بحث میل به زیبایی و گفتمان زیباییشناختی همواره با بحث «هویت» و «مد» گره خورده است. هیچ هویتی، هویت برای «خود» نیست، هر هویتی همواره پای «دیگری» را به گفتمان زیبایی باز میکند. هویت همیشه امری مشترک است. ما هویت به معنی هویت خاص یک نفر نداریم. هویت آن چیزی است که در جوامع به مشارکت گذاشته میشود و در حرکت است، یعنی دارای چرخه پویا است.زمانی که هویت بر جنبههای ماندگاری بر خود اصرار داشته باشد، ما با جریان «خود- همانی» هویت مواجه هستیم. یعنی هر کنشگری قادر است خود را با ویژگیهایی که داراست بازنمود کند. زمانی که این «بازنمودِ خود» برای هر فرد کافی و بسنده تلقی شود، هویت بر «خود-همانی» استوار میشود و به تغییر شکل نیازی نیست.
اما هویتی که بر گذر از خود و نزدیک شدن به «دیگری» با تغییر در شکل و تصویر خود اصرار داشته باشد، هویت «دگر- محور» است.تمایل به زیبایی و زیبا دیده شدن نمیتواند مبتنی بر «خود-همانی» با محوریت خودبسندگی باشد. زیبایی همواره برای خود و دیگران است. اما نیاز به زیبایی و زیبا دیده شدن را میتوان با «روایت حضور انسانی در جامعه» توضیح داد.«روایت» زمانی شکل میگیرد و تکمیل میشود که نقصان یا خللی برای جبران وجود داشته باشد. تنها در این صورت است که فرد اقدام بهرفع خلل میکند. «عمل زیبایی» از آن رو صورت میگیرد که فرد بازنمود مثبت یا قابلقبولی از خود در مقایسه با دیگری که زیباتر جلوه میکند، ندارد. به همین دلیل، برای تغییر تصویر خود از تصویر منفی به تصویر مثبت به عمل زیبایی روی میآورد.
الهههای زیبایی
میل به زیبایی ریشه در تاریخ دارد. در میان اساطیر یونان «آفرودیت» الهه زیبایی بود و همه خدایان شیفته او بودند، طوری که همیشه بر سر بهدست آوردن او بین خدایان نزاع در میگرفت. هر کجا که آفرودیت قدم میگذاشت، گلی زیبا میرویید.
در میان اسطورههای ایرانی نیز «آناهیتا» الهه باروری، عشق، زیبایی و خرد است. این الهه سرچشمه زیبایی بوده است. وجود این الهههای زیبایی در یونان و ایرانباستان نشان میدهد که میل به زیبایی در انسان، تاریخی بسیار طولانی دارد. اسطوره «نارسیس» هم به خوبی نشان داده است که نارسیس پس از دیدن تصویر خود در آب شیفته خود شد و آنقدر اسیر این شیفتگی شد که جان داد. البته در داستان اساطیر آمده است که نارسیس به عشق همه دختران بیتوجهی و آنها را مسخره کرد و سپس از طرف خدایان تنبیه شد. این موضوع نشان میدهد که حتی اگر نارسیس به دیگران توجه نکرد ولی اسیر زیبایی خود شد که این امر بر جدا شدن تصویر او از خودش و ساخته شدن یک «دیگری» در برابر او دلالت دارد. پس حتی این شیفتگی و این فنا شدن نارسیس هم بهدلیل غرق شدن در زیبایی است.
تمنای تحسین
در جایی که هویت اصرار بر «خود- ماندگی» داشته باشد، بهدنبال ایجاد پایداری است. یعنی اینکه تثبیت شرایط موجود را ترجیح میدهد. تثبیت شرایط موجود زمانی ایجاد میشود که فرد قادر به ارائه تصویر مثبتی از خود است که در این حالت، حفظ شرایط موجود را ترجیح میدهد. در واقع، پایداری مبنای تمایل به حفظ وضعیت موجود و خود- ماندگاری است. اگر هویت بتواند بر «پایداری» و «قدرت» تکیه کند، ثبات او تضمین میشود. در این صورت دیگر شرایط زیستی او به خطر نمیافتد.
اما تمایل به زیبایی و زیبا دیده شدن هویتی «دگر- محور» دارد و بهجای خود-ماندگاری ترجیح میدهد تا مرکز توجه دیگران باشد. پس تمایل به زیبایی یک هویت تغییرطلب است. بیشک چنین تغییری در راستای جبران یک نقصان یا بهبود وضعیت موجود است. یعنی حتی اگر فرد در شرایط مطلوبی از نظر زیبایی قرار داشته باشد، باز یک تصویری در ذهن او از زیبایی در مقایسه با دیگری به وجود میآید که میتواند زیبایی او را بهبود بخشد. این رفع نقصان یا بهبود در فرد «تولید قدرت» میکند.
برای اینکه هویت بتواند «تولید قدرت» کند، نیاز است تا جامعه و دیگران در این فرآیند وارد شوند. بخشی از قدرت هویتی کسانی که میل به زیبا دیده شدن دارند تابع حضور «جامعه ناظر» و «شاهد اجتماعی» است. بنابراین، گفتمان زیبامحور بهدنبال ایجاد هویتی جدید است تا بر مبنای آن بتواند چیزی را به مشارکت بگذارد که دارای «قدرتِ رقابت» است. این رقابت در دو سطح عمل میکند: هم دیگری را به رقابت فرامیخواند و هم میدان حضور خود را وسعت میدهد تا دیگریهای بسیاری در مقام تحسین این زیبایی برآیند.
چرا زنان شلوار پوشیدند اما مردان دامن نپوشیدند؟
در بسیاری از جوامع، مد، پذیرای «زن- نمایی» مردان نیست؛ یعنی یک مقاومت اجتماعی یا فرهنگی در مقابل زن- نمایی مردان در جوامع وجود دارد. اما در بسیاری از موارد در همین جوامع که کم هم نیستند «مرد-نمایی» زنان در مد پذیرفته میشود. بهعنوان مثال، مردان نمیتوانند علیه تابویی تحت عنوان دامن پوشیدن وارد چالش شوند؛ در حالی که زنان توانستهاند شلوار به سبک مردان بپوشند. میتوان نتیجه گرفت که «مد زنانه» کمتر توسط مردان شبیهسازی شده است. این در صورتی است که «مد مردانه» بیشتر توسط زنان شبیهسازی شده است. این امر نشان میدهد که هویتها بر اساس شرایط و کارکرد اجتماعی قابلیت نفوذ در یکدیگر یافتهاند. این قابلیت نفوذ را میتوان نوعی «نشتی هویتی» نامید.
«نشتی» به این دلیل با بحث جنسیت مرتبط است که در بعضی موارد قویتر و سریعتر انجام میگیرد و در بعضی موارد هم کندتر و ضعیفتر. در مورد آرایش مو شاید تعداد زنانی که موهایشان را پسرانه اصلاح میکنند نسبت به مردانی که موهایشان را میبافند یا گیس میکنند بیشتر باشد. اما نکته مهم این است که نفوذ از هر دو حوزه به یکدیگر وجود داشته است.
فانتزیهای عالم مد
اینک این پرسش اساسی مطرح میشود که چرا پوشیدن دامن مختص زنان ماند؟ یکی از پاسخهای ممکن را باید در بحث رابطه «قدرت» و «فانتزی» یافت. دامن در طول تاریخ بیشتر «جنبه فانتزی» خود را حفظ کرده است. اما شلوار کمتر وابسته به تولید فانتزی مانده و «جنبه کاربردی» آن غلبه داشته است. همین امرِ «کاربردی» سبب شده است تا ما با مسألهای بهنام زیبایی و فانتزی مواجه شویم. یعنی اینکه هر چه سبک زندگی به سمتی پیش رفته است که بر اساس شبیهسازی و یکسانسازی، تفاوت بین «من» و «دیگری» را کاهش داده است، ما به «جنبه کاربردی مد» رسیدهایم. همین کاهش و یکسانسازی هویتی به یک امر اجتماعی تبدیل میشود. بهعنوان مثال، تولید جین را در نظر بگیرید؛ بیشترین میزان یکسانسازی هویتی در بحث مد در استفاده از شلوار جین رخ داده است. شلوار جین بیشترین شباهت را از نظر شکل، رنگ و ماتریال در دو جنس زن و مرد با یکدیگر دارد.
مد چگونه فرآیند زیباییشناختی را مدیریت میکند؟
بحث مهم دیگری که در ارتباط با بحث «هویت و زیبایی» مطرح میشود این است که مد چگونه میتواند فرآیند زیباییشناختی را مدیریت کند. رولان بارت در کتاب «نظام مد» ما را با سه نظام هویتی مد و زیبایی آشنا میکند؛
مد همانند یک ساختار و یک فرم بهکار گرفته میشود. در این حالت مد جنبه رسمی پیدا کرده و همانند یک «نهاد» عمل میکند. در چنین شرایطی «حضور فردی» یا «حضور خصوصی» نداریم بلکه هر فرد در خدمت نهادهای اجتماعی قرار میگیرد. به دیگر سخن، نمیتوانیم از فردی سخن بگوییم که در فرآیند هویتی جایگاه خاصی را به خود اختصاص میدهد. در شرایطی که مد جنبه نهادی و رسمی دارد، به سمت یک عمومیت یا یک ساختار عمومی مشترک پیش میرویم.
گویا مد در اینجا فرد را به یک تَن ماشینی یا مکانیکی بدل کرده که بر اساس قوانین سازمانی عمل نموده است. وجه غالب در این حالت وجه ساختاری مد است. یونیفرمهای اداری از همین نوع هستند. چرا که قرار است هویتی یکسان و همتراز را به بیننده و مخاطب مد القا کنند و این همان چیزی است که به آن وجه نامتمایز مد میگوییم.
به عقیده بارت، در این حالت ما جنبه فانتزی یا میل به «زیباییطلبی فانتزی» را حذف میکنیم چرا که مد در خدمت رسمیت دادن به شرایط سازمانی و کاربردی در جامعه است.
نظام دوم زمانی رخ میدهد که فرد درصدد است تا برای خود موقعیتی خاص ایجاد کند. یعنی اینکه فردِ خواهانِ زیبایی، در شرایط خاص قرار گرفته و بر اساس طرحی خلاقانه نحوه آرایش و رفتار پوششی خود را رقم میزند. در چنین وضعیتی مد به «میل به زیبایی خاص» تبدیل میشود. در اینجا است که میتوان از نوعی تبانی بین «ساختار» و «رخداد» زیبایی سخن گفت.
به جای اینکه فرد صرفاً در خدمت ساختار و سازمان خود باشد و به طور رسمی و مکانیکی با شرایط ایجابی و قوانین درون سازمانی تطبیق پیدا کند، خود را به «رخداد زیباییساز» نزدیک میکند.
در واقع، به جای اینکه مد به طور مطلق در خدمت ساختار و نهاد و قوانین باشد و پویایی خود را محو کند، تبدیل به رخداد و نوعی میل به متمایز بودن از دیگران میشود. دلیل میل به تمایز، ساختن تصویری مثبت و بهبود یافته از «خود» است. تا اینجا مد و زیبایی سبب میشود تا فرد خود را طوری بازنمود کند که در عرصه اجتماعی دارای قدرت حضور کافی در صحنه رقابت باشد.
در نظام سوم مد باید ببینیم آیا میل به زیبایی مبتنی بر واقعیتهای درونی است یا با تکیه بر شرایط بیرونی تحقق مییابد. اگر شرایط بیرونی بر استقبال از مد و زیبایی حاکم گردد، ما با بحث «نقاب» یا «ماسک» مواجه میشویم یعنی اینکه فرد با اغراق بر زیبایی بهدنبال شبیهسازی با دیگری است که او را مدل خود قرار میدهد.
پس نظام سوم زیبایی و میل به آن نظامی است که بر اساس همین شبیهسازی با دیگری نه تنها جنبه ساختاری خود را از دست میدهد، بلکه از رخدادی شدن (یعنی زیبایی در واقع خاص و گاه به گاه) نیز فاصله میگیرد تا به وضعیت آرمانی نزدیک شود.
در این وضعیت، مد میتواند هر ساختاری را تحت سلطه خود قرار دهد. بر اثر سلطه آرمانی و فانتزی مد بر ساختار و قوانین آن همه محدودیتهای مد شکسته میشود و مد در این حالت به یک ریسک یا خطر شبیهسازی همگانی بدل میگردد. به همین دلیل چنین مدی «آشوب علیه خود و عادتهای خود» جهت دستیابی به نظمی بیرونی است.
منظور از نظم بیرونی مد و زیبایی نوعی سبک زیبایی است که توسط یک «دیگری جمعی» تعریف و دیکته شده و توسط افراد یک جامعه پذیرفته میشود. بهعنوان مثال عمل زیبایی بینی که در ابتدا آشوب علیه شرایط تصویری خود است، تبدیل به یک همانندسازی میشود که در این حالت همه بینیها به شکل سربالا در میآیند. در این شرایط است که پروتزهای زیبایی جای واقعیتهای انسانی را میگیرند. یعنی «زیبایی خلاق» یا اسطورهای جای خود را به یک «زیبایی مصنوعی» میدهد که از نمونههای آن پروتز گونه و پروتز لب و غیره است. پروتز بهعنوان جانشین واقعیت فردی یک شبیهسازی ماشینی یا مکانیکی است.
چرا در ایران از عملهای زیبایی بشدت استقبال میشود؟
زیبایی اگر مبتنی بر تفاوتهای خلاقانه فردی باشد یک «رخداد زیباییشناختی» است. ولی زمانی که این خلاقیت جای خود را به قالبهایی شبیه و همانند بدهد دیگر خلاق نیست، بلکه زیبایی پروتزی یا مصنوعی است. علت اصلی استقبال از چنین زیبایی بویژه در ایران سه چیز است:
اول اینکه، همه اشکال زیبایی باید در صورت متمرکز شود و بنابراین باید قدرت مانور صورت افزایش یابد. به همین دلیل بینی سربالا و پروتزگونه تضمینکننده زیبایی تمرکز یافته در صورت است.
دوم اینکه، رواج و سرایت چنین سبک زیبایی به تعداد زیادی از افراد جامعه نشاندهنده این است که پروتز راهحل فوری برای درمان نقص یا بهبود شرایط است. علاوه بر این، پروتز در نگاه همه کسانی که تحسینکننده زیبایی هستند مورد استقبال فوری و نه مستمر قرار میگیرد.
سوم اینکه، زیبایی بیشتر در فرم و شکل بیرونی آن معنادار شده است و فضای درونی و عمق یافته آن مورد تردید قرار گرفته است. به همین دلیل اگر میل به زیبایی منجر به شبیهسازی صورت و تصویر در یک جامعه شود ما به سمت یک عادت یا تکرار پیش میرویم، که این خود در طول زمان بهدلیل تکرار بیش از حد، دیگر زیبایی محسوب نمیشود، چرا که مانع تمایز و تفاوت است.
دکتر حمیدرضا شعیری استاد معناشناسی دانشگاه تربیت مدرس
- 13
- 7