درآمدهای نفتی ایران در شرایطی که آمریکا روی سیاست تحریمیاش اصرار دارد، روز به روز کمتر میشود که خب! در چنین حالتی معلوم است، اقتصاد ایران به استقبال نوعی شلختگی و بههمریختگی میرود.
محمد قلی یوسفی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، درباره چرایی چنین تهدیدهایی و همچنین الزامهایی که برای برونرفت از این شرایط باید توسط دستاندرکاران جدی گرفته شود، به پرسشهای اعتمادآنلاین پاسخ داده است که در ادامه میخوانید:
ایران به دلایل مختلف در تحریم بینالمللی قرار گرفته است
*با توجه به اینکه تحریمها هنوز از طرف شورای امنیت اعلام نشده و فقط از جانب آمریکا اعمال میشود، با چه سازوکاری میشود نفت را به بازارهای جهانی عرضه کرد؟
دادوستد در یک بازار بر اساس میل طرفین است. نمیشود کشورها را اجبار کرد کالایی از ما خریداری کنند یا کالایی را به ما بفروشند. آنها منافع خود را میسنجند و بر اساس منافع تصمیم میگیرند. اگر ببینند یک تجارت برایشان مشکلساز و پرهزینه است، این کار را نمیکنند. مساله این است که ایران به دلایل مختلف در تحریم بینالمللی قرار گرفته است.
در واقع آمریکا به عنوان یک کشور قدرتمند از نظر اقتصادی و با نفوذ از نظر سیاسی در سطح بینالمللی، به کشورها اعلام کرده ایران را تحریم میکند و کشورهایی که بخواهند با ایران تجارت کنند هم تحریم میشوند. در این صورت هر نوع همکاریای با ایران برای کشورهای دیگر هزینهبر میشود، بنابراین آنها یک حساب هزینه و منفعت میکنند و وقتی ببینند هزینه بیشتر است، این کار را انجام نمیدهند.
فشار زیادی بر ملت وارد است/ سیاستگذاران ما دچار اشتباهات محاسباتی شدند
*چرا به چنین حالتی دچار شدهایم. چطور میتوان از این وضعیت خلاص شد؟
مساله اساسی این است که سیاستگذاران ما دچار اشتباهات محاسباتی شدند. تاکید موکد این است، باید جلوی بد شدن اوضاع و روابط بینالمللی را بگیریم که کار به اینجا کشیده نشود تا بتوانیم تعامل سازنده با دنیا داشته باشیم و نگوییم ارتباط با کشورهای دیگر کماهمیت است. همچنین نباید فکر کنیم، در سطح بینالمللی میتوانیم همین که در چهاردیواری این کشور هر تصمیمی بگیریم و هر چه که بخواهیم، روی مردم پیاده کنیم، انجام بدهیم. مسلماً این تحقق پیدا نمیکند.
سیاستهایی که در داخل ایران دنبال میشود به هرحال برای مردم ایران نامناسب است. فشار زیادی بر ملت وارد است و همین سیاستها را نمیتوان در سطح جهانی هم پیاده کرد. به هر حال نیاز است کشورها یک تعامل سازنده با دنیا داشته باشند. هیچکس انتظار ندارد که کشورهای دنیا فقط به فکر خیر ما باشند.
به عنوان مثال، شما وقتی کالایی را از مغازهدار خرید میکنید، پول میدهید و جنس میخرید. دیگر لازم هم نیست آن مغازهدار دوست شما باشد، عاشق شما باشد، یا از بستگان یا خیرخواه شما باشد. همین وضعیت در سطح بینالمللی هم وجود دارد. بنابراین ما باید کشورهای دنیا را به عنوان کشورهایی که یکسری منافعی دارند و به دنبال منافع خود هستند و از طریق احترام متقابل میتوان تعامل سازنده با آنها و دنیا داشت، جدی بگیریم.
اگر چنانچه به هر دلیلی یکی، دو کشور با ما مشکل پیدا کردند اجازه ندهیم این مشکل گسترش پیدا کند و به سایر کشورها برسد. باید سعی کنیم تا آنجا که امکان دارد قانعشان کنیم، آن هم کشورهای قدرتمند و صاحبنفوذ را! ما باید بدانیم، تحقق این امر در سطح جهانی بسیار مهم است. با در نظر گرفتن اینکه از نظر تکنولوژی، دانش فنی، عرضه کالا، پول یا سیستم بانکی بینالمللی و وابستگی تجاری که کشورها به آمریکا دارند، ایران باید بداند به همین سادگیها نباید کاری کند که هزینه دادوستدش را با جهان بالا ببرد.
نتوانستیم با دنیا تعامل سازنده داشته باشد
*حالا در این شرایط که اتفاق افتاده است، ما میتوانیم از راههای دیگری نفت که کالای گرانبهایی است را به درآمد برسانیم؟
مثلا چه راهی؟
*مثلاً ایجاد پالایشگاه؟
متاسفانه نتوانستیم با دنیا تعامل سازنده داشته باشد. یک مثال خیلی روشن در سطح جهانی، در ایران هم است: «بگو با که هستی تا بگویم کِی». هیچ کشوری حاضر نیست با ایران همکاری کند. مساله ما فقط این نیست که نفت بفروشیم! کشور متمدن بزرگ و مقتدر تاریخی مثل ایران چرا باید به شرایطی دچار شود که بگردد راهی پیدا کند تا چند بشکه چند لیتری به یک کشور و چند بشکه به کشور دیگر بفروشد؟! عاقبت کار چه میشود؟ این چه کمکی میکند؟
فرض کنید ما توانستیم از طریق قاچاق و دورزدن به جای ۲۰۰ هزار بشکه، ۲ یا ۱۰ میلیون بشکه نفت صادر کنیم، وقتی ما نمیتوانیم این را به تکنولوژی و به دانش فنی تبدیل کنیم یا به داخل انتقال دهیم که به تولید و پیشرفت کشورمان کمک کند، چه اهمیتی دارد؟
ما در طول یک قرن گذشته دائم نفت صادر کردیم، ولی هیچ کمکی به پیشرفت ما نکرد و در ۴۰ سال اخیر هم که اصلاً کمک نکرده است. تصور کنید مثلاً ما تحریم نفت را دور بزنیم، یعنی چه؟ یعنی پول نفت را در اختیار سیاستگذاران بگذاریم که دوباره بخواهند خرج کنند. چه نتیجهای از آن حاصل میشود؟
نفتی که در گذشته صادر کردیم آیا توانست فقر، بیکاری یا فساد را از بین ببرد؟ آزادیهای فردی یا اجتماعی را تضمین کند؟ اگر اینها نشد این چه چیزی است که ما به فکر این باشیم تا راهی پیدا کنیم که نفت صادر شود! به نظر من مشکل در خود ماست و باید آن را برطرف کنیم. مشکل ما با صادرات نفت حل نمیشود.
نباید کار به اینجاها کشیده شود
*واقعیت این است که ما در این شرایط قرار گرفتیم. در این صورت تکلیف کارگزاران و تصمیمگیران چیست تا تبعات منفی را به کمترین حد ممکن برسانیم.
ریشهای مشکل را حل نمیکنند. میگویند حالا در این موقعیت قرار گرفتیم باید چه کنیم؟ نباید کار به اینجاها کشیده شود! وقتی نتوانستیم با دنیا تعامل سازنده داشته باشیم، در داخل اصلاحات لازم را انجام ندادیم و یا در شرایطی که قانون اساسی ما خود مانع توسعه کشور است، هیچ توفیقی حاصل نمیشود.
اگر واقعاً کشور بخواهد توسعه پیدا کند راه اساسی این است که یک اجماع ملی و اصلاحات در قانون اساسی صورت بگیرد تا قدرتهای موازی حذف شوند، آزادیهای مدنی برگردانده شود و احزاب سیاسی شکل بگیرند. در آن صورت مردم تصمیم بگیرند در مورد دولتمردان تا افراد شایستهای بیاورند و آنها در دولت و مجلس تصمیم بگیرند. اصلاحات به اینصورت جلوی فساد و رانت و ندانمکاری را میگیرد. تعامل سازنده با دنیا هم صورت میگیرد که اساساً راه اساسی این است.
اما اگر شما فکر کنید اینها همه دستنخورده باید باشد، مثل این است که شما یک ظرف ۴ لیتری را بیش از گنجایش خود پر کنید. اگر بخواهید بهتر از این باشد باید قالب را عوض کنید و ظرف را اصلاح کنید. ظرفیت اقتصاد ما بهتر از این نیست.
قانون اساسی باید اصلاح شود
*یعنی باید ساختار اصلاح شود؟
کلمه ساختار معنی دیگری دارد. تنها راه این است که قانون اساسی اصلاح شود، آزادیهای مدنی برگردانده شود، احزاب سیاسی فعال شوند و یک اجماع ملی در مورد مسائل داخلی و بینالمللی صورت گیرد. آنموقع میشود انتظار بهبود شرایط را داشت، چون صادرات نفت کمکی نمیکند.
ما فقط پول به دست میآوریم در صورتی که کشور ما به تکنولوژی، سرمایهگذاری خارجی و به توسعه صنعتی نیاز دارد. باید در کشور سرمایهگذاری تولیدی صورت بگیرد تا تولید اشتغال به وجود آید. اما متاسفانه فقط به فکر این هستیم که نفت صادر کنیم و پولی به دست بیاوریم. پول به آقایان بدهیم خرج کنند تا هیچ ثمرهای برای ملت نداشته باشد که چه بشود؟!
- 14
- 5
درویش علی کولاییان
۱۳۹۸/۶/۲۴ - ۲۳:۰۳
Permalink