«خرید مردم در شب عید در مقایسه با سالهای پیش، کم شده است؛ بسیار کمتر از قبل». این توصیفی است که فعالان اصناف و بازاریها از وضعیت فروش خود در روزهای پایانی سال درست پیش از نوروز میکنند؛ هرچند سه، چهار سال گذشته هم وضع همین بوده است؛ اما در سال جاری با سالهای دیگر تفاوت دارد. تورم به شکل درخورتوجهی کاهش داشته است؛ نرخ رشد اقتصاد افزایش بسیار داشته است و در مجموع اعداد از حال و روز بهتر اقتصاد ایران خبر میدهند؛ بااینهمه این پرسش مطرح میشود که چرا همچنان در خریدوفروش رونقی دیده نمیشود؟
«شرق» این پرسش را با علی دینیترکمانی، عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، مطرح کرده است. به گفته او زمانی که درآمد سرانه برای سالیان متوالی کاهش پیدا میکند، از مصرف خانوارها هم بهتدریج کاسته میشود؛ این موضوع خودش را بهشکل «تقاضای ناکافی» یا «تقاضای غیر مؤثر» در بازار نشان میدهد. در چنین شرایطی هم خانوارها از درآمد اندکشان گلایه دارند و هم کاسبان از فروش محدودشان.
رونق بازارهای مختلف در آستانه نوروز، تا چند سال پیش، رایج و طبیعی بود؛ دو، سه سالی است در روزهایی که باید اوج خریدوفروش در بازارهای مختلف باشد، تب و تاب کمتری دیده میشود؛ اما در سال جاری وضعیت فروش اصناف حتی بدتر از سال گذشته و سالهای قبلتر از آن است و اصناف هم از این موضوع گلایه دارند. به نظر شما دلیل اصلی این موضوع چیست؟
مسئله این است که از سال ١٣٩١ در دوران دولت احمدينژاد که اقتصاد ایران وارد مرحله رکود شدید شد، نرخ رشد درآمد سرانه هم منفی شد. اتفاقا نرخ رشد منفی درآمد سرانه که درواقع نشاندهنده قدرت خرید و میزان «خرجکرد» مردم است، بسیار بسیار بیش از عددی شده است که ارزیابی میشود براساس تولید ناخالص داخلی باید باشد. در واقع هم تولید ناخالص داخلی و هم تولید ناخالص ملی از سال ١٣٩١ تا ١٣٩٢ چیزی حدود ٩ درصد کاهش پیدا کرد؛ در سالهای ١٣٩٣ و ١٣٩٤ هم حدود تنها یک درصد رشد کرده است.
پس در مجموع در چهار سال نرخ رشد اقتصادی بیش از هشت درصد کاهش پیدا کرده است. فرض بر این است که سال جاری هم به شکل میانگین نرخ رشد اقتصادی چهار درصد باشد. اگر این چهار درصد را هم از عدد پیشین کم کنیم، حدود چهار از عدد قبلی کم میشود.
میخواهم بگویم با این همه GDP ایران هنوز حدود چهار تا پنج درصد از پنج سال پیش کمتر است. اگر همه اینها را بر مبنای شاخص درآمد سرانه محاسبه کنیم، رقمی بالاتر به دست خواهد آمد. در واقع تنها در سال ١٣٩١ و ١٣٩٢ چیزی حدود ١٩ درصد از درآمد سرانه ایرانیها کاسته شده است. این کاستی در سالهای بعد هم جبران نشده است. محصول آن هم چیزی است که امروز میبینید.
پس در واقع گمان شما این است که قدرت خرید محدود مردم باعث رکود شب عید بازارها است؟
بله؛ زمانی که درآمد سرانه برای سالیان متوالی کاهش پیدا میکند، از مصرف خانوارها هم بهتدریج کاسته میشود؛ این موضوع خودش را به شکل «تقاضای ناکافی» یا «تقاضای غیرمؤثر» در بازار نشان میدهد. در چنین شرایطی هم خانوارها از درآمد اندکشان گلایه دارند و هم کاسبان از فروش محدودشان. دقت کنید که دستمزدهای افراد هم بسیار پایین است؛ ازهمینرو است که خانوارها چارهای جز محدودکردن مصرف خود ندارند؛ یعنی باید از استانداردهای قبلی مصرف خود کوتاه بیایند؛ نتیجهاش میشود کسادی بازارهای مختلف.
خب؛ آیا در شرایطی که از تورم بهشدت کاسته شده و نرخ رشد اقتصادی براساس جدیدترین اعلام به بیش از ١١ درصد رسیده، نباید وضع بازارها کمی بهبود پیدا میکرد؟
فراموش نکنید که در این سالها تورم گرچه کم شده؛ اما همچنان سطح عمومی قیمتها در حال افزایش است؛ از سوی دیگر نرخ رشد اقتصادی گرچه در حال رشد است؛ اما محصول بخش نفت است. دقت کنید که تولید و صادرات بخش نفت بیشتر شده و مجموع نرخ رشد را بالا کشیده است؛ هرچند برآوردها نشان میدهد که فارغ از بخش نفت، اقتصاد ایران رشدی حدود چهار درصد را تجربه میکند که اگر همین عدد را مبنا بگیریم؛ یعنی همانطورکه گفته شد، همچنان رشد اقتصادی ایران از پنج سال پیش محدودتر است. باید بدانیم که محدود و مهجورشدن اقتصاد، خودش را در همه سطوح بروز میدهد. آنچه امروز میبینیم، محصول سالهای ١٣٩٠ و ١٣٩١ است؛ همان زمان که اقتصاد کشور نرخ رشد منفی حدود هفتدرصدی را تجربه میکرد.
اگر در سال ١٣٩٦ نرخ رشد حدود ششدرصدی داشته باشیم تازه در سال ١٣٩٧ سطح تولید و سطح درآمد به سطح سال ١٣٩٠ میرسد. در واقع این موضوع به این معناست که رشد موجود ناشی از ظرفیتهای خالی است؛ نه ناشی از ظرفیتگشاییهای جدید. زمانی که با ظرفیتسازی و ظرفیتگشایی جدید همراه میشود، آن زمان حتما سطح دستمزدها و سطح درآمد سرانه هم بالا میرود. بعد از اینها سطح مصرف خانوارها هم بالا میرود. نتیجه هم اینکه با این مسیر بازارها رونق پیدا میکنند؛ اما اکنون چنین اتفاقی رخ نداده است.
مشاهدات خبرنگاران «شرق» از سطح شهر نشان میدهد که وضعیت بازارها حتی نسبت به سالهای گذشته هم کمرمقتر است؛ آیا این به نظر شما طبیعی است؟
به گمان من لزوما نمیتوان مبنای علمی به این سخن داد؛ باید محاسباتی انجام شود تا صحت این ادعا ارزیابی شود؛ اما احساس و برداشت شخصی من هم همین است. نکته این است که این موضوع میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد.
فرض کنید برای نمونه یک دلیل این باشد که تعداد صنوف بیشتر شده و خب طبیعی است که فروش اینها سرشکن شود؛ اما از بیرون اینگونه جلوه کند که بازار کساد است؛ درحالیکه اینطور نیست. البته این را تنها بهعنوان یک نمونه فرضی بیان کردم و از این دلایل میتوان بسیار طرح کرد. با این همه، زمانی که امسال نرخ رشد تا حدود ١٢ درصد رشد کرده است، انتظار میرود وضعیت از سالهای پیش بدتر نباشد.
هرچند نمیتوان ادعا کرد که وضع بهتر شده است؛ چراکه همانطور که پیشتر بارها گفته شده، بخش بزرگی از عدد رشد اقتصادی ناشی از عملکرد بخش نفت است. تأثیر رشد این بخش روی خرید مردم به نوعی تأثیري خنثی است. اگر افزایش نرخ رشد، ناشی از افزایش صادرات غیرنفتی یا تولید صنعتی یا تولید کشاورزی بود، آن زمان میتوانستیم انتظار داشته باشیم درآمد این بخشها بر زندگی افرادی که در این بخشها فعالیت میکنند، اثر مستقیم بگذارد.
خب در آن شرایط طبیعی بود که درآمد افراد فعال در این بخشها که رشد میکند، میل به مصرف هم بیشتر میشود، امکان مصرف هم راحتتر. آنها درآمدشان را هزینه میکردند و این هزینه به شکل زنجیرهوار میتوانست بازارها را تحتتأثیر قرار دهد؛ اما این اتفاق رخ نداده است و برای رخدادنش هم هنوز زود است.
پیشبینی شما برای آینده چیست؟
گمان من این است که اگر سال بعد اتفاق عجیب و جدیدی رخ ندهد و وضع به همین منوال ادامه پیدا کند، نرخ رشد اقتصادی در سطحی مشابه سال ١٣٩٥ رشد را تجربه کند، نرخ رشد بخش نفت اثرش را بر سایر بخشها نشان خواهد داد و به دیگر بخشها هم سرایت خواهد کرد.
روشن است که بخشهای صنعت و کشاورزی را هم متأثر خواهد کرد؛ در نتیجه رفتهرفته تقاضا هم افزایش پیدا میکند؛ اما اکنون درواقع حتی درآمد سرانه هم بسیار کمتر از سال ١٣٩٠ است. میخواهم بگویم برای رسیدن به رونق نسبی، باید تا سال ١٣٩٧ صبور باشیم؛ گرچه فراموش نکنیم مسیر زندگی اقتصادی خانوارها رو به رشد است و از بدترشدن پیشگیری شده است.
- 17
- 2