم است و بین دو فرزندش، آن که فرزند پسر دارد، نسبت به برادرش برتر است و همین فرق گذاشتن، بخشی از اتفاقات قصه را رقم زده است.

سخت‌گیر و مقاوم

در رفتار این شخصیت سخت‌گیری، قانون‌مندی و غرور خاصی دیده می‌شود. در فصل‌های گذشته دیدیم که او دوست داشت فرزندش «صابر» مانند خودش آدمی مستقل، زرنگ، سخت‌کوش و کاری باشد، نه این که تحت سلطه همسرش باشد و از پس انجام کارها برنیاید. این سخت‌گیری، جدیت و غرور خاص در «ستایش ۳»، در رفتارهای او با نوه‌اش «محمد» هم دیده می‌شود. مثلاً وقتی به زندان می‌افتد از نوه‌ نابلد و بی‌تجربه‌اش انتظار دارد کار خرید و فروش میوه از باغدار را انجام دهد، به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد «محمد» که کوچک تر از او و بی‌تجربه است نصیحت اش کند، یا دوست ندارد نوه‌اش او را در زندان ببیند، از زندگی در خانه‌ای مانند قصر به یک اتاق کوچک با حداقل امکانات در یک مسافرخانه رسیده اما اعتراض و شکایت نمی‌کند. «حشمت فردوس» در عین جدیت، دوست‌داشتنی است.

دنیادیده

این ویژگی نصیحت‌گری در بسیاری از دیالوگ‌ها و رفتارهای کاراکتر او دیده می‌شود، اما در سکانس‌های گفت‌وگو با نوه‌اش «محمد» حسابی گل می‌کند. او به عنوان یک فرد دنیادیده و باتجربه وقتی در مقابل «محمد» قرار می‌گیرد، سعی می‌کند راه و رسم زندگی را به او یاد بدهد. مثلاً جایگاه مادر و احترام به او برایش اهمیت زیادی دارد. همان طور که در یکی از سکانس‌های سریال می‌بینیم اگرچه سال‌هاست از «ستایش» کینه دارد اما وقتی به «محمد» زنگ می‌زند، از او می‌خواهد جواب مادرش را بدهد یا حتماً برای اسباب‌کشی به کمک مادرش برود. گاهی هم خاطراتی از دورانی که سخت کار می‌کرده، برای «محمد» تعریف می‌کند تا بداند ثروتمند شدن راحت نیست.

رک و بی‌تعارف

«حشمت فردوس» از اهل خانواده گرفته تا دوست و آشنا و همکار، با هیچ کس رودربایستی ندارد. واقع‌بین است، حرفش را رک و راست می‌زند و ملاحظه چیزی را نمی‌کند! اگر در موقعیت خاصی دوست دارد تنها باشد یا با کسی صحبت نکند، مستقیم به نوه‌اش می‌گوید که چیزی نگوید یا او را تنها بگذارد. اگر غذای مورد علاقه‌اش جگر است، سعی نمی‌کند به خاطر «محمد» با او همراهی کند و مثلا بگوید املت خوب است، رک و مستقیم می‌گوید: «نخیر»، املت بهتر نیست و توی ذوقش می‌زند. هرچند که گاهی این رک بودن باعث می‌شود دیگران را ناراحت کند اما این جزء جدانشدنی شخصیت اوست!

لوطی و جوانمرد

شاید «حشمت فردوس» سخت‌گیر و جدی باشد و گاهی آدم‌ها را برنجاند اما منش لوطی‌واری دارد. او آدم نامردی نیست، اهل بدجنسی و   زیرآب زنی نیست ، قدردان است و خانواده‌ برایش مهم است. به عنوان مثال وقتی «حاج یوسف» چک‌هایش را پاس می‌کند، به او قول می‌دهد که چند برابر بیشتر برایش جبران کند و قدردان اوست. وقتی پسرش «صابر» را از دست می‌دهد با این که در حقش بد کرده و اموالش را از چنگش درآورده، اما او را می‌بخشد و از او می‌گذرد.

تکیه‌کلام‌ها و دیالوگ‌های خاص

شخصیت «فردوس» بیش از هرچیز با تکیه‌‌کلام‌های خاصش شناخته می‌شود. «افتاد»، «بیبین» و «دِکی» سه تکیه‌کلام‌ معروف اوست. این کاراکتر حداقل یکی از این تکیه‌کلام‌ها را در تک‌تک جملات خود دارد و معمولاً با کنایه صحبت می‌کند. نصیحت، شکایت، اعتراض و دلخوری‌اش را هم با دیالوگ‌های جالب و حتی بامزه‌ای می‌گوید. کلاً نوع حرف زدن او شبیه یک پیرمرد بازاری ا‌ست که سال‌ها در میدان تره‌بار با مردم و فروشنده‌ها در ارتباط بوده است. از همین رو، بعضی از دیالوگ‌های فردوس توجه مخاطبان را جلب کرده و در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود.

مائده کاشیان

khorasannews.com
  • 27
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
حیف وقت
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش