اگرچه سریال «ستایش» از جنبههای مختلفی مورد انتقاد است و نقصهایی دارد، اما درباره ساختن شخصیت «حشمت فردوس» با بازی داریوش ارجمند، موفق بوده است. این کاراکتر از همان فصل اول سریال مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و محبوبیت خاصی یافت. او نه کاملاً سفید و بینقص و نه مطلقاً سیاه و بدجنس است. مخاطب دقیقاً شمایل یک مرد قدیمی و بازاری را در قالب شخصیت «حشمت فردوس» میبیند و کاراکتر او برایش ملموس و باورپذیر است. داریوش ارجمند هم با بازی فوقالعاده خود توانسته حسابی در جلد این شخصیت فرو برود. در ادامه به ابعاد مختلف کاراکتر او که هرکدام به نوعی باعث جذابیت اش شده است، پرداختهایم.
مرد سنتی کفبازار
«حشمت فردوس» کاملاً شبیه مردی سنتی از طبقه ثروتمند جامعه است که از لحاظ تحصیلات، جایگاه بالایی ندارد اما از کودکی کار کرده، راه و رسم پول درآوردن از بازار را یاد گرفته و توانسته از طریق کار در میدان ترهبار برای خودش ثروتی جمع کند. «حشمت» آدم امروزی نیست که تفکرات امروزی داشته باشد، او حدوداً ۷۰ و چند ساله است، در دورهای که فرهنگ و سبک زندگی مردم بسیار متفاوت بوده بزرگ شده، بنابراین تفکرات سنتی خاصی دارد. مثلاً در چهارچوب افکار او، ادامه نسل، حفظ نام «فردوس» و فرزند پسر داشتن مهم است و بین دو فرزندش، آن که فرزند پسر دارد، نسبت به برادرش برتر است و همین فرق گذاشتن، بخشی از اتفاقات قصه را رقم زده است.
سختگیر و مقاوم
در رفتار این شخصیت سختگیری، قانونمندی و غرور خاصی دیده میشود. در فصلهای گذشته دیدیم که او دوست داشت فرزندش «صابر» مانند خودش آدمی مستقل، زرنگ، سختکوش و کاری باشد، نه این که تحت سلطه همسرش باشد و از پس انجام کارها برنیاید. این سختگیری، جدیت و غرور خاص در «ستایش ۳»، در رفتارهای او با نوهاش «محمد» هم دیده میشود. مثلاً وقتی به زندان میافتد از نوه نابلد و بیتجربهاش انتظار دارد کار خرید و فروش میوه از باغدار را انجام دهد، به هیچ وجه اجازه نمیدهد «محمد» که کوچک تر از او و بیتجربه است نصیحت اش کند، یا دوست ندارد نوهاش او را در زندان ببیند، از زندگی در خانهای مانند قصر به یک اتاق کوچک با حداقل امکانات در یک مسافرخانه رسیده اما اعتراض و شکایت نمیکند. «حشمت فردوس» در عین جدیت، دوستداشتنی است.
دنیادیده
این ویژگی نصیحتگری در بسیاری از دیالوگها و رفتارهای کاراکتر او دیده میشود، اما در سکانسهای گفتوگو با نوهاش «محمد» حسابی گل میکند. او به عنوان یک فرد دنیادیده و باتجربه وقتی در مقابل «محمد» قرار میگیرد، سعی میکند راه و رسم زندگی را به او یاد بدهد. مثلاً جایگاه مادر و احترام به او برایش اهمیت زیادی دارد. همان طور که در یکی از سکانسهای سریال میبینیم اگرچه سالهاست از «ستایش» کینه دارد اما وقتی به «محمد» زنگ میزند، از او میخواهد جواب مادرش را بدهد یا حتماً برای اسبابکشی به کمک مادرش برود. گاهی هم خاطراتی از دورانی که سخت کار میکرده، برای «محمد» تعریف میکند تا بداند ثروتمند شدن راحت نیست.
رک و بیتعارف
«حشمت فردوس» از اهل خانواده گرفته تا دوست و آشنا و همکار، با هیچ کس رودربایستی ندارد. واقعبین است، حرفش را رک و راست میزند و ملاحظه چیزی را نمیکند! اگر در موقعیت خاصی دوست دارد تنها باشد یا با کسی صحبت نکند، مستقیم به نوهاش میگوید که چیزی نگوید یا او را تنها بگذارد. اگر غذای مورد علاقهاش جگر است، سعی نمیکند به خاطر «محمد» با او همراهی کند و مثلا بگوید املت خوب است، رک و مستقیم میگوید: «نخیر»، املت بهتر نیست و توی ذوقش میزند. هرچند که گاهی این رک بودن باعث میشود دیگران را ناراحت کند اما این جزء جدانشدنی شخصیت اوست!
لوطی و جوانمرد
شاید «حشمت فردوس» سختگیر و جدی باشد و گاهی آدمها را برنجاند اما منش لوطیواری دارد. او آدم نامردی نیست، اهل بدجنسی و زیرآب زنی نیست ، قدردان است و خانواده برایش مهم است. به عنوان مثال وقتی «حاج یوسف» چکهایش را پاس میکند، به او قول میدهد که چند برابر بیشتر برایش جبران کند و قدردان اوست. وقتی پسرش «صابر» را از دست میدهد با این که در حقش بد کرده و اموالش را از چنگش درآورده، اما او را میبخشد و از او میگذرد.
تکیهکلامها و دیالوگهای خاص
شخصیت «فردوس» بیش از هرچیز با تکیهکلامهای خاصش شناخته میشود. «افتاد»، «بیبین» و «دِکی» سه تکیهکلام معروف اوست. این کاراکتر حداقل یکی از این تکیهکلامها را در تکتک جملات خود دارد و معمولاً با کنایه صحبت میکند. نصیحت، شکایت، اعتراض و دلخوریاش را هم با دیالوگهای جالب و حتی بامزهای میگوید. کلاً نوع حرف زدن او شبیه یک پیرمرد بازاری است که سالها در میدان ترهبار با مردم و فروشندهها در ارتباط بوده است. از همین رو، بعضی از دیالوگهای فردوس توجه مخاطبان را جلب کرده و در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود.
مائده کاشیان
- 27
- 1
کاربر مهمان
۱۳۹۸/۷/۴ - ۲۲:۲۶
Permalink