رهبران جهان در دوازدهمین دوره از نشست سران گروه ۲۰ درباره اختلافات ریشهای خود بر سر برخی مسائل به بحث و گفتوگو نشستند، اختلافاتی نظیر تغییرات آب و هوایی، تجارت آزاد، مهاجرت و چگونگی مقابله با کره شمالی. اما با وجود هزینه نزدیک به ۱۲۰ میلیون دلاری این دوره، نشست امسال هم نتوانست سیاستهای پیشین را در لوای توافقنامههای پر رنگ و لعاب جلوه دهد و در نهایت هم به افکار عمومی جهانی تحمیل کند. چرا که بیرون محل نشست در طول تقریباً یک هفته اخیر دهها هزار نفر به بندرهامبورگ آمده بودند تا گواه این ادعا باشند. بیشک همانطور که نیک دردن (رئیس سازمان گلوبال جاستس نو) میگوید: «گروه ٢٠ نمیتواند از یک طرف مدعی سیستمی عادلانهتر باشد و از سوی دیگر تسلیم کسب و کارهای بزرگ شود. توسعه بازارهای مالی و «اصلاحات ساختاری»
مانند آنچه در یونان تحمیل شد، ابزارهای سیاسی شکستخوردهای هستند که به چنین نابرابری عظیم و فقدان اعتماد عمیقی منجر شدهاند.»«ایران» برای تحلیل نتایج و دستاوردهای نشست امسال گروه ۲۰ گفتوگویی را با دکتر علی بیگدلی استاد دانشگاه و رئیس کارگروه تاریخ امریکا و اروپا در دانشگاه شهید بهشتی انجام داد که در ادامه مشروح آن را از نظر خواهید گذارند.
این دوره از نشست گروه ۲۰ با اعتراضات گسترده و کم نظیر از ششم جولای کلید خورد از دید شما دلیل این میزان از اعتراض و خشونت نسبت به این دوره از اجلاس گروه ۲۰ ناشی از چه عواملی بود؟
دلایل این نوع رفتار و واکنش افکار عمومی را باید در نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی رو به گسترش در جامعه جهانی جستوجو کرد. جامعه سرمایهداری در ادوار گذشته با رقیب سنتی خود در یک تقابل دیالکتیک بود و تمام انتقادها و ایرادات مارکسیستها و کمونیستها و اساساً اندیشه چپ را درخصوص خود سریعاً برطرف میکردند تا نظام سرمایهداری پویاتر شود. اما در دوران کنونی پس از سقوط کمونیسم عملاً نظام سرمایهداری در یک فضای بیرقیب به جایی رسیده است که نوعی فاصله عمیق با اکثریت جامعه جهانی برقرار کرده است که میتوان تمام بحرانهای کنونی عرصه بینالملل را نتیجه چنین فاصلهای دانست و همین مسأله سبب شد تا افکار عمومی جهانی به این باور برسند که نظام بینالملل در قبال عملکرد این بازیگران (گروه ۲۰) به یک جهنم بدل شده است. یقیناً این فاصله در اروپا بیشتر باعث تحریک جامعه و افکار عمومی به سبب آزادیهای مدنی میشود لذا در هر دوره گروه ۲۰ که نمایندگی قدرتهای اقتصادی جهان هستند با عملکرد خود بیش از پیش بر دایره و دامنه اختلافات و انتقادات علیه خود افزودهاند و من معتقدم که با این نوع عملکرد جامعه جهانی در نقطهای از تاریخ گرهای سخت در نظام سرمایهداری خواهد انداخت و این حجم گسترده و در عین حال شدید نشانهای از آن است.
این دوره از نشست گروه ۲۰ تحت تأثیر تغییرات سران در کشورهای کلیدیاش برگزار شد؛ از انتخاب ترامپ در امریکا گرفته تا روی کار آمدن ماکرون در فرانسه، تشکیل کابینه ترزا می و انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد جدید عربستان، اساساً از دید شما این تغییرات در سطح سران این کشورها چه تأثیراتی بر نشست امسال داشت؟
خانم مرکل در مصاحبهای قبل از آغاز نشست اظهار داشت که اعضای اتحادیه اروپا شرکت کننده در نشست که متشکل از آلمان، فرانسه و ایتالیا است که در یک سیاست مشترک و هماهنگ مواضعی یکپارچه را خواهند داشت لذا این دوره از نشست با این اظهار نظر میزبان اتمام حجتی بود با ترامپ که در همین تقریباً ۶ ماه زمامداریاش اختلافات معناداری را با اتحادیه اروپا داشت. لذا اگر چه هدف گروه ۲۰ و حتی مهمتر از آن گروه ۸ یا به عبارتی گروه ۷ سامان بخشی و انسجام به اقتصاد جهان است اما نشست امسال به واسطه حضور ترامپ و مسأله تغییرات ساختاری عربستان سعودی رنگ غالبی از مسائل سیاسی داشت و با توجه به حضور چهرههای جدیدی از سران کشورهایی که شما به آن اشاره داشتید و ایجاد زاویه معنادار ترامپ، مضاف بر رفتارهای غیر قابل پیشبینی او سبب شد تا این دوره از نشستها افزون بر اعتراض شدید افکار عمومی در سایه سنگین اختلافات سران گروه ۲۰ تشکیل شود. ترامپ در تقابل با سخنان مرکل، قبل از عزیمت به هامبورگ در سفر به لهستان اعلام داشت که تنها هدف واشنگتن برای شرکت در این نشست پیگیری اهداف، مقاصد و منافع کشورش است که در جواب این اظهار نظر آقای ماکرون همنوا با خانم مرکل، اولویت بخشی به اتحادیه اروپا را هدف شرکت کشورهای عضو این اتحادیه در این نشست دانست. این از نشانههای اختلاف قبل از شروع نشست بود. نباید حضور ترزا می که کشورش در حال جدایی کامل از اتحادیه اروپاست را در تقابل با مرکل و ماکرون را هم نادیده بگیریم.
با توجه به اینکه گروه ۲۰ متشکل از ۲۰ قدرت اول اقتصادی جهان بوده و ۸۵ درصد تجارت جهانی را در اختیار دارد، اساساً جایگاه نشست گروه ۲۰ در حل و فصل و تغییر در مناسبات در عرصه بینالملل چیست؟
یکی از نکات مهم نشست جی ۲۰ این است که هیچ کدام از دستاوردهای آن برای کشورها الزامآور نیست. اما از آنجا که سه چهارم تولید ناخالص جهانی در دست این گروه است، تصمیمات این نشستها در عرصه نظام اقتصاد بینالملل و حتی سیاست بینالملل بی تأثیر نخواهد بود. پس این پارادوکس تأثیرگذاری و بی تأثیری در هر دورهای متفاوت بوده است و گاهی تصمیمات آن بر مناسبات جهانی اثرگذار بوده و گاهی هم توان لازمه را به هر دلیلی نداشته است.
به دونالد ترامپ اشاره کردید که میتواند مرکز ثقل اختلافات این دوره از نشست گروه۲۰ باشد. به نظر شما اعضای گروه ۲۰ و مهمتر از آن گروه ۸ ، چه رفتاری را با واشنگتنی که سکانداری سیاستش به دست ترامپ افتاده است، خواهد داشت؟
ترامپ با رفتارها و تصمیمات خود در حال تغییر نظم نظام بینالملل است اما چالش اساسی ترامپ با نظام بینالملل و متقابلاً هم اختلاف اساسی نظام بینالملل در قالب گروه ۲۰ یا گروه ۸ با ترامپ در نکتهای به نام «عقلانیت سیاسی» است که گویا ترامپ کمترین بهرهای از آن دارد و از آنسو چه افکار عمومی جهانی و چه نظام بینالملل با در پیش گرفتن عقلانیت سیاسی، اکثر تصمیمات یا بهتر بگوییم تمام تصمیمات ترامپ را به چالش میکشند و دامنه این مسأله حتی به جامعه امریکا هم کشیده شده است و شما شاهدید که در طول چند ماه گذشته جامعه مدنی وحتی بخشی از بدنه حاکمیت در مقابل فرمانها و دستورات ترامپ ایستاده و در برخی موارد هم او را وادار به عقبنشینی کردهاند چرا که ترامپ در فضایی بیرون از این عقلانیت سیاسی تلاش دارد تا به اهداف خود دست یابد. اکنون امریکا بر سر مسأله اوکراین و شبه جزیره کریمه و مهمتر از آن مسأله سوریه و تروریسم، با وجود ادعای نزدیکی ترامپ به پوتین، اختلاف نظر شدیدی از جنس استراتژیک دارد و مسأله اختلاف با پکن بر سر شبه جزیره کره و آزمایش های هستهای پیونگ یانگ، کاهش ارزش یوان برای به چالش کشیدن اقتصاد امریکا، تنش با اتحادیه اروپا با محوریت برلین بر سر مسائل گوناگون از نقد ترامپ به ماهیت اتحادیه تا مسائلی مانند برخی از دستورات ترامپ برای افزایش حق گمرکی کالاهای آلمانی برای ورود به خاک امریکا و اختلافات با سایر اعضای گروه ۲۰، کار را به جایی رسانده که یقیناً انتظار نمیرفت در یک نشست دو روزه این سطح از اختلافات حل شود. لذا خروج ترامپ از بازار تجارت جهانی یا دستور خروج از معاهده پاریس سبب شده تا ایالات متحده در طول دوران زمامداری ترامپ در یک تنش نسبی با نظام بینالملل به سمت یک نوع انزوا پیش رود و یقیناً این نوع از رفتارهای تنشزای ترامپ نه تنها واشنگتن را به اهدافش نخواهد رساند که حتی باعث نزدیکی مسکو و پکن به اتحادیه اروپا خواهد شد.
تصمیمات گروه ۲۰ هیچ الزام قانونی، سیاسی و حقوقی بینالمللی را برای سایر کشورهای جهان ایجاد نمیکند. آیا این نشست و نتایج خارج شده از آن، میتواند در حل مناقشات جهانی نقش داشته باشد؟
بگذارید خلاصه بگویم، همچنانی که قبلاً هم اشاره داشتم قطعاً اگر این نشستها نمیتوانند تأثیر مستقیمی را بر این مسائل داشته باشد اما حداقل بسترهای لازم برای حل و فصل مناقشات را پدید میآورند. به این ترتیب همین دیدارهای حاشیه نشست میتوانند در آینده به صورت دیداری کاملاً جدی پی گرفته شده و مسأله کریمه، سوریه یا شبه جزیره را در ملاقاتهای جدیتر طرفین برای رسیدن به یک راه حل مناسب شکل دهند. پس باید با این دید به نتایج نشست نگاه شود.
اما متعاقب مناقشات ژئوپولتیکی و در سایه آن ایجاد مبحث تروریسم بویژه در منطقه خاورمیانه، محور دوم این نشستها به نام بحران مهاجرتی شکل میگیرد. بواقع این دوره از نشست گروه ۲۰ چه تأثیری بر حل یا حداقل کاهش این دست از بحرانها میتواند داشته باشد؟
یقیناً من بر این باورم که باید مسأله سوریه از هر طریقی تا پایان سال ۲۰۱۷ میلادی در میان ابرقدرتها به سرانجام برسد. توافق پوتین و ترامپ برای ایجاد آتشبس در جنوب غربی سوریه نشانهای هر چند ناپایدار اما مثبت است. لذا بسترهای دیداری که ترامپ با پوتین و شی جین پینگ در این دوره از نشست گروه ۲۰ داشت، باید در آینده هم به صورت جدیتر برای حل و فصل مشکل و مناقشه ۶ ساله سوریه پی گرفته شود. چرا که یکی از عوامل اصلی در افزایش میزان مهاجرت به سمت اروپا یقیناً جنگهای داخلی در منطقه خاورمیانه و سوریه است. از همین رو بحران مهاجرت که امروز گریبانگیر اتحادیه اروپا شده و یکی از محورهای مانور پوپولیستها و جریان راست افراطی در انتخابات متعدد در کشورهای عضو این اتحادیه شد، امروز به قدری جدی شده که یقیناً باید چه در این دست از نشستها یا سایر نشستهای تخصصی فکر و راه حلی برای آن اندیشیده شود. چرا که با فزونی روند مهاجرت عملاً عرصه فرهنگی نظام بینالملل به واسطه تداخل فرهنگی و تشتت فرهنگی با تهدید روبهرو خواهد شد. بستن مرزهای ترکیه، قبرس، محدود کردن مرزهای یونان یا افزایش گشتهای دریایی در آبهای ایتالیا نمیتواند راه حلی برای حل این بحران باشد هر چند که این دوره از نشست هم برای بحران مهاجرت نتیجه خاصی دربر نداشت و انتظار هم همین بود اما حداقل با مطرح شدن بحران مهاجرت به عنوان یکی از محورهای اصلی نشست امسال، آن را به یکی از دغدغههای مهم اعضای این گروه بدل کرده است که امیدواریم با راه حلهای جدیتر در آینده این مشکل حل شود.
با توجه به اینکه محور سوم این دوره از نشستها مسأله تجارت جهانی بود، برآیند این دوره از نشست برای پیشبرد و افزایش این تجارت را با توجه به اینکه ترامپ درخصوص اقتصاد هم با فرمانهایی نظیر بازنگری در پیمان اقتصادی امریکای شمالی (NAFTA) و خروج از معاهده ترانس پسفیک (TPP) با دستور ۲۳ ژانویه امسال توسط خود ترامپ و نگاه چالش زایش به حوزه ترانس تلانتیک (TTIP)، بنای اختلافات شدیدی با سایر اعضای این گروه نهاده است را چگونه تحلیل میکنید؟
زمانی که ترامپ چه در زمان تبلیغات انتخاباتی و چه در دوران زمامداری سیبل انتقاد به نظم اقتصادی خود را به سمت مسائلی مانند چارت سالانه ۸۰۰ میلیارد دلاری پکن به واشنگتن برد، باید منتظر چنین رفتارهایی ولو در آینده بود. به باور ترامپ باید برای افزایش اشتغال و درآمد داخلی امریکا تولید را به داخل خاک ایالات متحده بازگرداند. لذا پیمانهای تجاری بین المللی که به سرمایهداران اجازه میدهد با کارگر ارزان و صرف هزینه پایینتر، کالای خود را در کشورهایی مانند چین و مکزیک تولید و به امریکا صادر کنند، لغو میکند و چنین باور و دیدگاه بینالمللی تجاری برای اولین بار در طول تاریخ امریکا از سوی رئیس جمهوری این کشور پی گرفته میشود لذا این دیدگاه اقتصاد داخلی بشدت معاهدات تجاری چندجانبه بینالمللی را از دید ترامپ به محاق میبرد اما نکته اینجاست که شاید در ظاهر این باور دربردارنده منافع ملی امریکا باشد اما مطمئناً گسستگی و نهایتاً سرگردانی تجاری را برای واشنگتن به واسطه پی گرفتن این عملکرد خواهد داشت هرچند که در دومین روز نشست، رهبران اقتصادهای بزرگ جهان درباره تجارت آزاد به توافقات نسبی در سایه «نقش ابزارهای حمایتی در پشتیبانی از تولید داخلی» دست یافتند و با این فرمولبندی، مباحث اجلاس گروه ۲۰ از شکست قطعی نجات یافت اما پیگیری چنین نگرشی افتراقی از سوی واشنگتن در تجارت جهانی، تأثیرات سوء خود را بر نشست امسال داشت.
اما محور چهارم به مسائل زیست محیطی اختصاص داشت؛ تأثیر نشست هامبورگ برای پیگیری و حل این مسأله را با توجه به خروج امریکا از پیمان پاریس چگونه میبینید؟
ترامپ از همان ابتدا یکی از نقدهای شدید خود را به اوباما به حضور در معاهده پاریس معطوف کرد چنانکه اوباما را درخصوص برجام هم به سیبل حملات خود تبدیل کرد. چرا که در راستای توضیحات قبلی ترامپ معتقد است، پایبندی واشنگتن به معاهده پاریس و الزامات زیست محیطی باعث محدود شدن واشنگتن در فعالیتهای تولیدی خواهد شد لذا با همین دید ترامپ از معاهده پاریس خارج شد و همچنانی که شما گفتید این مسأله باعث ایجاد تنش جدی با کشورهای اتحادیه اروپا شد اما تأثیر این دوره از نشست گروه ۲۰ با توجه به اینکه از قطبهای تولیدکننده گازهای گلخانهای در جهان هستند، میتواند تأثیراتی نسبی برای کاهش میزان تولید گازهای گلخانهای در سطح جهانی داشته باشد و با توجه به اینکه برلین و مرکل نماینده مذاکرات زیستمحیطی با واشنگتن است شاید در آینده با بسترسازی که در این نشست صورت پذیرفت، بتواند واشنگتن و ترامپ را مجبور به رعایت و بازگشت به معاهده پاریس کند.
نشست هامبورگ بالغ بر ۱۲۰ میلیون دلار هزینه دربر داشت. با توجه به عدم الزامآور بودن خروجی این نشست جامعه جهانی به چه سمتی پیش خواهد رفت؟
امروز عرصه بینالملل شاهد بههم ریختگی روز افزونی است که متأسفانه به ضرر کشورهای جهان سوم و بویژه منطقه خاورمیانه است. چرا که دامنه مشکلات در سایه جنگها و تروریسم امروز این کشورها را گرفتار خود کرده است و هیچ کشوری عملاً قادر به حل بحرانهای خود نیست.
این شرایط امروز بسیار شبیه به دوران جنگ جهانی اول و دوم است چرا که در آن دوران هم جدایی کشورها به واسطه ناسیونالیسم رادیکال به سمت ناسیونالیسم تهاجمی و نهایتاً جنگ جهانی سوق یافت و امروز شخصی مانند ترامپ در جایگاه هیتلر زمانه میتواند کاتالیزور وقوع یک جنگ جهانی باشد. لذا در بستر این نکات پیشبینی من این است که با ادامه این شرایط ،کشورها به مهرههایی بدل خواهند شد که فقط در پی به دست آوردن منافع خود از هر طریقی خواهند شد و در این راه از تروریسم، ایجاد آتش فرقهای، قومی، مذهبی و نابود کردن سایر ملتها برای رسیدن به اهداف خود دریغ نخواهند کرد لذا برای به دست آمدن همبستگی و اتحاد مورد نظر برای رسیدن به صلح و ثبات جهانی این دست از نشستها میتوانند با بسترسازی، همگرایی جهانی برای حل بحرانها را امکانپذیر سازند.
ترامپ تنها مشکل اجلاس هامبورگ نبود
ماجرای اعتراض مردمی به اجلاس اخیر «گروه ۲۰» چیزی نیست که بتوان آن را به شخص دونالد ترامپ منحصر کرد و در اجلاسهای قبلی هم که باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا بود، همین گونه اعتراضها دیده شده بود. درست است که موضعگیریهای اخیر رئیس جمهوری جنجالی امریکا و بویژه پشت کردن او به اجلاس اخیر شرایط اقلیمی در پاریس بسیاری از اروپاییها را بیش از پیش ضد وی کرده اما واقعیت امر این است که در شهر هامبورگ آنجا که میزبانی اجلاس تازه «گروه ۲۰» بود، اهداف و حرفهای مردم حاضر در حول و حوش اجلاس از انتقاد صرف از رئیس جمهوری امریکا بسیار فراتر رفت.
انواع ایرادها
در اظهارات تظاهرکنندگان انواع ایرادات به سران برخی کشورهای دیگر هم شنیده میشد؛ برخی دخالت آشکار روسیه و رئیس جمهوری آن در امور سوریه را محکوم میکردند، بعضی از حملات رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه به مخالفانش انتقاد میکردند و گروهی نیز میگفتند میشل تامر، رئیس جمهوری برزیل پس از زمامدار شدنش نه تنها از حجم فساد مالی در این کشور نکاسته، بلکه آن را شدت بخشیده است و سؤال مشترک همگی این بود که از چنین جمع نمونهای چه انتظاری میتوان داشت و اجلاسشان کدامین ثمر را میتواند دربرداشته باشد.
بانیان اصلی بدبختیها
سوزی هابر، یک تظاهرکننده آلمانی در حاشیه اجلاس هامبورگ به خبرنگاران گفت: سران این ۲۰ کشور که در شهر ما اجتماع کردهاند، خودشان بانی تمام بدبختیهای فعلی جهان از مهاجرتهای بیرویه گرفته تا افزایش حملات تروریستی و جنگهای بزرگ هستند و چطور میتوان انتظار داشت که از آنها خیری برخیزد و جهان ناآرام فعلی را به سوی آرامش سوق بدهند. یک رهبر دیگر تظاهرات نیز اظهار داشت: چگونه است که تمامی جهانیان حرکات هستهای و تسلیحات اتمی را محکوم میکنند و خواستار کاهش آن هستند اما سران دولتهای سازنده و تأمین کننده این تسلیحات، اعضای ثابت و بارز این اجلاس هستند و خرم و خوش نشستهاند و از شرایط لذت میبرند.
سرنوشت مردم در دست فردگرایان
جولیا کولیک، یکی از مسئولان دانشگاه تحقیق مسائل بینالملل که در تورنتوی کانادا مستقر است، اعتقاد دارد حتی فلسفه برپایی گروه ۲۰ و اجلاسهای آن نیز چیزی است که خشم مردم آزاده را در سطح جهان موجب میشود و نیازی نیست حرف تازه و خاصی در این باره بزنند. وی میگوید: سرنوشت جهان را به دست ۲۰ انسانی سپردهاند که انواع تمایلات شخصی، دید اجتماعی آنها را ضعیف کرده و سیاست کشورشان برپایه زیادهخواهی استوار است و چطور میتوان انتظار داشت که حاصل گردهمایی و آرایشان چیزی به نفع تودههای جهانی باشد و نوید و امیدی را به جهانیان شیفته صلح و غنا و خوشبختی بدهند.
حجم فراوان مسائل امنیتی
ازدیاد نیروهای امنیتی و سربازان تا بن دندان مسلح گرداگرد اجلاس هامبورگ که البته برای حفظ امنیت حاضران صورت پذیرفت، وجه دیگری بود که حساسیتها را نسبت به این اجلاس بالاتر برد و کار را سختتر کرد. مأموران امنیتی در سوابق تمامی توریستهایی که همزمان با اجلاس هامبورگ به این شهر آمده، دقیق شده بودند تا هر کسی را که کوچکترین خدشهای در کار و سابقهاش داشت، از این گردهمایی دور نگه دارند و خطرات را به حداقل برسانند و عجیب آنکه واحدهای پلیس امنیتی آلمان ۸هزار نفر از جمع توریستها و خارجیهای حاضر در این شهر را افرادی توصیف کرد که بالقوه خطرناکند و میتوانند آشوبی را در ارتباط با اجلاس ایجاد کنند.
همان حرفهای کلیشهای
اوضاع زمانی خطیرتر شد که تعدادی از سران دولتها در نطقهای خود از ابراز هرگونه عقیدهای درباره مسائل اساسیتر جامعه جهانی سر باز زدند و با حرفهای کلیشهایشان نشان دادند که مایل به تصحیح و ترمیم روندهای پرخدشه قبلی خویش نیستند. کریستین لوت زلر، یکی از افراد معترض به اجلاس «گروه ۲۰» در هامبورگ میگفت: معلوم نیست فرجام کار چیست زیرا هر چه هم میگوییم و هر خواستهای که داریم، عملاً به گوشهای ناشنوا برخورد میکند. شاید از ما تقدیر شود که بلا استفاده بودن سران این کشورها را فریاد کرده و به سایر جهانیان هشدار دادهایم اما برای اجلاسی در این سطح دستاورد بسیار کمی است.
حرفهای ضد و نقیض
شماری از نشریات کشورهای حاضر در «گروه ۲۰» نیز تظاهرکنندگان را چپگراهای افراطیای نامیدهاند که با هر چیزی در جهان بد هستند و به هیچ نکتهای اعتقاد ندارند ولی تحقیقات و گزارشهای ارائه شده در برخی نشریات دیگر همین کشور این ادعا را نقض میکنند و بر این تأکید میورزند که اکثر معترضان مردمی هستند که از نظام کهن جهانی به تنگ آمدهاند و میپرسند چرا دولتهای برتر و نیروهای اصلی اداره کننده جهان دست از روشهای حکومتی همیشگی خود برنمیدارند و صادقتر نمیشوند.
درسهای تاریخ
تاریخ به ما میگوید در اجلاس سال ۲۰۰۸ این گروه خشونتهای بیشتری از سوی معترضان مشاهده شده بود و در همین شهر هامبورگ سابقه برخوردهای تندتری نیز از سوی ناراضیان اجتماعی به سیستم حکومتی آلمان رؤیت شده است. با این اوصاف نمیتوان تظاهراتی را که روزهای جمعه و شنبه گذشته در پی برگزاری اجلاس «گروه ۲۰» سر گرفت، احساسگرایی صرف یا محصول تندرویها دانست بلکه این روندی بود که حتی دور از هامبورگ در شهرهای برلین و روستوک هم مشاهده شد و حرف مشترک همگیشان این بود که «چرا با سرنوشت مردم دنیا این گونه بازی میکنید؟»
- 19
- 4