به نظر شما درخواست كمك از جامعه شيوه مناسبي براي عبور از وضعيت كنوني است؟
مردم و دولت در شرايط بحراني بايد با يكديگر از بحران خارج شوند اما اين مستلزم اعتماد مردم و دولت به يكديگر است؛ اعتمادي كه در يك بستر زماني بلندمدت شكل ميگيرد و رفتارهاي حكومت در آن خيلي تاثير دارد. به عبارتي مردم همانطور با دولت رفتار ميكنند كه دولت با آنها رفتار ميكند.
اعتماد لازم براي اين همكاري در جامعه كنوني ما وجود دارد؟
مردم ايران هميشه تظاهر ميكنند كه خيلي طرفدار دولت هستند اما الزاما اين طور نيست.
با توجه به اينكه دولت آقاي روحاني در اولين تجربه خود از به ياري طلبيدن مردم براي عدم دريافت يارانه ناموفق بود، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه در شرايط فعلي نيز نميتواند روي همراهي مردم حساب كند؟
به هر حال دولت چارهاي غير از طلب همراهي مردم ندارد و در غير اين صورت دچار مشكل ميشود. آن مرتبه نيز مساله اين بود كه دولت نميخواست امتيازي به مردم بدهد و ميخواهد فقط خودش امتياز بگيرد. دولت بايد يكسري تضمينها به مردم ميداد زيرا بعد از آنكه همه يارانهها با پول جايگزين شده بود، ميخواست همان مبلغ اندك را هم حذف كند. روشن است كه مردم نسبت به آينده اعتماد نداشتند و ندارند لذا از قطع شدن يارانهها استقبال نكردند.
ترس از آينده، مردم را فردگرا ميكند و همه سعي ميكنند كه داشتههاي خود را بيشتر كنند و حاضر به همكاري نيستند. شرايط بحراني وقت مناسبي براي درخواست كمك از مردم نيست. مگر آنكه از قبل اعتمادسازي كافي شده باشد. مردم امروز همان قدر با دولت همراهي ميكنند كه به آن اعتماد دارند. اعتماد مردم در شرايط بحراني شايد كمتر شود اما بيشتر نميشود.
در شرايط فعلي اوضاع مردم به گونهاي است كه به دولت كمك كنند؟
مردم در مورد مسائل اقتصادي بيشتر از دولت توقع دارند و دولت نيز بايد به صورت شفاف به مردم توضيح دهد كه اين پولها را چطور خرج ميكند. دولت بايد به مردم اثبات كند كه درست كار كرده است. اكنون مردم بدبين شدهاند. مثلا فكر ميكنند كه ايران نبايد در خارج از كشور پول خرج ميكرد. دولت بايد براي مردم توضيح دهد كه چرا اين كار را كرده و دليل بياورد. دولت اكنون بايد براي جلب اعتماد تغيير موضع داده و با ارايه توضيحات اعتمادسازي كند.
يعني اعتماد به دولت را بايد در حوزههاي مختلف تفكيك كرد. اعتماد سياسي با اعتماد اقتصادي و... فرق دارد؟ اگر دولت در مورد مسائل اقتصادي توضيح دهد و اعتمادسازي كند، اعتماد مورد نياز در بخشهاي ديگر نيز جلب ميشود؟
اين را نميتوان پيشبيني كرد اما اعتماد ابعاد مختلف دارد. مردم در حوزه اقتصاد ميخواهند مطمئن شوند كه منابع كشور درست هزينه شده، فساد نيست و عدالت وجود دارد. اين حتما در سياست نيز بازتاب دارد. در حوزه سياست نيز به اعتمادسازي نياز است. مسائلي مثل اينكه مردم بتوانند حرف بزنند، دانشجويان انتقاد كنند و از انتقاد خود نتيجه بگيرند. همه اينها به هم مربوط است.
تاثير دلخوريهاي سياسي يا بياعتمادي در حوزههايي غير از اقتصادي در اجابت دعوت دولت چه تاثيري دارد؟
اعتماد يك مبحث كلي است كه بخش اول آن اعتماد سياسي است زيرا طرف اعتماد مردم يك نظام سياسي است. وقتي مردم احساس كنند كه نظام سياسي از خودشان است در يك لحظه تاريخي در مورد مشكلات اقتصادي نيز گذشت ميكنند. مثل اوايل انقلاب كه مردم توقعي نداشتند. اما وقتي مردم احساس نابرابري داشته و تصور كنند كه عدالت نيست و اوضاع بهتر نميشود، فساد هست يا كارها درست پيش نميرود كمكم اعتماد خود را از دست ميدهند. در اين شكي نيست كه اعتماد مردم به دولت خيلي كم شده است.
بازسازي اعتماد چطور ممكن است؟
خيلي دشوار است مگر اينكه يك هدف مشترك همه را دور هم جمع كند. به هرحال بازسازي اعتماد دشوار است و در بلندمدت حاصل ميشود. تنها راهي كه دولت دارد توضيح دادن و گفتوگو كردن است. دولت و مجموعه حاكميت بايد پاسخ بدهد و بگويد كه چه اقداماتي انجام داده است. چرا انجام داده و در مورد اشتباهات خود عذرخواهي كند. صداقت و شفافيت با مردم اگر با اصلاحات عميق همراه شود حتما موجب اعتمادسازي خواهد شد.
در پيش گرفتن رويكرد شفاف يا انجام اصلاحات در شرايط بحراني ممكن است؟
در شرايط بحراني نيز ممكن است اگر متناسب با شرايط بحران برخورد شود. يعني اصلاحات واقعا اصلاحات باشد. اگر دولت يكباره به تغيير اساسي و جايگزيني روشهاي نوين با روشهاي قدرت اقدام كند، ميتواند اعتماد لازم را جلب كند. در شرايط فعلي چطور از ايرانيان خارج از كشور برخي از آنها اجازه ندارند بيايند و فاميل خود را ببينند، درخواست ميشود كه ارز وارد كنند؟ ما براي جلب اعتماد مردم به اصلاحات عميق نياز داريم و با حرف زدن نميتوان اين كار را انجام داد.
حالا كه دولت صرفا كمك خواسته و نشانهاي از اصلاح در كار نيست، ميتواند به پاسخ مثبت مردم اميدوار باشد؟
نه، نميتواند.
در اين وضعيت بايد چه كار كند؟
مجبور است، گام بعدي را بردارد. بيشتر گفتوگو كند و بيشتر به مردم امتياز دهد. جلب اعتماد در شرايط بحراني مستلزم هزينه براي دولت است. آن زمان گفتند كه شما از دريافت يارانه صرفنظر كنيد اما در مقابل هيچ تضميني ندادند. براي همين هم پاسخ نه شنيدند. الان نيز همين طور است بايد چيزي بدهند تا چيزي بگيرند.
اگر دولت حاضر نشود كه امتياز بيشتري به مردم بدهد و از مردم نه بشنوند، با چه شرايط مواجه خواهد شد؟ پيامد نه شنيدن از مردم چيست؟
هيچ دولتي كه بدون پشتيباني مردم آينده خوبي ندارد و دچار مشكلات جدي ميشود. همه دولتها مجبور هستند كه دل ملت را به دست آورند. در كوتاهمدت ممكن است كه بتوانند مردم را كنترل كنند يا به حرف كسي گوش ندهند و بتازند اما در ميانمدت و بلندمدت دچار مشكل ميشوند.
به گفته شما الان دولت براي جلب اعتماد مردم و دريافت كمك آنها در حوزه اقتصاد بايد امتياز بيشتري به مردم بدهد. اين امتيازها بايد در همين حوزه اقتصادي باشد يا دولت ميتواند با ارايه امتياز در حوزههاي ديگري مثل آزاديهاي اجتماعي اعتماد مردم را جلب كند؟
اين سوال خيلي سخت است زيرا قشرهاي مختلفي در جامعه وجود دارند كه مطالبات مختلفي دارند. البته همه اقشار همه مسائل را درك ميكنند. يك تصور غلط در مورد طبقات پايين وجود دارد و پولدارها فكر ميكنند كه فقرا لزوما با دريافت پول ساكت ميشوند و مطالبه ديگري ندارند. اين درحالي است كه فقرا هم ميفهمند براي اينكه پول بگيرند بايد بيايند و اعتراض كنند. بنابراين اقتصاد و سياست به هم مربوط ميشود. امتياز اقتصادي صرف دادن كار رژيمهاي نفتي است. ما نيز در دهه ٥٠ تجربه كرديم كه دولت به مردم پول داد اما مردم شورش كردند.
بنابراين مساله فقط امتياز اقتصادي نيست زيرا افراد قدر امتياز اقتصادي را نميدانند مگر آنكه آن را در يك فرآيند سياسي دريافت كرده باشند. اگر فقط آوانس اقتصادي داده شود ممكن است معترضان در مراحل بعدي نيز آوانس مجدد بخواهند. امتيازات اقتصادي، سياسي و فرهنگي قابل تفكيك نيست و هيچ طبقهاي از جامعه هم نيست كه فقط نان بخواهد. اين روزها دنيا عوض شده و حتي كارگران و روستاييان هم همه موبايل دارند، همه همهچيز را با هم ميخواهند. هم اقتصاد را ميخواهند، هم سياست، فرهنگ، ارتباط با جهان و ميل به مشاركت. همين حضور ايرانيان در مسكو را ببينيد. حضور آنان توجه همه جهانيان را جلب كرد و بزرگترين پيامشان اين است كه ما ميخواهيم در نظام جهاني مشاركت كنيم. اين مشاركت نيازمند يك الزاماتي است كه دولت بايد آن را فراهم كند.
بنابراين ميتوانيم اين طور جمعبندي كنيم كه دولت براي جلب حمايت مردم در امر اقتصاد، از دريافت منابع مالي گسترده در سطح جامعه گرفته تا درخواست تحمل يك دوره رياضتي نيازمند انجام اصلاحات در همه حوزههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي و آوانس دادن به مردم است؟
بله، جلب اعتماد و حمايت مردم هزينه دارد و دولت بايد هزينه آن را بپردازد.
آرزو فرشيد
- 17
- 3