بسیار دیده و شنیدهایم که میگویند فلان آدم تا همین چند روز پیش سالمِ سالم بود ولی ناگهان از پای درآمد و جان به جان آفرین گفت. پزشکان اما باور دارند چنین نیست و شخصی که از نظر دیگران میمیرد بدون اینکه خودش هم بداند بخشی از قسمتهای حیاتیاش در درون سازوکار زنده ماندن را از دست داده و به نقطهای رسیده بوده که زندگی جسم او را ناممکن کرده است.
اگر اقتصاد یک جامعه را انداموارهای زنده بدانیم که چنین نیز هست، میتواند در وضعیتی باشد که همه تصور کنند سرپاست، نفس میکشد و راه میرود و زنده است، اما همین اقتصاد به دلایلی میتواند از درون در وضعیت مرگ تدریجی قرار گیرد.
یکی از نیازهای اصلی هر اقتصادی برای زنده ماندن و از پای نیفتادن بدون چون و چرا جریان مستمر و فزاینده سرمایهگذاری است تا ضمن اینکه راه را برای باز بودن روزنههای نفس کشیدن اقتصاد باز نگه میدارد، فرآیند رشد اقتصادی را در اندازههای بالاتر فراهم کند.
شوربختانه این عنصر اصلی در اقتصاد ایران بیش از یک دهه است در سرازیری افتاده و روندی کاهنده و تاسفبار را تجربه میکند و به همین دلیل است که رشد اقتصادی باکیفیت و پایدار در اقتصاد ایران دیده نمیشود.
اطلاعات ارائهشده از سوی نهادهای آمارگیری نشان میدهد در دهه ۱۳۹۰ میانگین نرخ رشد سرمایهگذاری منفی و حتی کمتر از نرخ استهلاک شده است. بدتر از آن هم این است که با توجه به مجموعه شرایط سیاسی داخلی و خارجی و نیز سیاستهای اقتصادی اتخاذشده از سوی دولتها به ویژه دولت وقت چشمانداز روشنی برای رشد سرمایهگذاری در بخشهای گوناگون دیده نمیشود.
وزیر نفت ایران چندین بار تاکید کرده است که برای جلوگیری از فرسودگی تجهیزات نفت و گاز و نیاز به نوسازی چاههای نفت و استخراج نفت از میدانهای مشترک به ۲۵۰ میلیارد دلار نیاز داریم. بدون تردید در بخشهای دیگر مثل نیروگاهها، سدها، جادهها، بنادر و مناطق آزاد و مناطق استراتژیک و مهمتر از آنها واردات تکنولوژیهای روزآمد برای فعالیتهای صنعتی و صنایع معدنی سالانه به بیش از صد میلیارد دلار سرمایه تازه ارزی نیاز داریم.
این میزان سرمایه از کجا باید تامین شود؟ مهمترین منبع سرمایهگذاری ارزی ایران صادرات نفتخام است که در بدترین وضعیت قرار دارد و ایران عادت کرده است به جای صادرات فزاینده از راههای عادی به قاچاق نفت به چین ادامه دهد. راه دیگر استفاده از سرمایهگذاری مستقیم خارجی و نیز فاینانس و یوزانس است که این راه نیز بسته شده است.
سرمایهگذاران داخلی نیز فاقد توانایی و تمایل برای سرمایهگذاری هستند زیرا با خود میگویند وقتی دولت از الف تا یای فعالیتها را کنترل میکند و با قیمتگذاری دستوری راه را بسته است و با قیمتگذاری بر نرخ دلار صادراتی انگیزه صادرات را کاهش میدهد چرا باید خود را به دردسر بیندازیم.
ادامه این وضعیت یعنی مرگ با رنج و درد برای اقتصاد ایران و این را همه آگاهان میدانند و بارها و بارها گفتهاند اما در بر همان پاشنه میچرخد و سدها و راهبندانهایی که راه ورود سرمایه را بستهاند همچنان استوار و محکم باقی ماندهاند.
محمدصادق جنانصفت
- 15
- 1